«فرزندان»، انقلاب را میخورند
فضای بعد از تثبیت انقلاب فضایی کاملا ایدئولوژیک شد و گفتمان مسلط کاملا ایدئولوژیک بود به طوری که همه چیز از جمله دین و مفاهیمی چون دمکراسی، آزادی، انسان، جامعه و سیاست، رنگ و بوی ایدئولوژیک گرفت.
محمدرضا تاجیک در گفتوگوی تفصیلی به کالبد شکافی فضای اندیشگی نظام انقلاب اسلامی در دهه پنجم پرداخت که در ادامه خلاصهای از آن را میخوانید:
در دهه پنجم انقلاب اسلامی فضای اندیشگی کشور در چه وضعیتی است و گرفتار چه آسیبهایی است؟
وضعیت عرصه اندیشگی کشور در دهه پنجم انقلاب وضعیتی مشابه «روزگار برفِ بدون بنفشه است» به بیان روشنتر در حال تجربه دوران نااندیشایی و امتناعاندیشهِ مضاعف هستیم، امتناعِ مضاعف به این دلیل که خود میدانیم دچار مرض نااندیشایی و امتناعاندیشهایم و بر تداوم آن سکوت کردهایم.
طی چهار دهه گذشته کتابها و مقالات بسیاری نوشتیم و میزگردهای زیادی برگزار کردیم و چالشهای نظری فراوانی را پشت سر گذاشتیم اما ثمر این تضارب و تقاطع آراء و اندیشهها به رویدن نهال اندیشگی ختم نشد. شاید مهمترین مانع رویش نهال اندیشگی در این چهار دهه همان دلیلی باشد که مارتینهایدِگِر فیلسوف معروف آلمانی میگوید. وی حیات و بقاء اندیشه و تفکر را در گرو پرسش و پرسشگری میداند اما مدتهاست یا پرسشگری را رها کردهایم یا پرسشگریهایمان را به سطح نازلی تنزل داده شده است.
فضای اندیشگی در ایران به طور فزایندهای از یک سو با ایدئولوژی و از سوی دیگر با سیاست و قدرت ممزوج شد. در فضای سیاست و قدرت همان اتفاقی میافتد که میشل فوکو فیلسوف بهنام فرانسوی از آن نام میبرد، یعنی یک نوع رابطه وسیع و تنگاتنگی بین اندیشه، سیاست و قدرت شکل میگیرد و «قدرت» از «اندیشه» توجیه، تقویت، مشروعیت، مقبولیت و فیلسوفی شدن طلب میکند و متقابلا چنین دیدگاهی، قدرت و سیاست را تئوریزه و تقویت میکند.
فضای بعد از تثبیت انقلاب فضایی کاملا ایدئولوژیک شد و گفتمان مسلط کاملا ایدئولوژیک بود به طوری که همه چیز از جمله دین و مفاهیمی چون دمکراسی، آزادی، انسان، جامعه و سیاست، رنگ و بوی ایدئولوژیک گرفت در حالی که اندیشه در فضای ایدئولوژیِ اُرتُدکسی بارور و شکوفا نمیشود چون نمیتواند اندیشه نقاد باشد به بیان روشنتر در چنین فضایی هر آنچه ایدئولوژی میگوید، مقبول، مشروع و عُقلایی نشان داده میشود و خیلی بدیهی است که اندیشه در چنین فضایی پژمرده و خموده میشود.
در دوران پساانقلاب سایه سنگین سیاست، قدرت و ایدئولوژی بر «اندیشه» موجب شکلگیری نوعی امتناعاندیشه یا تعمیق امتناعاندیشه شد و روشنفکران جامعه عمدتا روشنفکرِ «در انقلاب» و روشنکرِ حامل، عامل و کارگزار ایدئولوژی شدند و هویت و هستی روشنفکری که قبل از انقلاب در فضای پادگفتمانی و «بَر قدرت» معنا پیدا میکرد، تحت تاثیر قدرت حاکم قرار گرفت و باب اندیشه، اندیشهورزی و اندیشهگری بسته شد و روشنفکری متوقف شد و شاهد تشدید نوعی نازایی و نااندیشایی بودیم. در این فضا رفته رفته اجازه تکثر اندیشه، برخورد و نقد آزادانه آراء از بین رفت و روشنفکرانِ صاحب اندیشه به پستو خزیدند و صاحبان اندیشهای هم که امکان اندیشهورزی و سخنوری یافتند در ساحت و ذیل سایه قدرت و سیاست مألوف قرار گرفتند و آن گفتند و اندیشیدند که سیاست نیازمندش بود و از آنان خواست. سالهاست درباره ضرورت داشتن اندیشه بومیِ مستقل صحبت میکنیم اما به دلیل فوقالاشاره از این باغ بَری نرسید و با بوستانی آفتزده، خشک و بیحاصل از اندیشهورزی روبرو شدیم که البته باید تلاش کنیم تا این بوستان از بیحاصلی خارج و احیا شود.
احیای روح حاکم بر فضای سیاسی - اجتماعی دهه 1358 تا 1368 در پایان دهه چهارم انقلاب اسلامی چه تاثیری بر تقویت بنیانهای فکری حال حاضر در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیت داخلی و خارجی میگذارد؟
در عصر دیکتاتور، نوعی استالینیزم خشک و بیروح زاییده شد که تمام فضای اندیشگی کارل مارکس را در توجیه قدرت و شرایط خودش خلاصه میکرد به بیان روشنتر اندیشدهورزان چیزی را که عوامل قدرت از آنان طلب می کرد، تئوریزه و انشاء میکردند به همین دلیل علوم آمار، شیمی، ریاضی و فیزیک در فضای انقلاب فرهنگی شوروی، به رنگ سیاست، قدرت و ایدئولوژی درآمد در حالی که علمی که نتواند علمِ تولید شده در اندیشه سوسیالیسم باشد علم نیست، علم بورژوازی و امپریالیسمی است که نباید اجازه بحث به آن داد و حتما باید نفی و نهی شود.
استالین جمله معروفی دارد که میگوید «اگر روشنفکران را به حال خودشان بگذارید، ضدانقلاب تحویل خواهید گرفت بنابراین آنان را باید کنترل کرد و وظیفه اندیشگیشان را تعیین کرد و آنان را به مثابه کارگران (پروتوریای) اندیشگی به کار گرفت» به همین دلیل اندیشمندان، اندیشکدهها و دانشگاههای شوروی سابق به مرجع تولید کارگران اندیشگی تبدیل شدند و کالایی تولید کردند که در خدمت قدرت، سیاست و ایدئولوژی حاکم بود.
در جامعه ما نیز فضایی مشابه فضای اندیشگی شوروی تجربه شد. در فضای پساانقلاب تئوری راهنمای عمل ایجاد شد. این تئوری رنگ و بوی غلیظ قدرت، سیاست و ایدئولوژی بعد از انقلاب یافت. قرائتی که از آموزههای دینی در این فضا ارائه شد، تفسیری بسیار متفاوت از تفسیر رایج آن روزگار از دین و دینداری بود به بیان دیگر «ایدئولوژی» در دوران پساانقلاب به دستگاه و ابزار نرمِ قدرت تبدیل شد و نظام اندیشگی به دستگاهی هویتساز مبدل شد. فوکو میگوید چه چیز بهتر از اینکه وارد فضای باور و اندیشه انسانها شد و اندیشهِ انسانها را به گونهای شکل داد که مردم به حکم منطق و احکام آن اندیشه، آن بکنند که قدرت طلب میکند و این همان اتفاقی است که در ایرانِ پساانقلاب شاهد هستیم.
چه علل و عواملی موجب تغییر ماهیت فضای اندیشگی سالهایِ نخست تثبیت انقلاب و تبدیل ایدئولوژی حاکمان به ابزاری قدرتمند برای شکل دادن به افکار عمومی داخلی شد؟
بزرگی میگفت «روایت انقلابها از آغاز تا پیروزی یک روایت است و از پیروزی به بعد، روایت دیگری است». روایت یک انقلاب از آغاز تا پیروزی، روایت یک پادگفتمان و روایت رهایی مردان و زنانی است که خارج از سیاست و قدرت حضور دارند و بر قدرتِ حاکم شوریدند و آزادی اندیشه را انتخاب کردند و هیچ حصر و محدودیتی را بر فضای اندیشگی بر نتابیدند اما در فردای بعد از انقلاب، روایت دیگری رقم خورد و پادگفتمان به گفتمان مسلط تبدیل شد و حالِ کارگزاران انقلاب تغییر کرد و به کارگزاران قدرت مبدل شدند و رادیکال گفتمانی بر جامعه حاکم شد.
اگر ایدئولوژی و دین در فضای پیشا انقلاب، ایدئولوژی و دینِ رهاییبخش است و شخصیتی چون دکتر شریعتی میگوید «اگر شمعآجینم (شکنجه) کنید حسرت یک آه را بر دلتان خواهم گذاشت» و از دین، ایدئولوژیِ رهایی و مکتب انقلاب میسازد و تمام آموزههای دینی را به نکتههای تیزی تبدیل میکند که قدرت را با چالش روبرو میکند، در فضای پساانقلاب بین قدرت و ایدئولوژی امتزاج به وجود میآورد و دین، آموزههای اخلاقی، ارزشی و اندیشگی به خدمت قدرت درمیآیند برای بازتولید مشروعیت و مقبولیت ایدئولوژی حاکم قالب و به این ترتیب ماهیت دین، ارزش، ایدئولوژی، دانشگاه، دانشجو و اندیشه به دست قدرت دگرگون میشود.
فرانس فانون آزادیخواه ضداستعماری فرانسوی معتقد است «انقلاب فرزندان خود را میخورد» اما به نظر بنده «فرزندان، انقلاب را میخورند» انقلاب اسلامی ایجاد شد تا شکوفایی و بالندگی اندیشه را به ارمغان بیاورد، تا رهایی از اندیشههای منجد را به ارمغان بیاورد و تا آزادی در فضای اندیشگی را به ارمغان بیاورد اما در فضای پساانقلاب فرزندان مشغول استحاله آن شدند و همچون موریانه انقلاب را از درون تهی کردند تا عملکرد خود را به نام اندیشه، ایدئولوژی، اخلاق و دین توجیه کنند.
ایدئولوژی انقلاب اسلامی در دوران پساانقلاب چقدر توانست خود را به گفتمان قابل صدور و تاثیرگذار بر سایر فرهنگها و اندیشههای جهانی مبدل کند؟
در دوران پساانقلاب واقعا چه اتفاقی افتاد؟ در فضای بعد از انقلاب، اندیشه باید به صورت عمل حکیمانه در میآمد به بیان روشنتر رفتار حاکمان در فضای پساانقلاب باید حکیمانه و توام با صعهصدر و جذب حداکثری میبود اما فردای بعد از انقلاب، در درون بازی زبانیِ انقلابی و دینی انقلاب، بازیهای زبانی و دینی گوناگونی وجود داشت. این سوال ایجاد شد که کدام تقریر و تدوین باید اصل قرار میگرفت و گفتمان غالب کدام گفتمان بود چرا که در داخل انقلاب خردهِ گفتمانهای متنوعی وجود داشت که بعضا نافی یکدیگر بودند. این مسئله باعث شد نتوانیم به تئوری راهنمای عمل یا گفتمان هژمونیک نظاممند و تعریف شدهای برسیم.
ما در مقابل نظام پهلویزم یک «ایسم» جدید درست کردیم تا همه تکثرهای داخل انقلاب را در آن جای دهیم اما چون نتوانستیم در درون انقلاب یک نقطه ایجابی واحدی را شکل دهیم بنابراین نتوانستیم گفتمان واحدی را ایجاد کنیم و تکثرهایی که در فضای اندیشگی ما نمیگنجید «غیر» تعریف شدند و به مرور یا از انقلاب و نظام «حذف و طرد» شدند یا در نظام فکری حاکم «هضم» شدند و این اتفاق مانع ایجاد گفتمان مسلط و فراگیری شد که چتر آن لااقل باید روی سر تمام اندیشهورزان انقلابی و دینی، گسترده میشد اما عکس این اتفاق افتاد و به جای حذف سکولارها و کمونیستها، حذف اندیشهورزان درون انقلابی و درون دینی کلید خورد و فقط پوسته و نامی از «گفتمان» خودنمایی کرد همچنان که اصولگرایان و اصلاحطلبان فقط یک لفظ را از یک گفتمان عمیق، یدک کشیده و میکشند.
تلاش کردیم مدرنیته و پستمدرنیته ایرانی و دینی داشته باشیم حتی تلاش کردیم کانت، مونتسکیو، دکارت و هِگل دینی داشته باشیم اما موفق نشدیم، چون نتوانستیم گفتمان جدیدی ایجاد کنیم به همین دلیل گرفتار نوعی روانپریشی شدیم که نه این هستیم و نه آن اما هم این هستیم و هم آن و این وضعیت هویت و اندیشه ایرانی را شکل داده است.
اندیشهای که بتواند برای تمامی انسانها در تمامی سرزمینها باشد هر چه باشد اندیشه نیست بلکه کالایی است که در نهان خود در صدد جهانی کردن نمادهای «سرمایهداری اندیشهای» است. اندیشهای که مورد استفاده همه گرایشها و اندیشهها و ملتها باشد، اندیشه نیست. اندیشه باید نمادها و شرایط ذاتی درون سرزمینیِ مربوط به خودش را داشته باشد.
باید بتوانیم دو جنبه جهانشمول بودن اندیشه و نگاه درون سرزمینی اندیشه را به صورت همزمان در نظر بگیریم و تعریف کنیم و همانطور که اندیشههای ماس، کانت، هگل، مونتسکیو، افلاطون و دکارت از مرزهای جغرافیایی کشورهایشان فراتر رفت و جهانشمول شد، اندیشه انقلاب اسلامی نیز این سرنوشت را پیدا کند اما آیا این سخن به این معناست که اندیشههای کانتی، دکارتی، هابرماسی و هگلی که در جوامع غربی معنا دارد و میتواند مشکلات آن جوامع را حل کند، آیا میتواند در یک جامعه ماقبلمدرن هم جواب دهد؟ اگر این طور تصور میکنیم دچار سهلنگری و سهلباوری هستیم و هنوز نتوانستهایم پاسخ در خوری برای این مسئله داشته باشیم.
امیدوارم روزگاری اندیشهای داشته باشیم که با لحاظ شرایط درونی جامعه ایرانی بتواند از مرزهای جغرافیایی کشور عبور کند و افکار عمومی جهان را به خود مشغول کند و وارد مباحث انتقادی اندیشهورزان جهان شود و خود را به عنوان یک اندیشه مطرح کند و جا بیندازد.
اندیشه انقلاب اسلامی در دهه پنجم چگونه میتواند بر تهدیدها و تحریمهای غرب بر علیه کشورمان غلبه کند و مردم را به آینده امیدوار کند؟
به قول حافظ «حجاب راه تویی، حافظ از میان برخیز» به بیان دیگر صاحبان قدرت باید پای خود را از ساحت اندیشه بیرون بکشند. بعید است آنان تولیدکننده اندیشه باشند یا اصلا نظام اندیشگی را شکل دهند تا اندیشه بعدا بتواند، جهانی شود. حاکمان را اندیشهورز و روشنفکر تعریف نمیکنم و تاکیدم این است که اینان از فضای اندیشگی جامعه باید خارج شوند در این صورت میتوان انگیزه اندیشهورزی را در میان اندیشهورزان احیاء و ترویج کرد تا اندیشهورزان در وضعیتی مشابه دهه اول انقلاب در جهت ارائه تئوری متفاوت، فعال شوند تا بتوان از این رهگذر گرفتمانی برای عرضه به جهان فکر و اندیشه داشته باشیم. حکومت و اصحاب حاکمیت میتوانند فضا را به نحوی آماده کنند تا اندیشهورزان بدون ترس از هزینه اندیشهورزی وارد کارزار شوند و برای نسل فعلی و آینده اندیشههای شاداب تولید کنند. باید در داخل اجازه گرم شدن بازار اندیشه و اندیشهورزی با طرح و نقادی آنها را داد تا التهابات اندیشگی جامعه ترمیم شود.
منبع: خبرآنلاین
15