بازگشت به برجام، به سبک چینی

مصطفی انتظاری هروی/ مدیرمسئول

بازگشت به برجام، به سبک چینی

توافق ایران و عربستان برای بهبود رابطه پس از ۷ سال قطع ارتباط، خوش‌بینی‌ها به احتمال احیای برجام را افزایش داده است، اما چرا؟

توافق هسته‌ای ایران و کشورهای موسوم به ۱+۵ دی ماه ۱۳۹۴ به اجرا درآمد. درست ۷ سال قبل؛ همان سالی که اعدام شیخ نمر و به دنبال آن حمله به سفارت و کنسولگری عربستان بهانه دست آل سعود داد تا به‌خاطر برجام از ایران انتقام بگیرد.

کیست که از یاد برده باشد بزرگترین دشمن برجام در آن دوره عربستان بود. در نوروز ۱۳۹۴ آن زمان که ایران و آمریکا در لوزان به توافق نزدیک شده بودند، ملک فیصل با عجله خود را به جان کری رساند و در هواپیما با او مذاکراتی کرد که نتیجه‌اش برهم خوردن توافق در آن دوره و تعویق سه ماهه تا تیرماه ۹۴ بود.

در سال ۹۶ آنگاه که دونالد ترامپ پس از یکسال تهدید و جدی گرفته نشدن از سوی دولت روحانی، از برجام خارج شد، بسیاری این تصمیم را تحت تاثیر فشار لابی صهیونیستی و دلارهای سعودی می‌دانستند که بالاخره کار دست توافق هسته‌ای داد.

اما با روی کار آمدن دموکراتها در انتخابات ۲۰۲۰ ورق برگشت و رابطه آل سعود و کاخ سفید شکرآب شد. نتیجه این تیرگی روابط، فاصله گرفتن ریاض از پیمان صلح ابراهیم بود که در دوره ترامپ، اعراب را به سرعت به تل‌آویو نزدیک می‌کرد.

در چنین شرایطی، عربستان سعی کرد نگاه به شرق را در راهبرد سیاست خارجی خود تقویت کرده و مستقل از آمریکا عمل کند. روندی که البته گاه دسیسه‌چینی‌های غربی - عربی همراه بود و خود را در سناریوی هجمه رسانه‌ای به ایران توسط شبکه ایران اینترنشنال نشان داد.

اما با شکست این پروژه‌های رسانه‌ای و درک این واقعیت از سوی رهبران سعودی که قادر به حذف ایران از معادلات منطقه‌ای نیستند، عربستان کم کم از طریق عراق مذاکراتی جدی با کشورمان را در پیش گرفت و پس از بازگشت آرامش به خیابانهای ایران به این روند شتاب بخشید.

در این شرایط، تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه ایران و فضای ناامیدی نسبت به گشایش سیاسی در روابط بین‌الملل، نرخ دلار در کشورمان را به عدد عجیب ۶۰هزار تومان رساند و زنگ خطر در ارتباط با بحران اقتصادی را به صدا درآورد و همین امر علاقه تهران به توافق با آل سعود را بیشتر کرد.

تهران پیش از این نیز بارها گفته بود که مایل به تشدید اختلافات منطقه‌ای نیست و در دولت ابراهیم رئیسی، سعی می‌کرد دیپلماسی منطقه‌ای را جایگزین راهبرد مذاکره با غرب کند.

تمامی این شرایط دست به دست هم داد تا تهران و ریاض به توافقی راهبردی با میانجی‌گری عراق، عمان و چین برسند. نقش چینی‌ها در این روند از آنجا کلیدی بود که این کشور در دیدار با مقامات تهران و ریاض بر اهمیت سرمایه‌گذاری در  پروژه استراتژیک "راه ابریشم" که از خاورمیانه می‌گذرد، تاکید کرده و بنابراین موافق هرگونه بی نظمی در این منطقه ثروتمند نیست. چه این بی‌نظمی جنگ باشد، چه انقلاب.

چین که بانی توافق تهران و ریاض شد، خود عضو کشورهای ۱+۵ است و بنابراین قابل درک است که گام بعدی این کشور برای حفظ آرامش در منطقه، احیای برجام و دور کردن خطر رقابت هسته‌ای در جنوب غربی آسیا باشد. برخلاف تصورات رایج، چین قصد جنگ نیابتی با آمریکا در این منطقه را نداشته و صرفا وارد رقابتی اقتصادی با واشنگتن شده است و در این رقابت، شاید حاضر باشد در کنار آمریکا قرار بگیرد تا چالش‌های سیاسی و امنیتی را مدیریت کند.

چین برخلاف آمریکا و اروپا که نگاه امنیتی به حوزه خلیج فارس دارند، از منظر اقتصادی به این منطقه می‌نگرد. شاید برای همین است که آمریکا به‌دنبال صادرات سلاح به اعراب است و اما چین، به ظرفیتهای حوزه انرژی و دریایی منطقه نگاه دارد

هنری کسینجر در کتاب "چین" توضیح می‌دهد که چینی‌ها در رویارویی با دشمن، معمولا به‌طور مستقیم به آن حمله نمی‌کنند، بلکه آرام آرام آن را محاصره کرده و بی‌آنکه گاه دشمن بفهمد، آن را در چنگال خود می‌گیرند. بنابرای استراتژی پکن در برابر غرب، شبیه به پوتین نیست. چین به جنگ غرب نمی‌رود، بلکه به تدریج برگ برنده غربی‌ها در مناطق مختلف را از چنگ آن خارج می‌کند؛ مثلا برگ برنده نفت اعراب.

بنابراین اصلا بعید نیست که چین بخواهد زمینه احیای برجام را مهیا کند، آن هم درست در زمانی که آمریکا و اروپا با تحریم‌های مداوم، هیچ ابزار فشاری علیه ایران ندارند. این گزاره وقتی تقویت می‌شود که بدانیم، واشنگتن در دور جدید مذاکرات در دولت بایدن، همواره می‌خواست برجام هسته‌ای را به برجام موشکی و برجام منطقه‌ای گره بزند و حالا که با توافق ایران و عربستان، عملا برجام منطقه‌ای به سبک چینی امضا شده، آیا بهانه‌ای برای عدم توافق باقی می‌ماند؟

چینی‌ها برای این لحظه مدتها صبوری کرده‌اند که در ضعف رقبا، جای خالی آنها را پُر کنند و چه زمانی از امروز بهتر که روسها در باتلاق جنگ اوکراین گرقتار شده‌اند، اروپایی‌ها بر اثر جنگ، بالاترین نرخ تورم را تجربه می‌کنند، آمریکایی‌ها اولویت را به بحران شرق اروپا و نه خاورمیانه داده‌اند و ایران هم در پس اعتراضات خیابانی اخیر دچار دست‌اندازهای داخلی شده و بعید است راهبردی تهاجمی در سیاست خارجی در پیش بگیرد.

پس حالا که همه بازیگران برجام دچار بن‌بست شده‌اند، وقت آن رسیده که شرق دور به کمک خاور نزدیک بیاید تا معادلات در هم پیچیده را حل کند و اولین گام برای باز کردن این کلاف سردرگم، کاهش خطر جنگ در منطقه جنوب غربی آسیاست و گام دوم، حذف موانع تحریمی، که فرصتهای سرمایه‌گذاری را از چینی‌ها نگیرد.

چین برخلاف آمریکا و اروپا که نگاه امنیتی به حوزه خلیج فارس دارند، از منظر اقتصادی به این منطقه می‌نگرد. شاید برای همین است که آمریکا به‌دنبال صادرات سلاح به اعراب است و اما چین، به ظرفیتهای حوزه انرژی و دریایی منطقه نگاه دارد. پس اگر واشنگتن برای پی گرفتن راهبردهای امنیتی خود، گره‌های اقتصادی ایجاد می‌کند، چین برای باز گردن این گره‌های اقتصادی، توافق‌های امنیتی تازه ایجاد می‌کند، چراکه برای یک سرمایه‌گذار، هیچ چیز بدتر از تنش در حوزه‌های سرمایه‌گذاری نیست.

تهران با چنین رویکردی همراه است. هرچند همه جریانات در ایران شاید موافق چنین روندی نباشند. طبیعی است که گفتمان منفعت‌محور گاه می‌تواند با گفتمان ایدئولوژیک در تقابل قرار گیرد. با این همه، پیگیری توافق اخیر در پکن از سوی دبیر شورای عالی امنیت ملی - که قرابت‌هایی با طیف میانه‌رو و اصلاح‌طلب نیز دارد - و نه وزیر خارجه دولت رئیسی، نشان می‌دهد که فعلا سبک چینی در بالاترین سطوح قدرت در ایران هواداران بیشتری دارد. به‌ویژه اینکه خبر غیبت باقری کنی معاون سیاسی امیرعبداللهیان - چهره‌ای که هویت سیاسی او با نام سعید جلیلی گره خورده است - در مذاکرات اخیر با رافائل گروسی نشانه‌ای معنادار از احتمال چرخش‌های دیپلماتیک بود.

به این ترتیب اگر در روزهای آینده، خبر تبادل زندانیان ایران و آمریکایی را شنیدید و یا ناگهان پرده از گفتگوهای برجامی در این یا آن کشور برداشته شد، زیاد حیرت نکنید. منطقه ما وارد عصر تازه‌ای از گفتمان دیپلماتیک شده است، دوره‌ای که حرف بازرگانان چینی بیش از نظامیان آمریکایی در منطقه خریدار دارد.

منبع: خبر فوری
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها