چطور عکس ها و چت هایی باقی مانده از عزیزانمان معنای سوگواری را تغییر می‌دهند؟

آیا فناوری و شبح دیجیتالِ آدم‌ها ماهیت سوگ را تغییر داده است؟

چطور عکس ها و چت هایی باقی مانده از عزیزانمان معنای سوگواری را تغییر می‌دهند؟

امروزه هر کسی می‌میرد یادگاری‌های دیجیتال فراوانی از خود به‌جا می‌گذارد، از حساب‌های کاربری در شبکه‌های اجتماعی گرفته تا عکس‌ها، نوشته‌ها و حتی چت‌های آن‌ها با دیگران. ازاین‌رو، روح دیجیتال افرادِ از‌دست‌رفته به‌نوعی همیشه در کنار ما زنده می‌ماند. آیا این نعمت است یا رنج روحی مدام؟ آیا پرسه‌زدن در حساب‌های کاربری کسی که از دنیا رفته آرامش‌بخش است یا دردناک؟ اصلاً آیا امروزه سوگواری برای عزیزان همان معنای سوگواری‌های گذشته را دارد؟

وقتی مادرم شیرینی‌های‌ کریسمس را می‌پزد، به دستور پخت احتیاجی ندارد. در آشپزخانه کنار هم می‌ایستیم و من به حرکات ماهرانۀ دستش نگاه می‌کنم. کیک چای روسی را در پودر قند می‌غلتاند و برای درست‌کردن شیرینی‌های شکلاتی تَرَک‌دار، با ته چنگال روی چانه‌های خمیر نقش می‌اندازد. ولی مادر من یک شخصیت تیپ A تمام عیار است: محض اطمینان، از دستور پخت شیرینی‌ها اسکن گرفته و مرتب و منظم در یک فایل گوگل درایو ذخیره کرده است. و از همین حالا ترتیبی داده که بعد از مرگش -هروقت آن روز تلخ فرابرسد- پوشۀ محتوی همۀ این دستورها مستقیماً برای من ارسال شود.

در واقع دستور پخت شیرینی‌ها، بخشی از مرسولۀ دیجیتالی‌ای است که سیستم «مدیریت حساب‌های غیرفعال گوگل» بعد از فوت مادرم برایم خواهد فرستاد. آن‌ها ۳ ماه بعد از فوت مادرم برای من ارسال خواهند شد -این بازۀ زمانی را خودش اوایل امسال بعد از بررسی کامل تنظیمات حریم خصوصی‌اش انتخاب کرد (همان‌طور که گفتم، تیپ A است). علاوه بر دستور پخت شیرینی‌ها، سایر محتویات گوگل درایوش هم برایم ارسال خواهد شد، از جمله فهرست گذرواژه‌ها و همۀ ایمیل‌هایش. یعنی ماه دسامبری از راه خواهد رسید که من، به‌جای ایستادن کنار مادرم در آشپزخانه، کنار روح دیجیتال او خواهم ایستاد. برای مرگ جسمانی‌اش سوگوار خواهم بود، اما هنوز خواهم توانست با موبایلم که به ظرف آرد تکیه داده‌ام و با یکی از دستورهای شیرینی‌‌پزی اسکن‌شدۀ پر از لکه و حاشیه‌نویسیْ بخشی از او را کنار خودم داشته باشم.

در این روز، من بار دیگر غصه‌دار خواهم شد. همان‌طور که ماریسا رنی‌لی سال گذشته در همین مجله نوشت: «غم یعنی تکرار تجربۀ کنار آمدن با فقدان». امروزه که دسترسی ما به تکنولوژی و دنیای دیجیتال روز‌به‌روز بیشتر می‌شود، احتمالاً بازمانده‌ها بیشتر از هر وقت دیگری به یاد از دست دادن عزیزشان می‌افتند. خاطره‌ها زنده می‌مانند، با حساب ایمیلی که هنوز برایش پیام‌های تبلیغاتی می‌آید، با جروبحث‌های فیس‌بوکی که در زمان متوقف شده‌اند، با آی‌پدی که بیهوده برایش پیغام می‌آید: موعد پس دادن کتاب‌ها گذشته. این دارایی‌های دیجیتال بدون رسیدگی در فضای اینترنت معلق می‌مانند. وقتی وراثْ کنترل حساب‌های متوفی را برعهده می‌گیرند، با یک دوراهی چالش‌برانگیز روبه‌رو می‌شوند: آیا دلشان را به همین یادگاری‌های عجیب و غریب خوش کنند یا همۀ حساب‌ها را ببندند و مرگ مجدد عزیزشان را بپذیرند؟

وکلای اموال و دارایی‌ها مدت‌هاست به مراجعانشان توصیه می‌کنند به فکر دارایی‌های دیجیتالشان باشند، اما هیچ‌کس برای فشاری که در این خصوص به وارث وارد می‌شود چاره‌ای نیندیشیده. برخی مشکلات فقط وقتی خودشان را نشان می‌دهند که کار از کار گذشته، و بیوه‌هایی مثل خانم اشلی ریس مجبور می‌شوند با کوله‌بار اندوهشان سر از فروشگاه محصولات اپل دربیاورند.

ریس به من گفت: «غم عجیب‌وغریبی داشتم». همسر او، رابرت استنگل، ماه دسامبر در سن ۳۴سالگی بر اثر سرطان مزوتلیومای صفاقی درگذشت. استنگل فهرست کامل گذرواژه‌هایش و ایرپادهایش را برای ریس گذاشت. هفت ماه پس از مرگ استنگل بود که ریس تصمیم گرفت از اپل واچ همسرش استفاده کند. ریس ساعت را برای عیب‌یابی به فروشگاه اپل برد. یکی از کارکنان فروشگاه به او گفت که ساعت را اشتباه بسته. ریس می‌گفت: «بلد نبودم. گفتم ببخشید، ساعت مال خودم نیست. مال همسر مرحوممه».

این روزها بیش‌ از هر زمان دیگری ممکن است انسان‌ها پس از مرگشان به‌شکل سایه‌های دیجیتالی زنده بمانند. ریس علاوه بر اینکه ایرپاد و اپل‌واچ همسرش را نگه داشته، گفت‌و‌گوهایش با او را نیز در پیام‌رسان موبایلش پین کرده ‌است‌. یک بار تصادفاً برای همسرش پیام فرستاد و وقتی متوجه قضیه شد سعی کرد ارسال پیام را لغو کند. اگر بخواهد در «هولو» 2 چیزی تماشا کند، از حساب کاربری همسرش استفاده می‌کند. وقتی یوتیوب را باز می‌کند، الگوریتم یوتیوب هنوز هم چیزهایی را پیشنهاد می‌کند که اگر استنگل زنده بود تماشا می‌کرد، مثل خلاصه‌های سریال «وراثت» و صحنه‌های بزن‌بزن فیلم‌ها. وقتی ریس دلش برای همسرش تنگ می‌شود، گالری موبایل او را باز می‌کند و یکی از آخرین عکس‌هایی را که گرفته تماشا می‌کند -عکسی از ریس در اتاق بیمارستان که وقتی حواسش نبود از او گرفته‌. او می‌گوید: «این یعنی آسیب روحی هرروزه».

پرسه‌زدن در حساب‌های کاربری کسی که از دنیا رفته همان‌قدر که آرامش‌بخش است، می‌تواند دردناک هم باشد و چیزهایی را آشکار می‌کند که آدم فکرش را هم نمی‌کند. ماری، زنی که مادرش سال گذشته بر اثر سرطان تخمدان درگذشت به من گفت: «زیاد پی‌اش رو نگیری بهتره» (ماری می‌خواست نام خانوادگی‌اش مخفی بماند تا در مورد خانواده‌اش صحبت کند). مادرش از قبل برای مرگش برنامه‌ریزی کرده بود، آن‌قدر که حتی سنگ قبرش را هم خودش سفارش داده بود. موبایلش و لیستی از گذرواژه‌های تمام حساب‌هایش را به ماری سپرد. ماری چند روز بعد از فوت مادرش داشت موبایل او را وارسی می‌کرد که چشمش به یک سری پیام افتاد. مادرش با دوستی در مورد مشاجراتش با ماری صحبت کرده بود‌. ماری متوجه شد که مادرش یک حساب توییتر داشته که ظاهراً با آن حساب با جناح راستی‌ها بحث می‌کرده‌. ماری همیشه خیال می‌کرد مادرش هم یکی مثل همین محافظه‌کارانی است که با آن‌ها در توییتر بحث می‌کرده. حساب اسپاتیفای مادرش هم غافل‌گیرکننده بود: «همه‌ش آهنگای تیلور سوئیفت رو گوش می‌داده، من اصلاً نمی‌دونستم از تیلور سوئیفت خوشش میاد».

اقوام و دوستانی که خودشان هم داغدارند به موبایل مادر ماری پیام می‌فرستند‌. می‌نویسند دلشان برایش تنگ شده و امیدوارند دعاهای خیرشان بدرقۀ سفر آخرتش باشد. ماری به من گفت: «این چیزا بهم یادآوری می‌کنن که چقد مادرم برای بقیه مهم بوده»‌. علم به اینکه مادرش در یاد و خاطر دیگران زنده است دلش را خوش می‌کند. این دل‌خوشی حالا به‌سادگی از طریق یک صفحه نمایش به دست می‌آید. چنین فناوری‌ای که می‌تواند یادگاری‌های سابقاً ناملموس افراد را ثبت کند نعمت است. ضمن اینکه، به‌شدت آسیب‌پذیر هم هست.

وب‌سایت‌ها تعطیل می‌شوند، حساب‌های کاربری هک می‌شوند، دستگاه‌ها خراب می‌شوند. نمی‌توان به این خیال بود که پیام‌ها و سایر خاطرات شبکه‌های اجتماعی تا ابد باقی‌ می‌مانند. ریس به من گفت: «در حال حاضر برنامه‌ام اینه که از این چیزا هر چند تا که می‌تونم کپی دیجیتال بگیرم»‌. او پیام‌های استنگل را از ده سال پیش نگه‌داشته و می‌خواهد کپی پیام‌ها را در کامپیوترش، گوگل داریو و آی‌کلود ذخیره کند. «اگر این پیام‌ها پاک بشن من رسماً داغون می‌شم».

در‌عین‌حال، این فضاهای دیجیتال ما را در نبرد علیه اتفاق حتمی دیگری نیز یاری می‌کنند: اینکه پس از گذشت چند ماه ریس کم‌کم فقدانش را فراموش کند. «الان شدیداً احساس می‌کنم که باید هر وقت به یاد رابرت می‌افتم یا خاطره‌ای ازش یادم میاد‌‌، فوراً یادداشت‌های موبایلم رو بیارم و بنویسمش تا یادم بمونه خودم کی بودم و اون کی بود. و مطمئن شم که خاطراتمون دست‌نخورده باقی می‌مونن».

می‌شود به مرگ فکر نکنیم و بگذاریم غم بی‌خبر به صورتمان سیلی بزند. حتی وقتی مادرم به من گفت چه برنامه‌ای برای حساب گوگلش دارد، از ترس اینکه مبادا من ایمیل را دریافت کنم و زهره‌تَرک شوم، از لفظ مردن استفاده نکرد. هرچند هر دو می‌دانستیم منظورش چیست، و حالا که من می‌دانم چه چیزی در انتظارم است، پیشینۀ تعاملات دیجیتالمان برایم مهم‌تر شده‌. پیام‌هایی که رد‌و‌بدل کردیم، پیام‌هایی که در اینستاگرام در مورد سگ مشهور موردعلاقه‌مان برای هم فرستادیم، حتی کارت‌پستال‌های دیجیتالی که در مناسبت‌ها هنوز برای هم می‌فرستیم -این چیزها دیگر فقط یک مشت آت‌وآشغال در دنیای دیجیتال نیستند. روزی می‌رسد که این‌ها تنها چیز‌هایی هستند که از ما به ‌جا ‌مانده‌.

 

پاورقی

  • شخصیت تیپ A افرادی بلندپرواز، رقابتی، کم‌تحمل و برنامه‌ریز هستند [مترجم].
منبع: ترجمان
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها