نقشه سرقت عجیب برای پرداخت بدهی

راننده کامیون ٢٢ تن پسته را ٥٠٠‌میلیون تومان فروخت

وقتی خودروی کمپرسی خود را فروخت و نتوانست پولش را از خریدار بگیرد، زندگی‌اش نابود شد. تصمیم گرفت سرقت کند و یک‌شبه دوباره پولدار شود.

راننده کامیون ٢٢ تن پسته را ٥٠٠‌میلیون تومان فروخت

برای دزدی راه سختی را انتخاب کرد. به نقشه بزرگ فکر کرد و آن را انجام داد. فرزاد که خودش هم راننده کامیون بود، با جعل یک بارنامه به کارخانه بزرگ پسته رفت و ٢٢ تن پسته را تحویل گرفت. آنها را بار کامیون کرد و پسته‌ها را دزدید. ٢‌میلیارد پسته را به قیمت ٥٠٠‌میلیون تومان فروخت تا بتواند بدهی‌هایش را پرداخت کند. فرزاد می‌گوید اگر از او کلاهبرداری نکرده بودند، هرگز به فکر چنین سرقتی نمی‌افتاد. او که لیسانس عمران دارد، ماجرای این سرقت بزرگ را تشریح کرد:

بار چندم است که دستگیر می‌شوی؟

اولین‌بار است که دستگیر می‌شوم. هیچ‌وقت خلاف نکرده بودم و در زندگی‌ام هرگز به دزدی فکر نکردم. من برای خودم زندگی خوبی داشتم. هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که پایم به چنین جاهایی باز شود.

پس چرا سرقت کردی؟

بدهی داشتم. یک‌نفر پولم را خورد و رفت. بعد از آن بیچاره شدم و آن‌قدر بدهی بالا آوردم که به فکر یک سرقت بزرگ افتادم.

ماجرای کلاهبرداری چه بود؟

من یک خودروی کمپرسی داشتم، آن را فروختم. شخصی پای معامله آمد و با چرب‌زبانی قرارداد را بستیم و قرار شد پولش را بعدا بدهد. یک چک هم داد، اما دیگر هیچ پولی به دست من نرسید. آن خودرو همه سرمایه من بود. برای پولش خیلی نقشه‌ها کشیده بودم. می‌خواستم زندگی‌ام را سروسامان بدهم، اما وقتی پولم را خورد، من هم ماندم و کلی بدهی و یک زندگی نابود شده؛ دستم به هیچ جا بند نبود. نمی‌دانستم باید چه کار کنم.

چی شد که این نقشه به ذهنت رسید؟

چون خیلی بی‌پول بودم و فشار مالی زیادی را تحمل می‌کردم، نمی‌توانستم به سرقت‌های کوچک فکر کنم. باید هرطور شده بود پول کلانی جور می‌کردم، چون خودم راننده کامیون هستم، به فکر یک بار بزرگ و قیمتی افتادم. آن‌قدر گشتم تا یک کارخانه پسته در شورآباد را پیدا کردم. بعد از آن تصمیم گرفتم بار پسته سرقت کنم.

نقشه سرقت را چطور اجرا کردی؟

با همدستی دونفر دیگر بارنامه تحویل پسته را جعل کردیم. طبق این بارنامه ٢٢ تن پسته را باید به بندرعباس می‌بردیم و تحویل می‌دادیم. من هم رفتم و با همان بارنامه جعلی پسته‌ها را تحویل گرفتم. بعد از آن ٢٢تن بار پسته را سرقت کردم.

چقدر پولش بود؟

پول واقعی آن ٢‌میلیارد بود اما من آنها را ٥٠٠‌میلیون تومان فروختم.

به چه کسی فروختی؟

یک‌نفر یک مالخر را به من معرفی کرد. من هم بعد از آشنایی با او پسته‌ها را فروختم. اگر می‌خواستم آنها را در بازار بفروشم، پول خیلی بیشتری گیرم می‌آمد، اما چون خیلی پول لازم بودم و پسته‌ها را هم نمی‌توانستم پیش خودم نگه دارم، مجبور شدم زیرقیمت آنها را بفروشم. فروش آنها در بازار ریسک خیلی زیادی برایم داشت.

شغل خودت چه بود؟
من راننده کامیون بودم و روی خودروهای بقیه کار می‌کردم. درآمدم هم بد نبود، اگر آن کلاهبرداری از من نمی‌شد، هرگز به فکر چنین کاری نمی‌افتادم.

درس هم خوانده‌ای؟

بله، لیسانس عمران دارم، اما در رشته خودم کار پیدا نکردم و راننده کامیون شدم.

منبع: روزنامه شهروند

1696

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها