پیامک عاشقانه راز 3 سال خیانت شوهر را فاش کرد

نفهمیدم چگونه از همسرم غافل شدم و او از ۳ سال قبل به من خیانت کرد. سوالات زیادی ذهنم را به هم ریخته است به طوری که حتی برای لحظه ای آرام و قرار ندارم. نمی دانم با این ماجرای تلخ چگونه کنار بیایم. با آن که امروز برای طلاق به کلانتری آمده ام اما ...

پیامک عاشقانه راز 3 سال خیانت شوهر را فاش کرد

زن۳۶ ساله که دختر زیبارویی را در آغوش می فشرد، با بیان این ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری شفا  گفت: ۲۶ساله بودم که پای سفره عقد نشستم و عاشقانه دل به مهر «سعید» بستم.

حدود ۴ سال از پایان تحصیلات دانشگاهی ام می گذشت و از این ازدواج خیلی راضی بودم چرا که از یک سال قبل با «سعید» ارتباط داشتم و هر روز در آرزوی زندگی مشترک با او شب ها را به صبح می رساندم. احساس می کردم حالا یک خانواده کامل و شاد هستیم. او جوانی مهربان بود و من هم در کنارش آرامش و خوشبختی را تجربه می کردم. خیلی زود باردار شدم و پسرم به دنیا آمد.

تصورم این بود که «سعید» به کسی جز من فکر نمی کند. اما آرام آرام رفتارهای همسرم تغییر کرد به گونه ای که دیگر از آن مهربانی های عاشقانه در دوران نامزدی خبری نبود و او مانند گذشته به من توجه نمی کرد. به هر بهانه ای از خانه بیرون می رفت و تا دیر وقت به منزل باز نمی گشت.

«سعید» به بهانه کارهای عقب افتاده اش مرا چشم به راه می گذاشت و اوقاتش را با دوستانش می گذراند. من هم که غرق در خانه داری و مراقبت از فرزندانم بودم اهمیتی به رفتارهای شوهرم نمی دادم. در واقع هیچ گاه تصور نمی کردم که احتمال خیانت در زندگی ام وجود داشته باشد.

من از صمیم قلب، شوهرم را دوست داشتم و همه خواسته هایش را برآورده می کردم. با خودم می اندیشیدم «سعید» مشغله کاری زیادی دارد و برای هزینه های زندگی تلاش می کند. خودم را قانع می کردم که او وقت زیادی را نمی تواند برای من و فرزندانم صرف کند تا این که دو سال پیش حادثه ای رخ داد که زندگی ام را نابود کرد. آن روز پیامکی با یک قرار عاشقانه روی صفحه نمایش گوشی شوهرم نقش بست که از یک شماره ناشناس ارسال شده بود.

با دیدن آن پیامک روح و روانم به هم ریخت. تازه فهمیدم که از شوهرم غفلت کرده ام اما باز هم نمی توانستم این ماجرا را باور کنم. به همین خاطر مدتی او را زیر نظر گرفتم و پیامک هایش را پنهانی بررسی کردم تا این که بالاخره فهمیدم او با چند زن غریبه ارتباط نامتعارف دارد.

حالا علت بی توجهی هایش را فهمیده بودم. احساس می کردم همه زندگی ام را باخته ام و ۱۰ سال جوانی ام را با مردی سپری کردم که عاشقم نبود! و من در رویاهایم او را عاشق واقعی می پنداشتم. اکنون می خواهم طلاق بگیرم اما ای کاش ...

با دستور سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفا)بررسی های روان شناختی و مشاوره ای در حالی توسط مددکاران اجتماعی برای جلوگیری از طلاق ادامه یافت که «سعید» هم به مرکز انتظامی دعوت شد تا این ماجرا مورد واکاوی های قانونی قراربگیرد.

منبع: خراسان
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید