ناگفته های مادر حدیث اسلامی درباره جزئیات قتل دخترش

دو هفته بی‌خبری مطلق از زن فیلمبردار مشهدی، پخش عکس‌های متعدد او در فضای مجازی، تحمل نگرانی مادر حدیث اسلامی، سرانجام خوبی نداشت تا این‌که او و خانواده‌اش شب‌جمعه گذشته تلخ‌ترین خبر زندگی‌شان را شنیدند.

ناگفته های مادر حدیث اسلامی درباره جزئیات قتل دخترش

جسد این زن جوان ۲۶ساله در حالی‌که با شلیک گلوله جنگی به سرش به قتل رسیده بود، حوالی روستای بهار در جاده خین عرب پیدا شد.

معمای رازآلود حدیث بالاخره حل شد، اما با پیداشدن جسدش از زیر خروارها خاک. دوستانش برایش استوری و پست تسلیت می‌گذارند و یک جمله را مدام تکرار می‌کنند: «حیف تو حدیث». صدای مادر حدیث از شدت گریه و بیقراری ‌گرفته و سخت صحبت می‌کند.

بیشتر بدانید: قتل یک زن در مشهد با شلیک گلوله

جزییات قتل حدیث اسلامی فیلمبردار جشن های عروسی

او در گفت‌وگویی از اتفاقاتی پرده برمی‌دارد که منجر به قتل دخترش شد: «حدیث تک دختر و مونسم بود. بدون هم نمی‌توانستیم نفس بکشیم.

حالم خوب نیست. دخترم چهارسال پیش در یک مجلس عروسی و از طریق یکی از دوستان دامادم با او آشنا شد.

حدیث موضوع را با من در میان گذاشت و متوجه شدم او همسر و دو فرزند دارد. مسعود به من می‌گفت: عاشق دخترت هستم. به دخترم خیلی التماس‌ کردم با او ازدواج نکند چون با خون دل او را بزرگ کرده بودم.

برایش ماشین خریده بودم و دستش هم در جیب خودش بود. خودم هم از او حمایت می‌کردم که این شبهه ایجاد نشود به خاطر پول با مسعود ازدواج می‌کند.

اما حدیث گفت عاشق مسعود هستم. ‌کاری به زندگی و همسرش ندارم و زندگی من جداست. این آقا دائم به من التماس و گریه و زاری می‌کرد که بیا و رضایت بده ما با هم ازدواج کنیم. بالاخره ازدواج کردند. واقعا نمی‌دانم درمورد او چه بگویم.

برای خودم متاسف باشم یا او. فکر نمی‌کردم چنین بلایی سر دخترم بیاورد. دامادم حتی برای ازدواج یک باغ را پشت قباله دخترم انداخت و گفت، برای حدیث باشد تا اگر اتفاقی برایم افتاد او بدون پشتوانه نماند. این باغ البته قبلا یک زمین بود اما با هم کار کردند و سروسامانش دادند.»

بعد از ازدواج اما، مسعود چهره دیگری از خود نشان داد و حدیث هم از این موضوع ناراحت بود. یک روز که دعوای‌شان شده بود، با مادرش درددل کرد. مادر حدیث آه بلندی کشید و ادامه داد: «گفتم مادر جان گریه نکن. دعوای زن و شوهری است. حدیث گفت مامان مسعود خیلی دروغ می‌گوید و پنهانکاری دارد.

حدیث از دروغ متنفر بود و می‌گفت کلی خواستگار داشتم اما با یک مرد زن‌دار ازدواج کردم.

مدتی پیش به شمال رفته بودم که دامادم صبح با من تماس‌گرفت. هیچ‌وقت دم صبح زنگ نمی‌زد. پرسید مامان کجایی‌؟ گفتم شمالم. گفت کی برمی‌گردی دلم برایت تنگ شده است.

با این حرف‌ها به او شک‌ کردم که چرا این حرف‌ها را می‌زند. گفتم چیزی شده است؟ گفت نه فقط دلم تنگ‌شده و می‌خواستم ببینم کجایی. ۱۵ ــ ۱۰ روز بعد از این‌که از شمال برگشتم، دنبال مدرکی می‌گشتم.

مدارک را در کیفی نگه‌می‌دارم که رمز داشت. دیدم رمزش بهم خورده است.

شک کردم که چه اتفاقی افتاده و جز دخترم کسی کلید خانه را ندارد. باعجله مدرک را برداشتم و رفتم تا کارم را انجام دهم.

همان موقع هم فکرم به این سمت رفت که چرا سندماشین و قولنامه باغ در کیف نبود. از دخترم پرسیدم تو بردی؟ گفت نه. دادم به تو و داخل کیسه گذاشتی.

گفتم: رمزش خراب است و قباله هم نیست! همه جا را گشتم اما قولنامه را پیدا نکردم. یک روز به دخترم گفتم اگر چیزی بگویم ناراحت نمی‌شوی؟ گفت لابد همان چیزی است که من هم می‌خواهم بگویم. گفتم مامان من به شوهرت شک دارم.»

حدیث به مادرش گفت وقتی شمال بودی مسعود به او گفته یک میلیارد تومان پول نیاز دارد و می‌خواهد وام بگیرد که حدیث هم گفته بود قولنامه دست مادرم است. مادر به حدیث گفت که از شوهرش بپرسد آیا او قولنامه را برداشته است؟ با مطرح‌شدن بحث قولنامه مسعود ناراحت شد.

«من همیشه نگران دخترم بودم و برای همین دائم با او تماس می‌گرفتم. شب حادثه می‌خواست نزد شوهرش برود. وقتی به خین عرب رسید، به دخترم زنگ زدم و گفتم کجایی؟ گفت هنوز به باغ نرسیدم و برسم عکس می‌فرستم.

۱۰دقیقه شد ۲۰دقیقه اما دخترم تماس نگرفت. به او زنگ زدم جواب نداد. پیام هم دادم، باز جواب نداد.

دوبار به شوهرش زنگ زدم او هم جواب نداد. بارسوم جواب داد و وقتی پرسیدم حدیث کجاست گفت ۱۰دقیقه دیگر می‌رسد. گفتم چرا هیچ‌کدام جوابم را نمی‌دهید. گفت حدیث نزدیک باغ است. استرس داشتم. دوباره به گوشی‌های حدیث زنگ زدم، هر دو خطش خاموش بود.

بعد مسعود دامادم زنگ زد و گفت حدیث یا تصادف‌ کرده یا او را خفت کرده‌اند خودت را برسان. به سرعت از خانه به سمت باغ حرکت کردم و وقتی رسیدم دامادم در حالی‌که خیس عرق بود و چراغ‌قوه داشت، خودش را به من رساند. خودش پشت فرمان ماشین نشست و اجازه نداد من بنشینم.

دائم عرق سرد می‌کرد و سرش گاهی به فرمان ماشین نزدیک می‌شد. از استرس گریه می‌کردم و می‌گفتم پس دخترم کجاست؟ بعد سراغ پلیس۱۱۰رفتیم و به همکاران دخترم زنگ زدم. نگاهم به صورتش افتاد. کنار گوش مسعود ورم کرده و روی پیشانی‌اش هم رد ناخن بود.

گفتم چه شده که باد کرده؟ پشت پلکت هم انگار خراشیدگی دارد که گفت به در خورده است.» تکرار اتفاقات آن شب، مادر حدیث را بهم ریخت اما دوباره به خودش مسلط شد: «قبل از این‌که بدانم حدیثم کشته شده است، دامادم راحت به خانه‌مان می‌آمد اما تن و بدنش غرق در عرق بود و هیچ اشکی نمی‌ریخت. این اواخر به زور می‌خواست قولنامه را از دخترم بگیرد و انگار حدیث هم به حالت لج افتاده بود.»

پس از کشف جسد دختر فیلمبردار، حرف و حدیث‌هایی درخصوص همکاری شوهرش با یک نفر دیگر برای قتل حدیث اسلامی وجود داشت که مادر او درباره عامل اصلی قتل می‌گوید: «لحظه‌ای‌که به آگاهی رفتم، دامادم را دستگیر کرده بودند.

آن موقع از شنیدن خبر قتل دخترم به شدت حالم بد شد و برای همین مرا به خانه برگرداندند. بعد از آن هم موقعیتی پیش نیامد که دراین باره با آنها صحبت‌ کنم. مسعود را هم هنوز ندیده‌ام که از او سوال‌کنم چرا و به چه علت دخترم را به قتل رسانده. بعد‌ها در خبرها شنیدم که پلیس گفته دخترم را قاتل اجیر شده کشته است.»

 روایت دادستان از قتل دختر فیلمبردار

دادستان عمومی و انقلاب اسلامی مرکز خراسان رضوی هم در‌خصوص پرونده قتل حدیث اسلامی دستور ویژه برای انجام تحقیقات کامل صادر کرد. محمدحسین درودی افزود: در پی مفقود شدن حدیث اسلامی درمشهد توسط همسر ومادر وی و طرح شکایت، پرونده قضایی تشکیل و اقدامات قانونی آغاز شد. پس از انجام تحقیقات مقدماتی، همسر نامبرده به‌عنوان مظنون بازداشت و سپس دو فرد دیگر نیز دستگیر شدند.

پس از انجام اقدامات فنی، مشخص شد قتل باهمدستی همسر این خانم و توسط فرد اجیرشده، انجام شده است. طبق شواهد پرونده تا این مرحله از تحقیقات و بر‌اساس اقرار متهمان، اتهام همسر مقتول معاونت در قتل و اتهام فرد اجیر شده، مباشرت در قتل است.

منبع: حادثه 24
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 13
  • 0

    این مرد اگر خوب بود زن اول با او زندگی می‌کرد

  • 1

    لابد قاضی چند روز بعد آزادش می‌کنه و میره سراغ دختران ساده لوح دیگری و اونها رو بیچاره می‌کنه
    خواهشاً دخترانتون رو به افراد غریبه ندین
    دختر تا آخر عمر تو خونه بابا بمونه بهتر از اینه که به دست لاشخورها بیفته

  • 2

    فکر کن یه دختر زیبا باشی مجرد باشی بعد بری با یه مرد بیوه که زن و بچه داشته ازدواج کنی
    نادان بودی
    حقته....

  • 1

    درس عبرتی برای دختران مجرد بشه در کتابهای درسی این‌ها رو بنویسید

  • 3

    به نظرم آه زن اول، دامنگیرش شده
    هم در این دنیا روسیاه شده هم در جهان آخرت
    این دنیا اونقدر ها هم بی‌حساب و کتاب نیست
    هر کس روزی تاوان اعمالش رو پس میده و نامرد و خاعن خیلی سخت با سر به زمین می‌خورند

  • ناشناس
    0

    این خانم از اول نباید وارد زندگی یک مرد متاهل می شد...

    نظرات شما -
    • ناشناس
      1

      درسته
      دل شکستی دستت شکست

  • ناشناس
    1

    تاوان بعضی از اشتباهات خیلی سخته و قابل جبران نیست

  • ناشناس
    2

    وقتی میری سر زندگی کسی خونه میسازی همینم عاقبتت میشه

  • سید جعفر
    2

    خدائی جا کسی نیستید قضاوت نکنید

  • ناشناس
    0

    زندگی یه زن و دوتا بچه رو ویران کرد بعد از یکسالم باهاش نساخت خب باید ویران بشه دیگه

  • خزان
    0

    اینقدرقضاوت الکی نکنین خجالت بکشین به جای اینکه اينقدر حرفهای یامفت بزنین برای مادرش دعاکنین که خدایک صبری بهش بده وروح اون دختربیگناه روخداشادکنه وقاتل به سزای اعمالش برسه

  • ناشناس
    0

    دختر خانم اشتباه کرد مادریم از اشتباهش حمایت کرد قحطی مرد آخه دنبال متاهلی اونم واسه پول آدم احمق .... خدایت بیامرزد

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها