ماجرای تجاوز پسر جوان به دختر 16 ساله

ترنم زیبای مهر مادری را هیچ وقت در این ۱۶ سال حس نکردم، تنها چیزی که از مادرم در گوشه ذهنم مانده زور گویی دستور و محدودیت بود. دیگر از دستورهایش خسته شده بودم و تاب چشم گفتن را نداشتم. خانه محلی شده بود برای حکومت نظامی مادرم .... به دنبال آغوش مهر مادری بودم که مرا ورویاهایم را بفهمد ....

ماجرای تجاوز پسر جوان به دختر 16 ساله

این جملات دختر ۱۶ساله ای به نام مژگان است که برای فرار از زورگویی های مادرش در دام دوستان ناباب گرفتار شده و سایه سرنوشت سیاه روی سرش افتاده است.

در ابتدای ورود و در هنگام معرفی خود دائما خمیازه می کشید و خود را به بی تفاوتی کامل زده بود که با چشم غره های مادر کمی خود را جمع و جور کرد.

ولی باز هم سعی داشت با رفتارهایش این بی تفاوتی و نارضایتی از آمدن به مشاوره را در حرکاتش نشان دهد.

ترس از آبروی مادرانه

بنابراین مادر شروع به صحبت کرد: دختر من 3 ماه پیش حدود 8 روز  از خانه فرار کرد و با پیگیری های آگاهی در محله ای دوراز محل سکونتمان در یک خانه فساد پیدا شد.

از آن روز به بعد اجازه رفتن به مدرسه و داشتن موبایل به او نداده ام . او از اعتماد من و پدرش سوء استفاده کرد و آبروی ما را برد.

ما خانواده آبرومندی هستیم شوهرم 25 سال در یک کارخانه ریسندگی کار کرد و پول حلال آورد، نمی دانم این بچه چرا این کار را با ما کرد.

گلایه های دختر 16 ساله

بعد از حرف های این مادر از آنجاییکه دختر نوجوان بخاطر حضور مادرش نگرانی در چهره اش موج می زد، از مادر خواسته شد دخترش را تنها بگذارد .

مژگان نفس راحتی کشید و با صدای لرزان گفت: وقتی که کلاس ششم بودم در مدرسه با دختری به نام سمیرا دوست بودم که آن موقع او کلاس نهم بود.

پدر و مادر سمیرا از هم جدا شده بودند و او با عمه و مادربزرگش زندگی می کرد. او همان موقع دوست پسر داشت و گاهی سیگار می کشید و مادرم  که این موضوع را می دانست حرف زدن با او را قدغن کرده بود ولی ما، همچنان دور از چشم مادرم با هم دوست بودیم.

مژگان آهی کشید و ادامه داد سال که تمام شد سمیرا از آن مدرسه رفت و ما دیگر همدیگر را ندیدیم  چند ماه پیش از طریق اینستاگرام دوباره همدیگر را پیدا کردیم و بسیار مشتاق بودیم که همدیگر را ببینیم. مخصوصا که او می گفت خانه ای در محله ... اجاره کرده و یک پراید هم دارد. من خیلی تعجب کردم که او ماشین دارد و خیلی دوست داشتم هر طوری شده او را ببینم.

چندین بار با هم قرار گذاشتیم ولی من نتوانستم سر قرار بروم چون مادرم خیلی سختگیر بود و من می ترسیدم او بفهمد تا اینکه مادرم عمل جراحی کرد و من کارهای بیرون از خانه را بر عهده گرفتم. یک روز بعد از این که برادرم را به مدرسه بردم دیگر خودم به مدرسه نرفتم. سمیرا (از روز قبل هماهنگ کرده بودیم) آمد درست می گفت یک ماشین پراید هم داشت و خودش رانندگی می کرد.

اول رفتیم از دکه سیگار فروشی سیگار خرید و به من هم تعارف کرد گفتم سیگار نمی کشم و تا ظهر همینطور می گشتیم و خوش می گذراندیم.

ساعت رفتن به خانه بود ولی من هنوز با سمیرا بودم دوست نداشتم برگردم چون از مادرم می ترسیدم این بود که به توصیه سمیرا به خانه او رفتم و موبایلم را هم خاموش کردم.

 آن شب سمیرا البته به گفته خودش به افتخار من یک پارتی کوچولو گرفت و دوستانش را که یه پسر و دو دختر بودند دعوت کرد.

بساط مشروب و گل هم بر پا بود . هر آنچه می دیدم برایم تازگی داشت ولی ته دلم خیلی آشوب بود . احساس دوگانه ای داشتم هم برای خانواده ام دلم تنگ شده بود و هم خوشحال بودم که در چنین فضایی تنها هستم.

احساساتم را به سمیرا گفتم او هم گفت بهتر است دیگر خانه نروم و از خاطرات خودش برایم گفت و کمی آرام شدم.

با خودم گفتم چه بهتر بدون آقا بالا سر با سمیرا زندگی می کنم.

شب بعد سمیرا و دوستانش با هم گل کشیدند و به بهانه خریدن آب میوه همگی بیرون رفتند و فقط من ماندم و میلاد!

میلاد پسری 24 ساله بود و از شب قبل خیلی در نخ من بود.

وقتی که همه رفتند به من گل داد که بکشم. من که تا به حال حتی سیگار هم نکشیده بودم حالم بد شد و میلاد با مهربانی زیاد کمک کرد که حالم بهتر شود و همان شب در حالی که من اوضاع روانی خوبی نداشتم به من تجاوز کرد....

حدود 12 شب به بعد سمیرا و بقیه آمدند و من با گریه ماجرا را به او گفتم او هم خیلی خونسرد گفت حالا مگر چه شده ما با هم دوستیم و باید راحت باشیم ... 5 روز بعد هم به همین منوال گذشت تا اینکه پلیس آگاهی با شکایت والدین محل اختفای ما را پیدا کردند.

در بازجویی ها به آنها نگفتم که مورد تجاوز قرار گرفته ام. چند روز پیش به مادرم گفتم که خیلی عصبانی شد و مرا به شدت کتک زد.

از رفتارهای مادرم خسته شدم از طرفی از بلایی که سرم آمده عصبانی هستم دلم می خواست آغوش مادرم را داشتم تا بتوانم این درد عظیم را تحمل کنم.

نظر کارشناسی

سحر بوجارزاده مشاور و مددکار

نگین در خانواده ای با سبک فرزندپروی مستبدانه یا سختگیرانه رشد کرده است. مادر سالاری و پدر در حاشیه است. کنترلگری حاکم بر خانواده از سوی مادر، باعث فاصله ارتباطی نوجوان و مادر شده است به گونه ای که نوجوان را فضای خانواده گریزان کرده است. نوجوان دچار خلاء عاطفی شدیدی است. در اتفاق افتاده ، نگین به علت تجاوز دچار ptsd  شده است که به علت فضای سرد و تهدید آمیز خانواده نادیده گرفته شده است که می تواند در درازمدت مشکلات حادتری را رقم بزند دستور و فرمان دادن به فرزندان تا زمانی قابلیت اجرا دارد که فرزندان فضای گرم خانه را لمس کنند صرف دستور خانه سرد است و دختروپسر برای رهایی ازاین حس کلافه کنند سراغ کسانی خواهند رفت که در ظاهر به آنها مهربانی می کند و دردل سعی در فریب آنها دارند. آغوش مهربانی والدین به ویژه مادر در خانه یک امر مهم و ضروری است تا وقتی این حس را فرزندان تجربه کنید هیچ گاه به افراد غریبه پناه نخواهند برد. عشق ورزی درست به فرزندان را والدین باید بیاموزند. تامین مسائل اقتصادی شاید این فرصت را از والدین گرفته اما این تنها یک توجیه است و باید پدرو مادرها این مهم را بیاموزند.چرا که در فضای بیرون خانه افرادی هستند با این ترفند در صدد فریب فرزندان شما هستند ...

منبع: رکنا
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 48
  • ناشناس
    1

    توجیهات صد من یک غاز برای بی بند و باری

  • ناشناس
    4

    سختگیری والدین باعث چنین آبرو ریزی هایی نمی شود! بیش فعالی در سنین نوجوانی و جوانی و عدم تربیت صحیح خانوادگی منجر به اینگونه اتفاقات می شود! زندگی این دختر برای همیشه تباه شد!

    نظرات شما -
    • 26

      اصلا هم اینطور نیست خیلی ها با دوست پسراشون ازدواج می‌کنند و خیلی هم از من وتو موفق تر می‌شوند

    • به ادمک
      2

      من پسری رو نمیشناسم که دوست دخترشو گرفته باشه و پشیمون نشده باشه
      چون اینجا ایرانه،همیشه پسر باخودش میگه نباید دختری که تو خیابون منو پسندید میگرفتم
      از کجا معلوم سالم بوده و...
      همه اینها پسرو آزار میده یه عمر،پس خواستگاری سنتی بهتره

    • آروش
      1

      اگه مادرش اینجوری باهاش رفتار نمیکرد اگه باهاش رفیق بود چه دلیلی داشت گول بخوره و از خونه فراری شه ؟یکم تفکر لطفا!!!

  • ناشناس
    5

    به جهنم..................

  • ناشناس
    12

    فکر کردین چه اتفاقی میفته ؟! قاضی دادگاه می‌گه آفرین پسر قهرمان بازم از این کارا بکن
    یه شاخه گل هم میده دست پسره و میگه برو به سلامت
    فکر کردید قانون ایران میاد از دختر نوجوان بی‌تجربه‌ دفاع می‌کنه؟؟
    بهترین راه اینه که هیچ دختری رو متولد نکنید

  • ناشناس
    4

    خاک بر سرت چقدر شما دخترها ساده وبی فکر هستید این هزارمین بار است که از این کونه مطالب را می خوانم کمی هوش وزرنگی وآگاهی هم بد نیست ،بهره هوشی ایرانیان بسیار پایین آمده

    نظرات شما -
    • بخاطر فقره
      4

      فقر
      بخاطر پرایدش چشماش بسته شده
      رفیقش گفته یه ساله پراید میخری و نقشه کشیده تن فروشی کنه پول در بیاره
      همش ریشه در فقر داره
      تا حالا شنیدید دخترای زعفرانیه و فرمانیه و جردن و ولنجک گول بخورن یا شکایت کنن؟نخیر اونا تربیتشون درسته،باعقل انتخاب میکنن و به ادمای بی بته که دنبال بی ناموسی هستن اعتماد نمیکنن،با یه بچه پولدار مثل خودشون میشینن و بلند میشن
      پس مشکل فقره

    • منافق کش
      12

      دخترای زعفرانیه و فرمانیه گول نمیخورند؟؟؟؟
      منظورت داشتن رابطه است دیگه؟
      نه کی گفته گول می‌خورند، اونا گول می‌زنند چون داشتن رابطه براشون افتخاره.. بدبخت پسرایی که گول این فواحش رو می‌خورند.
      فقر دلیل این کثافت کاری نیست، دلیلش تبلیغ فساد وبی بندوباری توسط سلبریتی های خائن است و بی عرضگی مسولین در برخورد با اونها.
      لعنت بر کسایی که نمی‌خوان دختر ایرانی پاک بمونه.

    • به منافق کش
      2

      نگفتم رابطه جنسی ندا ن دخترای شمال شهر،گفتم حداقل کسی ازشون سواستفاده نمیکنه،اگر رابطه هم دارن باعث آبروی خودشون و خونوادشون نمیشن
      من خودم از خانواده نسبتا فقیرم،دختری که بچه زعفرانیه بود از من خوشش اومد،روز اول گفت پدر و مادرم باید تورو ببینن تا باهات رابطه داشته باشم و دعوتم کرد خونشون ولی من چون سر و وضعم خوب نبود نرفتم و خجالت میکشیدم،اون ماشین زیر پاش پرادو بود هشت سال پیش و من هیچی نداشتم
      اینو گفتم‌که بگم دختراشون تربیتشون درسته،اول گفت باید بیای خونمون پدر مادرم ببیننت،این یعنی پدر و مادر با دخترشون رفیقن و لااقل تحت کنترل دارنش
      جالبش اینه اون دختر چهل سالش بود و فوق تخصص از کانادا داشت ولی هنوزم اولویتش تایید من توسط پدر و مادرش بودن

    • منافق کش
      6

      رابطه نا مشروع با ازدواج فرق میکنه بچه پایین...
      اگه ازدواج باشه که عمرن نیست اشکالی نداره که ولی اگه رابطه نامشروع باشه اگه پدر ومادر دختر که هیج هفت جد و هفت نسلش هم راضی باشند گناهه و این رابطه رابطه حیوانیه و محکوم به فناست. دلیلت برای دفاع از اون دخترای بالاشهری کاملا نا آگاهانه است مرد جوان.

  • ناشناس
    5

    کودک همسری بده وگرنه دختر فرار کنه یا دختر تو پارک وقرار وتو موبایل با پسر مردم حرف بزنه وهزارتا کار کنن بدنیست که

    نظرات شما -
    • ناشناس
      9

      فرق کودک همسری با دوست پسر داشتن اینه که
      وقتی شما ازدواج کردی اسیر و پایبند زندگی میشی بچه دار که شدی دیگه به راحتی نمی‌تونی جدا بشی و باید مسوولیت بپذیری و باید با بد و خوب همسرت بسازی اما در داستان دوست پسر مجبور نیستی پایبند باشی اگه بد بود ترکش می‌کنی خیلی راحت
      پس هر چیزی به بدی داره یه خوبی
      با توجه به اوضاع کنونی ایران به نظرم ازدواج به ضرر دختران است به خصوص اگر مهریه از بین بره که دیگه ازدواج برای دختران خریت محض است
      البته با توجه به رفتاری که شوهرهای امروزی نسبت به زنان دارن دوست پسر داشتن به نفعه.
      اون مردان قدیم بودن که به زن متعهد بودن و از حقه بازی و پدرسوخته بازی خبری نبود..

    • به ناشناس
      2

      راست میگه ما هم همینو میگیم دوس دختر داشتن بهتره اینطوری پسر هرکاری بخواد با دختر میکنه وعین دستمال میندازدش بیرون بدون اینکه ازش رد پایی بمونه ولی تو زندگی مشترک نمیتونه پسر دیگه فرار کنه چون متعهده(ما هم همینو میگیم دوس پسری برای ماها که پسریم بهتره)

    • به ناشناس
      4

      دوست پسر داشتن له نفعه؟؟؟
      دوست پسر فقط سواستفاده میکنه و فیلم میگیره ازت و آبروتو میبره و به همه رفقاش هم میگه من اینو...
      شوهر هرچی باشه خرجتو میده که خداتومنه در روز،ازت فیلم نمیگیره و به چشم هرزه کار راه انداز نگات نمیکنه
      گیریم شوهر فاسد باشه،خرگتو که میده!آبروتو نمیبره،ازت سواستفاده نمیکنه،فیلم نمیگیره ازت،باج نمیگیره ازت
      دوست پسر باید خرجش کنی تا ازت سواستفاده کنه
      کلا راهو کج داری میری خواهر من
      درسته پسرا مثل مردهای قدیم نیستن ولی مردهای قدیم آزادی میداپن به زن؟پول ارایشگاه و فلان و فلان میدادن؟گرات میکردی رو حرفش حرف بزنی؟روزی سه دست کتک هم میخوردن از شوهر همشون
      انگار قدیما مهریه میدادن که الان نمیدن
      اگر در دوران مجردی کاری کردی که شوهرت بفهمه ولت میکنه ازدواج نکن،بستگی به خودتون داره،باعقل و دل همزمان شوهرانتخاب کنید،ضرر نمیکنید

    • هه
      6

      نوشتید پسران ،،،دختران رو مثل دستمال بعد استفاده دور میندازن
      خب دختران هم مثل بستنی پسران رو تیغ و لیس میزنن و بعد چوب بستنی رو میندازن تو سطل زباله

    • به هه
      2

      شما چند سالته خواهر من؟
      حتما زیر ۲۵سن دارید که اینو میگید
      توی ایران کدوم متضرر میشن از رابطه جنسی؟پسر یا دختر؟
      کدوم باعث میشن زندگی آیندشون با رابطه جنسی نابود بشه؟پسر یا دختر
      کدوم رو اگر بخوان ازدواج کنن و بفهمن قبلا رابطه داشته دیگه نگاهشم نمیکنن؟خوب معلومه دختر
      دختر پسرو تیغ نمیزنه،منه پسر میگم من که باید یه تومن خرج کنم یه نفرو بیارم و...
      بذار این یه تومنو خرج دوست دخترم میکنم اعتمادشو میخرم و تا اخر عمر باید بیاد کنارم بخوابه،چون ازتون عکس و فیلم میگیره و بهتون نمیگه تا هروقت سرپیچی کردید با تهدید برید مکانش
      درسته دخترم لذت میبره ولی آبروی دختر میره،رفقای خودم هردختری که باهاش بودن رو میبینن فکر میکنی چی میگن؟میگن اینو میبینی جوری فلانش کردم نعره میزد و میخندن بهشون
      این افتخاره که یه بچه سوسول مفت یه عمر پاکدامنیتو با یه بستنی خریدن و عروسک ازتون بگیره؟

    • ب هه
      1

      اما اسیبی که دختر میبینه یا اثری که بعد رابطه روش باقی میمونه بسیار بیشتر از پسره،پسرچه اسیبی میبینه؟دختر هم از بابت جسمی هم عاطفی اسیب میبینه وطبیعتا تو ازدواج که تعهد پاش هست اینطور نیست

    • ناشناس
      3

      آخه میدونید تو اطرافم هر کی شوهر کرده ناراحته و ناراضی و همه در آرزوی طلاق هستن خب وقتی از مرد زندگیشون،، بد میگن نظر آدم چرکی نمیشه؟؟.
      بله به نظرم حق با شماست دختر بیشتر ضرر می‌کنه
      ولی اگه شوهر خوب پیدا نشد باید چه کرد؟؟؟؟
      خیلی سخته...
      شما درک نمی‌کنید دختران رو.....

    • به ناشناس
      2

      چون شوهر خوب پیدا نمیشه باید برم خودمو عرصه کنم؟این راهش نیست ،حالا اومدیم وپیدا شد!! مثل اینه یکی بگه چون ممکنه تو امتحان زیر ده شم دیگه کلا هیچی نمیخونم! خب اومدیمو بالای ده شدی! شوهر خوب تو خیابون پیدا نمیشه

  • ناشناس
    6

    چرا فکر میکنید دختری که دوست پسر داشته باشه خوشبخت نمیشه؟؟؟
    خواهر من دختری نجیب و سربه زیر بود اهل نماز و روزه بود خیلی نجیب بود تا اینکه ازدواج کرد
    شوهرش اما یه آدم دروغگوی کلاش بی هنر و از همه بدتر معتاد و بی مسوولیت از کار دراومد
    خواهرم بعد تولد دخترش این‌ها رو فهمید و وقتی از او خواستیم طلاق بگیره گفت عاقبت دخترش چی میشه؟؟؟
    گفتیم هر چی بشه از تو بدتر نمیشه گفت نه گناه داره وقتی عروسش کردم طلاق می‌گیرم
    خواهرم سیاه بخت شد همیشه افسرده است و هیچ خیری در زندگی ندید
    او هیچ دوست پسری نداشت و همیشه مقید بود
    پس زیاد از این چیزها هیولا نسازید
    چه بسا همین دختران همه کاره از خواهر من خوشبخت تر باشند

    نظرات شما -
    • فرشید
      6

      متاثر شدم بابت خواهرتون
      ولی حرف منه نوعی که اصلا حزب اللهی نیستم و موافق بگیروببند نیستم اینه که پسرها شیطان شدن،دخترو گول میزنن با وعده ازدواج،بهش تحاوز میکنن و ولش میکنن،من میگم شما خانومها راه رو باز نذارید تا هر بچه سوسول و بیشرفی از راه بدر کنه شما رو،وگرنه من از نوجوانی دوست دختر داشتم میومدن یا میرفتم‌خونشون کنار هم میخوابیدیم ولی به خودم اجازه نمیدادم حتی دستشو لمس کنم،این میشه دوست دختر و دوست پسر،اگر رابطه صورت بگیره دیگه دوستی نیست و سواستفادست.
      نه این که میل نداشته یاشم،دارم خوبشم دارم،ولی خیانت نمیکنم به خودم،مگر با همسرم
      ولی دخترها باید بترسن،میدونید روزانه‌چندصد دختر رو قاچاق اعصا میکنن؟چندصدتا دختر رو میبرن کویت و امارات برای خونه های فساد و فروش؟
      این دخترا رو دوست پسراشون گول میزنن،نه بابا مامانشون
      من به شخصه نگران شما دخترهام وگرنه چرا حرص بخورم؟گناه دارید

    • به فرشید
      5

      "من از نوجوانی دوست دختر داشتم میومدن یا میرفتم‌ خونشون کنار هم میخوابیدیم ولی به خودم اجازه نمیدادم حتی دستشو لمس کنم"

      تو که راست میگی ولی ....

    • ناشناس
      3

      آدم بغل همسر قانونیش می‌خوابه نمی‌تونه خودش رو کنترل کنه چه برسه به نامحرم

    • 3

      به فرشید خنده دار.....
      منم بغل دوست پسرم می‌خوابم ولی به خدا قسم دستمون هم به هم نخورده 😂😂😁😀😀😆

    • فرشید
      13

      من نمیتونم‌حرفمو ثابت کنم
      ولی دروغگو نیستم
      من میتونم خودمو کنترل کنم،حتی معذرت خواهی میکردم‌و پشتمو میکردم به اون دختر که اونم فکر خاصی نیاد تو سرش
      من یکی رو دوست داشتم و همشون‌میدونستن و بهم احترام میذاشتن بابت چشم پاک بودنم
      مثل خواهر و برادر،دوست بودیم،من مجرد نبودم ولی لونا خونه مجردی داشتن،شبم میخوابیدم پیش هم
      نمیدونم چرا اینقدر عجیبه واستون
      خبر فوری داستان زندگی منو تا حدودی میدونه و تعریف کردم واسشون،من دوست داشتم پاک زندگی کنم و پاک موندم خداروشکر
      بااین که نمازم نمیخونم

    • به فرشید
      0

      معذرت‌خواهی میکردی و پشتتو میکردی به اون دختر؟ 😂😂😂
      خدا حفظت کنه با این قصه‌هات. واقعا برای خودت سوژه‌ای هستی کمیاب

    • به فرشید
      0

      با فرد وناموس خوانواده یکی دیگه تو یه رخت خواب میخوابی؟میشه بگی چرا؟بعد میگی پشتمم میکردم بهش؟اگه خدارو قبول داری لابد محرم ونامحرم وگناهان کبیره و... رو هم قبول داری؟خداانشالله هدایتت کنه ،چقدر نهی شده از ارتباط با نامحرم اونوقت تو یجا باهاش میخوابیدی؟

    • فرشید
      3

      نمیدونم چرا اینقدر عجیبه واستون. گفتم که من مجرد نبودم و یکی رو دوست داشتم و مثل خواهر و برادر، دوست بودیم. بقیه دخترها خونه مجردی داشتن و شبها هم توی یک رختخواب و زیر یک لحاف میخوابیدیم پیش همدیگه. همشون‌ (یعنی همه دخترهایی که با همدیگه توی یک رختخواب و زیر یک لحاف می‌خوابیدیم) میدونستن و بابت چشم پاک بودنم بهم فوق‌العاده احترام میذاشتن. من همیشه وقتی با یکی زیر لحاف میرفتم با اینکه بدنمون به هم چسبیده بود ولی پشتمو میکردم به اون دختر تا اونم فکر خاصی نیاد تو سرش. اگر هم دچار وسوسه‌های شیطانی میشد و میخواست حرکتی بزنه، من‌ سریع باد ول میدادم و همین باعث میشد که اون منصرف بشه. گاهی هم که خیلی اصرار میکرد و ول‌کن معامله نبود فورا توی رختخواب ادرار و مدفوع میکردم تا کوتاه بیاد. همه این کارهام برای این بود که به نفس اماره‌ی خودم غلبه کنم

    • فرشید
      0

      یه بار هم یکیشون خیلی بد پیله بود یا شاید میخواست متوجه بشه که آیا من به نفس اماره خودم کاملا غلبه کرده‌ام یا نه. خلاصه صبح که پا شدم برم، او درها را قفل کرد و گفت قبل از ارتباط به من اجازه خروج نمیده. فوری یاد ابن‌سیرین افتادم و از ترفند او استفاده کردم: به این بهانه که نیاز به توالت دارم رفتم توی توالت و سر و صورتم رو نجس کردم و وقتی بیرون اومدم، دختره حالت تهوع بهش دست داد و گفت زود از خونه من گمشو بیرون. از اون به بعد بود که چشنه‌های حکمت از دلم بر زبانم جاری شد و قدرت تعبیر خواب و تله‌پاتی و هیپنوتیزم پیدا کردم و دخترها رو به خواب مصنوعی میبردم ولی بهشون دست نمیزدم و گاهی هم که وسوسه میشدم، دستم رو با آتیش فندک میسوزوندم تا شیطان نفس نتونه به من غلبه کنه

    • 0

      فرشید نیاز به دارو داره...

  • پدر مادر لعنتی
    3

    خوب این پدر مادرهای ابله رو چه به طوله پس انداختن؟
    غلط میکنید بچه میارید!!!
    بچه رو از روزی که بدنیا میلد بتید لای زرورق بزرگ کنی،تربیت هم جای خودش ولی باید در کمال ادب و احترام و‌ثروت بزرگش کرد
    نداری و اعصاب نداری بچه نیار
    البته اینا بچه نمیخواستن و شب قلقلکشون اومده و نی نی آوردن و‌بدبختش کردن
    تو کشور اسلامی بچه اوردن ممنوع😠😠

    نظرات شما -
    • ناشناس
      1

      توله

  • ناشناس
    4

    مرگ بر کمونیست های بی دین و حامیان احمق آن ها را

  • سعید
    4

    والا من 35 سالمه از نزدیک گل ندیدم /تربیت و مواظبت باید باشع

    نظرات شما -
    • شیطان
      4

      اشتباه کردی ندیدی😑
      بیا پیش خودم نشونت بدم😁
      من یه عمر همه چی مصرف کردم از پونزده سالگی،ده سال تریاک،ده سال شیشه،پنج سال هرویین،ولی از گل متنفرم،باورت میشه دستمو نزدم به گل بااین که یه بار نصف گونی جلوم بود
      گل خیلی مزخرفه،مغز رو مرخص میکنه مثل شیشه
      نکشید
      امروزه گل رو برای رابطه جنسی استفاده میکنن چون میزنه بالا و دخترپسرا شدیدا طرفدارشن
      حالم بهم میخوره از گل،چون ابزار هرزگی شده

    • ناشناس
      0

      فرشید تویی ؟؟؟
      😂😂😂😂😂😁😁😁😁

    • آره😐
      0

      از کجا فهمیدی؟😑😑😐😐😐😂😂😂

    • ناشناس
      0

      از کجا فهمیدم؟
      تو مثل گاو پیشونی سفید شدی 😂😁😀
      در خبر فوری😂😁
      خودت خنده ت نمی‌گیره این‌قدر راست و دروغ میگی؟!
      ممنون که ما رو میخندونی

    • 😐
      2

      نامرد😑
      من دروغ نمیگم
      به همتون ثابت میشه بزودی

  • ناشناس
    2

    فقط باید بگم فیلمای ممنوع نگاه میکنی بساط منقل بپا میکنی میگی زررررت تو بیکاری

    نظرات شما -
    • ناشناس
      0

      شما شعر این ادیب بزرگ معاصر را تغییر دادید😔 ترتیب صحیح ابیات مزبور چنین است:
      با دوستها جمع میشین همه توی خونه
      بساط منقل به پا میکنین
      فیلمهای ممنوع نگاه میکنین
      الی آخر

  • ناشناس
    5

    مادر که دشمن بچه نیست اجتماع زا میشناسد گرگ ها در لباس میش ولی متاسفانه فرزندان حرف نشنو هستند وخوش گذران اگر کوتاه بیای معلوم نیست بغل کی بیفته با کوچکترین غفلت در این های وهوی معلوم نیست چه اتفاقاتی که به جگر گوشه ات بیافتد
    وبعد از این اتفاق افتادن ها دیگر پشیمانی بدرد نمی‌خورد
    حال بجای اینکه این دختر بفهمد که چرا مادرش این همه مراقبش بوده ویک لحطه از علت مادر سوء استفاده کرده وخود را آلوده کرده بجای پشیمانی مادر بیچاره را متهم به سختگیری می‌کند خودش هم یه روز مادر می‌شود می‌فهمد

  • ناشناس
    5

    مادران همیشه نگران بچه هاهستن چ حکوچیک باشن چ بزرگ فرق نمیکندسختگیرنیستن هرحرفی ک میزنن ب صلاحه بچه هاست پدرومادرها خوبی بچه وصلاحه بچه رومیخوان اما تو ای دختر حرف مادرت راگوش میکردی بهتربود یاحرف دوستت ک ب دامش افتادی ک یک عمر بدبخت شدی روی کسی رونداری ودرمنده

    نظرات شما -
    • آروش
      0

      درسته که هیچ پدرومادری بد بچشونو نمیخوان ولی اینکه چجوری بهش اینو بفهمونن مهمه

  • اروش
    0

    جالبه همتون به دختره حمله کردید گفتید تقصیر اونه کسی نگفت تقصیر مامانه بوده که بچه اش رو با برده اشتباه گرفته اون بچه ۱۶ سالش بود سنی نداشت ولی مادرش چی؟ اون که بزرگ و با تجربه بود چرا بچه اشو اشتباه تربیت کرد

    نظرات شما -
    • ناشناس
      5

      تقصیر پدر و مادر نیست تقصیر دنیایی است که بسیار کثیف شده از بس فیلم‌های زشت و مستهجن می‌بینند جامعه رو کند برداشته
      پدر و مادر مظلومترین و بیگناهترین و دلسوزترین انسانهای روی زمین هستند

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها