حقایقی از زندگی امام حسن مجتبی (ع)

در پانزدهم ماه رمضان المبارک سال 3 هجرت و در خانه دخت گرامی رسول خدا حضرت فاطمه زهرا (س) فرزندی چشم به جهان گشود که ولادت او باعث شادی و سرور نبی مکرّم اسلام(ص) گردید. او را «حسن» نام نهادند.

حقایقی از زندگی امام حسن مجتبی (ع)

از پیامبر بزرگوار، حضرت محمّد(ص) نقل شده است که خطاب به ایشان فرمودند:« أشبهتَ خَلقی و خُلقی». یعنی؛ ای حسن [جان]، تو از جهت آفرینش(صورت) و اخلاق(سیرت و رفتار) شبیه من هستی.
روشن است که مصاحبت با انسان کاملی، همانند پیامبر(ص) و رشد و نموّ نمودن در منزل شخصیتی بزرگ، همانند حضرت امام علیّ(ع) و زن نمونه و کامل مانند حضرت فاطمه زهرا(س)، نتیجه اش تولّد انسان کاملی همانند حسن بن علیّ(ع) است. هیچ انسانی در جهان هستی از جهت کمالات و مقامات انسانی همانند اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نبوده و نخواهد بود، سلام الله علیهم اجمعین.
ضمن عرض تبریک به مناسبت میلاد نورانی و پر خیر و برکت این امام عزیز و کریم آل محمد(ع)، توجه خوانندگان گرامی را به نوشتاری کوتاه که پیرامون شخصیت، فضائل علمی- اخلاقی ایشان و تبیین معنای صحیح سیاست و خلافت اسلامی و دلائل تحمیل صلح بر حضرت امام حسن مجتبی(ع) نگارش یافته، جلب می کنم:
1- شخصیت علمی، اخلاقی امام حسن مجتبی علیه السلام پیرامون مقام و شخصیت علمی، اخلاقی سبط اکبر پیامبر(ص)، حضرت امام مجتبی(ع)، سخن بسیار است که فقط به ذکر چند حدیث در این باره اکتفا می شود:
قال الرسول(ص): « لو کان العقل رجلاً لکان الحسن». یعنی؛ اگر قرار بود عقل به صورت انسانی مجسم شود، همانا به صورت "حسن بن علیّ" جلوه می کرد.
قال الصادق(ع): « انّ الحسن بن علیّ(ع) کان اعبد الناس فی زمانه و ازهدهم و افضلهم و کان اذا حجّ، حجّ ماشیاً و...». یعنی؛ به راستی که [امام حسن مجتبی(ع)] در زمان خویش عابدترین، زاهدترین و داناترین مردم بود.
در باره ابعاد علمی و صفات پسندیده اخلاقی مانند تواضع، جود و بخشش، کرامت، سخاوت، علم و دانش، شجاعت ؛ نقل های تاریخی فراوانی وجود دارد که در کتب تاریخ اسلام و تاریخ زندگانی ائمه معصومین(ع) مکتوب می باشد، مانند داستانی که در باره تواضع و بر خورد شایسته با مردم و به خصوص تهیدستان در تاریخ آمده است که امام حسن(ع) در محلی نشسته بودند، هنگامی که خواستند از آن جا بروند شخص تهیدستی وارد شد، امام به او خوش آمد گفت و او را مورد محبت قرار داده و به او فرمود: « انّک جلستَ علی حین قیام منّا افتأذن لی بالإنصراف». یعنی؛ تو به هنگام بلند شدن ما آمدی آیا اجازه می دهی که برویم؟، مرد گفت: آری، ای فرزند رسول خدا.
در روایتی حسن بصری در مورد سیاست از امام حسن مجتبی(ع) سوال می کند، حضرت چنان با بیان شیرین و کلمات زیبا به او پاسخ می دهد که که هر خواننده ای با شنیدن آن به وجد می آید.
قال الحسن بن علیّ(ع): « هی[السیاسة] أن ترعی حقوق الله و حقوق الأحیاء و حقوق الأموات، فأما حقوق الله. فاداء ما طلب، و الإجتناب عما نهی، و اما حقوق الأحیاء: فهی ان تقوم بواجبك نحو اخوانك، و لا تتأخر عن خدمة أمتك، و ان تخلص لولی الأمر ما أخلص لأمة و أن ترفع عقیدتك فی وجهه اذا ما حاد عن الطریق السوی و اما حقوق الأموات، فهی ان تذكر خیراتهم و تتغاضی عن ساوئهم، فان لهم ربّاً يُحاسبهم».

یعنی؛ سیاست آن است كه حقوق خداوند، و حقوق زنده ها، و حقوق مرده ها؛ را رعایت كنی. اما حقوق خداوند، پس عبارت است از انجام آنچه كه خواسته خداوند است و پرهیز از آنچه كه او نهی كرده است. و اما حقوق زنده ها آن است كه به وظیفه ی خود در برابر برادرانت عمل كنی و از خدمت امت خویش بازنمانی و تا زمانی كه ولی امر مسلمین با امت خود صادق است، با او صادق باشی و هنگامی كه وی از راه راست منحرف شد، عقیده ات را رو در روی او اظهار كنی و اما حقوق مردگان: این است كه نیكی های آنان را یاد كنی و از بدی هاشان چشم بپوشی، چرا كه آن ها را پروردگاری است كه از آنان حساب كشی می كند.

2- حضور در کنار پدر بزرگوار
حضرت امام حسن مجتبی(ع) قبل از آن که عهده دار مسئولیت امامت مسلمانان بشود در دوران حکومت پدر بزرگوارشان حضرت علیّ(ع) در ماموریت های مختلف از جمله در جنگ های سه گانه زمان ایشان شرکت وبا شجاعت و جوان مردی بی نظیر خود نقش مهمی در نابودی و شکست دشمنان امامت و ولایت حقه امیرالمومنین(ع) ایفا کرد. در جنگ با ناکثین، امام علیّ(ع) او را به نمایندگی از خود به کوفه فرستاد تا مردم منطقه را از شورش دشمن آگاه نماید به طوری که حضرت توانست با سخنان آتشین خود، ده هزار نفر از مردم کوفه را برای حضور در جنگ بسیج کنند. در جنگ صفّین نیز امام حسن مجتبی(ع) یکی از رزمندگانی بودند که در تحریک مردم علیه قاسطین فعالیت قابل توجهی از خود نشان دادند و خطاب به سربازان کوفه فرمودند: « در جنگ در جنگ با دشمنان(معاویه و سربازان او) که در مقابل شما صف کشیده اند دست به دست هم بدهید و هرگز سستی از خود نشان ندهید که سستی ریشه های دل را قطع می کند».

3- حوادث دوران امامت
حضرت امام حسن مجتبی، در شام گاه بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجرت که حضرت مولی الموحدین، امام علیّ بن ابی طالب به دست ابن ملجم (لعنت الله علیه) به شهادت رسید، مسئولیت هدایت و امامت مسلمانان را عهده دار شد و بالای منبر مسجد جامع شهر، پس از تعریف و ستایس مقام پدر بزرگوارش و حقانیت اهل بیت پیامبر(ص) به خلافت، مردم کوفه گروه گروه با وی بیعت نمودند.
مردم کوفه که در بحران روحی عجیبی قرار گرفته بودند در اثر اختلاف، فریب نقشه معاویه ستمگر و غاصب را خورده و به مرور از پشتیبانی وحمایت امام حسن درست برداشتند وگرفتار همان شکست و ذلّت نخستین(عدم حمایت از امام علیّ و ذلّت و خواری ناشی از غلبه سپاه شام بر بصره و عراق) گردیدند. امام مجتبی(ع) که با علم امامت، شناخت خود از مردم کوفه و رفتار آنان با پدر بزرگوارش، مردم کوفه را آزموده بود برای اتمام حجت حاضر شد بیعت مشروط مردم را بپذیرد تا اینکه اگر در آینده نزدیک صلح و تعهدنامه مشروط با معاویه را امضا نمایند، کسی دیگر به ایشان اعتراض نکند.
از لحاظ دینی و علمی برای امام مجتبی(ع) و شیعیان، معاویه و دستگاه نالایق او، عنصر فاسدی بودند که می بایست از صحنه حاکمیت بر جامعه اسلامی کنار روند و این چیزی بود که امیرالمؤمنین(ع) نیز در هنگام به دست گرفتن خلافت اسلامی خود آن را در رأس برنامه های خویش قرار داده بود و اساساً چنین حرکتی موافق با سیره و روش حاکمان واقعی می باشد که حاضر نیستند برای لحظه ای حاکمیت ستمگران را پذیرا باشند، لذا همه چیز برای جنگ و مبارزه امام(ع) با حکومت شام آماده بود ولی متأسفانه باطن جامعه از انحراف رنج می برد و قادر به تصمیم گیری قطعی نبود. مردم با همان سرعتی که با امام علیّ بیعت کرده بودند، در جهت مقابل آماده بیعت با معاویه شدند. لذا وقتی که امام حسن از مردم می خواهد به میدان بیایند، در خانه های خود خزیده و حاضر به پشتیبانی امام نشدند و به غیر از عدیّ بن حاتم و گروهی از قبیله« طیّ» و دیگر قبایل عازم لشکرگاه شدند و تعداد آن ها به 12 هزار نفر بیشتر نمی رسید!. امام مجتبی(ع) سپاه خود را به فرماندهی"عبیداله! بن عبّاس" به سوی سپاه 60 هزار نفری معاویه گسیل داشت و خود در مدائن اقامت فرمود تا به جمع آوری نیرو بپردازد.
دوری فرماندهی کل لشگر، از سپاه باعث شد، شایعاتی که از طرف جاسوسان و عوامل معاویه پخش می شد مؤثر افتد وسخنانی مانند اینکه «حسن بن علیّ (علیهما السلام) قصد صلح دارد!» نیروهای حضرت را دل سرد نماید تا اینکه اخذ رشوه و فریب دنیا خوردن به فرماندهی سپاه حضرت سرایت کرد!. بازار شایعات داغ بود...، سادگی مردم مسلمان و فریب شیطان خوردن و غافل از توطئه و دسیسه معاویه بودن و... همه و همه، باعث شد تا امام مجتبی(ع) پیشنهاد صلح از طرف معاویه را بپذیرد.

4- نیرنگ معاویه (صلح تحمیلی)
پیرامون مسأله صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه سخن بسیار است و بزرگان و علمای اسلامی در این باره، مقالات وکتب ارزش مندی تألیف نموده اند. بسیاری از مورّخان و سیره نویسان به نفع سیاست اموی قلم زده و حقایق تاریخی را تحریف نموده و یا دست به جعل واقعیات تاریخی زده اند. در بررسی چگونگی و روند صلح امام حسن(ع) به نظر می آید، ابتدا متن و موارد قرارداد صلح را بررسی نماییم تا در ادامه به نتایج و سرنوشت صلح اشاره نمائیم.
«بلاذری» و «ابن اعثم» که دو تن از مورّخین قدیمی هستند، متن قرارداد صلح را با اندکی اختلاف به این شرح نوشته اند: « هذا ما صالح علیه الحسن بن علیّ بن ابی طالب(ع)، معاویة بن ابی سفیان، صالحه علی ان یسلّم الیه الأمر[ولایة المسلمین] علی ان یعمل [فیهم] بکتاب الله وسنّة نبیّه [رسوله وسیرة الخلفاء الصالحین]، و علی انّه لیس لمعاویة ان یعهد لأحدٍ من بعده[عهداً و أن یکون الأمر بشوری] علی أن الناس آمنون حیث کانوا [من ارض الله] علی انفسهم واموالهم و ذراریهم... و علی أن لا یبغی للحسن بن علی (علیه السلام) [عائله- غائلة سوء- سراً و لا علانیةً] و علی أن یخلف احداً من اصحابه[اهل بیت رسول الله]...».

یعنی؛ این عهدنامه ای است که حسن بن علیّ [علیهما السلام] و معاویه بن ابی سفیان بر آن توافق کرده اند: «ولایت امر مسلمین از طرف حسن بن علیّ به او واگذار می شود به شرط آن که او به کتاب خدا و سنت رسول الله(ص) و سیره خلفای صالح عمل نماید. معاویه نباید کسی را به عنوان جانشین خود به خلافت تعیین کند و باید خلیفه پس از وی به نظر و رأی مردم (مومنین) تعیین شود. مردم در هر نقطه ای از کشور باشند در امنیت کامل بسر ببرند. هم چنین اصحاب و مردم [شیعیان امیرالمومنین(علیه السلام)] از نظر جان و مال و فرزندان در امان خواهند بود. معاویه تعهد می کند که به طور آشکار و پنهان توطئه ای علیه حسن بن علیّ(ع) و برادرش نچیند.
اگر چه بعضی از مورّخین شرایط مالی را نیز در موارد قرارداد آورده اند ولی درست نیست. چون امام(علیه السلام) شخصاً آن را تکذیب فرموده است و در روایت آمده که شرط مالی به منظور اداره خانواده شهدای جمل و صِفّین بوده است. در مورد تعیین امام حسن(ع) به عنوان خلیفه بعد از معاویه نیز اخبار تاریخی زیادی وجود دارد ولی مسأله علاوه بر اینکه در متن قرارداد ذکر شده(منابع قدیمی) نیامده بود، بعید نیست منشا آن پیام کتبی معاویه به امام مجتبی(ع) باشد که ضمن تعهداتی گفته بود، حاضر است، خلافت را پس از خود، به ایشان واگذار نماید.
بدیهی است منظور امام حسن(ع) از تعیین خلیفه بعدی با شورای مؤمنین باشد این نیست که امام(ع) شورای تعیین عمر بن الخطاب(خلیفه دوم) را تایید فرموده، بلکه منظور مقبولیت عمومی رهبر و حاکم از طرف مردم می باشد و این مسأله با اعتقاد شیعه منافات ندارد، زیرا شیعه معتقد است که هر امام و حاکمی(بر حق و عادل) می بایست برای اداره امور حکومت خود از طرف عموم مسلمانان مورد قبول قرار گیرد تا بسط ید پیدا نموده بتواند وظایف ولایت امر و اداره جامعه را انجام دهد. هدف حضرت، از ذکر این مسأله(تعیین جانشین با شورای مومنین) از یک طرف، خط بطلان کشیدن به مورثی کردن خلافت و امامت مسلمین از طرف معاویه بوده و از طرف دیگر امام(علیه السلام) می خواست چهره منافقانه معاویه را با طرح این مسأله بر مردم روشن فرمایند. چنان چه بعداً روشن شد که معاویه به هیچ کدام از این موارد جامعه عمل نپوشانید و بلکه با کمال وقاحت، حتی به ساده ترین مواد صلح نامه که خود او آن ها را امضا کرده بود پشت پا زد!. او(معاویه) در مقابل چشمان مردم کوفه، ضمن سخنانی اظهار داشت: تعهداتی که با حسن بن علیّ(ع) بر عهده گرفته بودم صرفاً کسب حاکمیت و قدرت طلبی خودم بود و هیچ گونه اعتباری ندارد!.

5- افشای خیانت معاویه از زبان امام مجتبی علیه السلام
امام حسن(ع) در سخنانی که در مسجد بزرگ کوفه در مقابل مردم(با حضور معاویه) ایراد فرمودند، خیانت و چهره ریاکارانه و منافقانه او را افشا فرمودند:
«انما الخلیفة من سارٍ بکتاب الله و سنّه نبیّه[صلی الله علیه و آله و سلم] و لیس الخلیفة من سار بالجور...».

یعنی؛ (ای مردم) خلیفه کسی است که مطابق کتاب و سنت پیامبر خدا(ص) عمل نماید، خلیفه آن نیست که با مردم رفتاری ستم کارانه داشته باشد، این چنین شخصی، پادشاهی است که سلطنتی به دست آورده و مدت کوتاهی از آن بهره برداری می کند، سپس لذت های آن از بین رفته و زحمت هایش بر جای می ماند.
در روایت دیگری، امام حسن مجتبی(ع) ضمن اشاره به اینکه خود و برادرش، امام حسین(ع) لایق و سزاوار امامت و خلافت در روی زمین هستند، با کنایه معاویه را پادشاهی ستم کار و غاصب معرفی می فرماید: « انّ الله قد هداکم باوّلنا محمّد(ص) و انّ معاویة نازعنی حقّاً هو لی فترکته لصلاح الاُمة و حِقن دماءها».

یعنی؛ خداوند شما مردم را به وسیله جدّ ما محمّد(ص) هدایت فرمود. معاویه برای تصاحب حقّی که از آن من بود با من منازعه کرد، من هم به ناچار آن را به خاطر مصالح امّت و برای جلوگیری از خون ریزی بی نتیجه رها کردم.
از سوی دیگر در روایتی از پیامبر مکرّم(ص) نقل شده که فرموده باشند:« انّ ابنی هذا [الحسن بن علیّ] سیّد و لعلّ[عسی] الله ان یصلح[یبقیه] به بین فئتین عظیمتین من المسلمین».

یعنی؛ همانا فرزندم حسن بن علیّ [علیهما السلام] آقا و سرور است. خداوند به وسیله او او در میان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار خواهد کرد.
در نتیجه، حضرت امام حسن مجتبی(ع) سومین امام مظلوم شیعیان، پس از هفت ماه و هفت روز خلافت مجبور شد رهسپار مدینه جدّش شود و به خاطر مصلحت اسلام و کمی یاران با وفا(در حقیقت نداشتن یاران مقاوم و با بصیرت) از جنگ با معاویه(رهبر لشگر قاسطین و شامیان دنیا طلب و گمراه) کشید و در نهایت با توطئه مرموزانه معاویه (لعنت الله علیه) در سال 49 هجری یا به قولی در سال 50 هجری به دست جَعده(همسر خیانت کار و بی وفای حضرت) دختر اًشعت بن قیس مسموم و به شهادت رسیدند. البته بسیاری از کج اندیشان و طرف داران تفکرات بنی اميّه و غربی ها مانند ابن خلدون، لامنس مسیحی(lammens)، حسن ابراهیم حسن، تلاش کرده اند با تحریف چگونگی شهادت امام مجتبی(ع) بنی اميّه را تبرئه کنند که قطعاً این گونه زحمت ها غیر از رسوائی بیشتر مخالفان مکتب نورانی اهل بیت(ع) سودی برای آنان نداشته و نخواهد داشت.

35

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها