وضعیت چند زن تحت تبعیض در ایران

جملات‌شان را واژه تبعیض آغاز می‌کنند و با تبعیض پایان؛ زنان افغانستانی از نسل‌های دوم و سوم مهاجران، از تجربه‌های تلخ‌‌شان در دوران تحصیل می‌گویند.

وضعیت چند زن تحت تبعیض در ایران

زمانی که سر صف مدرسه آنها را به‌دلیل پرداخت نکردن شهریه بیرون کشیده‌اند و در مراسم افطاری مدرسه، به آنها افطاری نداده‌اند، یا در صف نانوایی آنها را به انتهای صف کشانده‌اند. آنها می‌گویند با اینکه در ایران به دنیا آمده‌اند، در ایران زندگی کرده‌اند، در ایران بزرگ شده‌اند، درس خوانده‌اند و احتمالاً باید سر کار بروند، اما خودشان را ایرانی نمی‌‌دانند. تبعیض‌ها حس ایران‌ بودن و تعلق خاطرشان به ایران را کمرنگ کرده. به‌ویژه در ماه‌های اخیر که میزان حملات به افغانستانی‌ها بالا رفته و آنها به فکر مهاجرت به کشور سوم افتاده‌اند.

تفاوت نسلی میان سه موج مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران، موضوع نشستی بود که روز گذشته ازسوی انجمن دیاران برگزار شد؛ انجمنی که از سال 96 با هدف بهبود زیست مهاجران در ایران شروع به کار کرد و دیروز در نشستی با عنوان «بررسی وضعیت تفاوت نسلی زنان مهاجر افغانستانی در ایران»، با حضور پژوهشگران افغانستانی و تعدادی از مهاجران از نسل دوم و سوم به مشکلات این گروه پرداخت.

وضعیت اشتغال و تحصیل زنان مهاجر

صبا قدیمی، پژوهشگر اجتماعی حوزه مهاجرت، یکی از اهداف برگزاری این نشست را توجه به شرایط زندگی زنان مهاجر افغانستانی عنوان کرد که اطلاعات بسیار کمی درباره آنها وجود دارد: «همیشه یک تصویر کلیشه‌ای درباره زنان مهاجر در ایران وجود داشته، مثل اینکه خیلی از آنها سواد ندارند، خانه‌داری می‌کنند و... معمولاً زنان جایگاه خاصی در پژوهش‌ها ندارند. اما به‌طورکلی هر آنچه در ارتباط با آنها وجود دارد، برمی‌گردد به آخرین سرشماری که مربوط به سال 95 است. در این گزارش اعلام شد که از 95‌ درصد مهاجران افغانستانی در ایران، 46‌ درصد زن و 54 درصد مرد هستند. حدود 70‌ درصد از مهاجرانی که در ایران زندگی می‌کنند از نسل دوم و سوم هستند.» او به استناد این آمارها اعلام کرد که نسبت جمعیتی میان زنان و مردان افغانستانی مهاجر در ایران، برابر است و تنها در 14 استانی که ورود مهاجران افغانستانی ممنوع است، 90‌ درصد مهاجران مرد هستند. در این استان‌ها ترکیب جمعیتی برابر نیست: «آمارها همچنین نشان می‌دهد که بیشتر مهاجران افغانستانی زیر 30 سال هستند، 46‌ درصد از آنها زیر 19 سال، 22‌ درصد بین 20 تا 30 سال  و 30‌ درصد بالای 30 سال هستند.» قدیمی به وضعیت اشتغال مهاجران افغانستانی هم اشاره کرد: «نرخ اشتغال زنان افغانستانی نسبت به زنان ایرانی پایین‌تر است؛ در زنان ایرانی 10‌ درصد و در زنان افغانستانی 7 درصد. در زمینه آموزش هم از 46‌ درصد زنان افغانستانی‌ که زیر 19 سال هستند، تنها 19‌ درصد مشغول به تحصیل‌ هستند که نشان‌دهنده یک اختلاف فاحش در آمارهاست که زمینه بازماندگی از تحصیل زنان مهاجر شده است. طبق آمار از 22 هزار زن شاغل افغانستانی، یک هزار و 213 نفر بالای دیپلم هستند. سوال اینجاست که چرا باید این تعداد از زنان مهاجر افغانستانی سواد نداشته باشند.»

بازماندگی از تحصیل زنان مهاجر

لطیفه سخی، پژوهشگر حوزه منطقه اوراسیا، سخنران دیگر این نشست بود و با اشاره به پایان‌نامه‌اش که مربوط به ماجرای مهاجرت است، گفت که آمارها مثبت نبوده و از نسل اول مهاجرت افغانستانی تاکنون که نسل سوم آنهاست، تغییر بزرگی در وضعیت آنها ایجاد نشده است. برخی آمارها هم شوک‌آور است. مثل همان آمار 19 درصدی از مهاجران زن افغانستانی که مشغول به تحصیل هستند: «این آمارها در مقایسه با وضعیت زنان ایرانی یا زنان در کشورهای همسایه بسیار عجیب است. باید بررسی شود که چه چیزی باعث این حجم گسترده از بازماندگی از تحصیل آنها شده است.» او درباره روند ورود مهاجران افغانستانی به ایران توضیح داد و گفت: «در 40 سال گذشته، مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران سه‌موج داشته است. اولین موج آن مربوط می‌شود به سال‌های 79 تا 89 میلادی که شوروی به افغانستان وارد شده بود؛ آن‌زمان اولین موج از مهاجران افغانستانی به کشورهای همسایه وارد شدند که یکی از آنها هم ایران بود و شاید در ایران این روند مشهودتر بود. پس از آن در دوره اول طالبان، دور دوم آغاز شد که تا 2001 طول کشید. این موج مهاجرت بزرگ و جدی بود و اوج آن از اواسط 1997 تا 2001 بود. موج آخر هم که موج بزرگی بود در آگوست 2021 اتفاق افتاد. این سه موج مهاجرت، تفاوت‌های نسلی را خیلی واضح‌تر به ما نشان داد. این سه‌گروه، افرادی بودند که با شرایط زندگی متفاوت وارد خاک ایران شدند و تفاوت‌های متفاوتی هم داشتند.» او با طرح این پرسش که چه فاکتورهایی تفاوت نسلی را ایجاد می‌کند، 5 موضوع را مطرح کرد و گفت: «یکی از مهم‌ترین موضوعات، تجربه تحصیلی مهاجران است، دوم تجربه‌های شغلی، سوم، سبک و شیوه زندگی، چهارم اندیشه‌های فرهنگی و پنجم تجربه‌های اجتماعی. از سال 1979 تا 2021 میلادی، این روند وجود داشته است.»

بنا به گفته‌های این پژوهشگر، در ابتدا در افغانستان آموزش‌ها به‌صورت دینی و مذهبی بود و بیشتر در مساجد انجام می‌شد. در این دوره، آموزش برای زنان در افغانستان غیرممکن بود و زنان تحصیلکرده‌ای در کشور وجود نداشت. بعد از آن در قرن بیستم در بیشتر کشورها، مسئله آموزش تبدیل به مسئله جدی شد اما در افغانستان همچنان این اتفاق نیفتاد. سه فاکتور اصلی، سد راه آموزش زنان افغانستانی بود؛ یکی از آنها نظام اجتماعی مردسالارانه بود، دوم، دولت‌هایی که روی کار آمدند و سوم، تعارض و تضاد. همین مسائل منجر شد تا آموزش زنان افغانستانی برای یک قرن مغفول بماند. سخی، دوران طلایی آموزش زنان را مربوط به سال 1973 در افغانستان می‌داند؛ زمانی که داوودخان اولین جمهوری را در این کشور راه‌اندازی کرد و در آن مدت طی یک‌سال، تعداد زنان تحصیلکرده دو برابر شد. در این دوره زنان برای اولین‌بار امکان حضور در دانشگاه را پیدا کردند. بنابراین زمانی‌که کودتایی علیه داوودخان شکل گرفت و یک‌سال بعد از آن شوروی وارد خاک افغانستان شد، اولین موج مهاجرت افغانستانی‌ها وارد ایران شد: «زمانی که می‌گوییم در این دوره تعداد زنان تحصیلکرده افغانستانی دو برابر شد، باز هم تعدادشان نسبت به زنان کشورهای منطقه کم بود. مسئله دیگر اینکه بیشتر این زنان تحصیلکرده از گروه‌های وابسته به حکومت یا از جامعه شهری بودند. یعنی اغلب آنها افرادی بودند که در خانواده‌های متجدد به دنیا آمده و در گروه مهاجران نبودند. افرادی که وارد ایران شدند اغلب، پایین‌ترین میزان تحصیلات را داشتند و نهایتاً سوادشان قرآنی بود. بنابراین در آن دوره تعداد زنان تحصیلکرده‌ای که وارد ایران شدند، بسیار کم بود.»

به گفته او، زنان تحصیلکرده متمول معمولاً به کشورهایی مرفه‌تر از ایران مهاجرت می‌کردند، بنابراین موج اول مهاجرت مربوط به افراد با سطح سواد پایین است، در موج دوم اما تفاوت‌هایی ایجاد شد. در آن دوره سطح تحصیلات عمومی در افغانستان بالا رفته بود اما باز هم طبق آمار، کمتر از 10‌درصد دختران افغانستانی ساکن افغانستان به مدرسه می‌رفتند. برهمین‌اساس نسل دوم مهاجران افغانستانی که تا سال 2001 وارد ایران شدند، باز هم تحصیلکرده نبودند یا درنهایت تحصیلات ابتدایی داشتند. سخی به شرایط تحصیل مهاجران افغانستانی در ایران  هم اشاره کرد؛ به گفته او تا سال 86، مهاجران افغانستانی امکان تحصیل در ایران را نداشتند و بین سال‌های 83 تا 85 تحصیل آنها ممنوع شده بود. قبل از آن دوره هم تحصیل‌کردن‌شان آسان نبود و خیلی از مدارس، مهاجران افغانستانی را نمی‌پذیرفتند. این سه سال، از دوره‌های مهمی بود که در بازماندگی از تحصیل مهاجران افغانستانی نقش داشت و حتی منجر شد خیلی‌ها از تحصیل صرف‌نظر کنند.

به گفته او وقتی یک کودک در 10 سالگی از تحصیل باز می‌ماند، بعد از آن هم دیگر وارد مدرسه نمی‌شود و اینطور می‌شود که حداقل یک نسل از مهاجران افغانستانی از تحصیل عقب می‌مانند. بنابراین اینجا هم سد دیگری برای تحصیل مهاجران ایجاد می‌شود و می‌توان به این سوال پاسخ داد که چرا آمار سواد زنان افغانستانی پایین است؟ «طبق آمار سازمان یونسکو در سال 2021، 2/38درصد از جمعیت افغانستان باسواد هستند که نسبت به سواد مردم کشورهای جهان،‌ درصد پایینی است، حتی در کشورهای منطقه هم این نرخ پایین است. بررسی‌ها نشان می‌دهد 52‌ درصد از این آمار مردان و 2/24 ‌درصد زنانند. مابقی هم آمار مخدوشی است که مشخص نکرده زن هستند یا مرد.» این پژوهشگر به این نکته اشاره می‌کند که پشتوانه تاریخی در افغانستان، چیزی جز سرکوب زنان نبوده است، بعد هم که آنها در پروسه مهاجرت قرار گرفتند، هیچ‌وقت نتوانستند استعدادهای‌شان را نشان دهند. شاید در نگاه اول این آمارها عجیب باشد اما با شرایطی که بر آنها حاکم بوده کاملاً منطقی است.

او در ادامه صحبت‌هایش به وضعیت اشتغال زنان اشاره کرد؛ به گفته او زنان افغانستانی را همواره به‌عنوان زنان خانه‌دار می‌شناسند درحالی‌که حداقل در ایران بسیاری از زنان افغانستانی در کنار خانه‌داری، فعالیت‌های کشاورزی، خیاطی و... انجام می‌دهند. آنها همواره به‌عنوان کارگران ارزان شناخته می‌شوند که با کمترین درآمد کار می‌کنند. نکته اما اینجا نیست. مسئله این است که زنان افغانستانی حتی اگر تحصیل داشته باشند و به دانشگاه بروند، چطور می‌توانند وارد بازار کار شوند: «ورود آنها به بازار کار هم از نظر اجتماعی که واردش شده‌اند، هم خانواده بسیار سخت است. ازیک‌سو آنها اغلب در خانواده‌های روشنفکر رشد نکرده‌اند که مشکلی با اشتغال‌شان نداشته باشند. بسیاری از زنان افغانستانی با کلیشه‌های جنسیتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. شاید خیلی‌ها تصور کنند که این مسائل مربوط به سه نسل قبل است اما ما هنوز زنان افغانستانی‌ای را داریم که با این کلیشه‌ها زندگی می‌کنند. حتی وقتی یکی از آنها می‌خواهد درس بخواند، همسایه، فامیل و... به خودشان جرأت می‌دهند که پدر خانواده را پشیمان یا منصرف کنند. آنها با مطرح‌کردن این موضوع که اگر دختر درس بخواند از اختیار خانواده خارج می‌شود یا اینکه چرا باید برای تحصیل‌اش هزینه کرد، تلاش می‌کنند تا از رفتن دختران به مدرسه و دانشگاه جلوگیری کنند.» او یکی از سخت‌ترین چالش‌ها برای زنان مهاجر افغانستانی را تجربه‌های اجتماعی دانست: «این موضوع در دوره‌های سنی مختلف، متفاوت است، برای من این مسئله همراه با درد بسیار بود و خاطرات رنج‌آوری از دوران کودکی و جوانی را برایم تداعی می‌کند.»

چالش‌های نسل دوم مهاجران

فاطمه احمدی اما از مشهد به‌صورت آنلاین در این نشست حضور یافت. فارغ‌التحصیل دکترای روابط بین‌الملل است و در این نشست درباره تفاوت‌های نسلی زنان مهاجر افغانستانی صحبت کرد. او خود را مهاجر نسل دوم معرفی کرد که در ایران به دنیا آمده است: «ایران جزو کشورهایی است که در 40 سال گذشته درگیر مهاجران افغانستانی بوده است اما هیچ‌وقت پژوهش ویژه‌ای دراین‌زمینه انجام نشده و سازمان ملی مهاجرت ایران به‌تازگی به این نتیجه رسیده که باید دراین‌زمینه یک بررسی انجام دهد. از نگاه تخصصی و آکادمیک‌ در زمینه تفاوت‌های نسلی مهاجران در ایران، اقدامات بسیار اندکی صورت گرفته است. البته اطلاع دارم که در دانشگاه علامه طباطبایی، رشته انسان‌شناسی مهاجرت راه‌اندازی شده است.» او در ادامه صحبت‌هایش به نسل دوم مهاجران افغانستانی در ایران اشاره کرد: «نسل دوم مهاجران افغانستانی، کسانی هستند که در ایران زندگی می‌کنند، یا در ایران به دنیا آمده‌اند یا قبل از 7 سالگی وارد ایران شده‌اند. بالای 90‌ درصد از آنها در ایران به دنیا آمده‌اند و همین‌جا هم تحصیل کرده‌اند. این افراد با دو موضوع مواجه بوده‌اند؛ یکی فرصت و دیگری محدودیت. نسل دومی که در ایران به دنیا آمده‌اند، فرصت تحصیل داشته‌اند. شاید از نظر آماری زیاد نباشد اما کیفیت داشته و در مقایسه با شرایط تحصیل در افغانستان بین دوره‌های 2001 تا 2021 بهتر است. در آن دوره زنان در افغانستان در سیاست، اقتصاد و... حضور داشتند اما این مسائل تنها محدود به زنان در کلان‌شهرها بود اما در روستاها دیدگاه سختگیرانه‌ای نسبت به زنان وجود داشت. وقتی شرایط زنان را بررسی می‌کنیم باید به این مساله هم توجه کنیم که مربوط به کدام قوم است. در چه قشری زندگی کرده و... وضعیت زنان در بهترین دوره‌ها در افغانستان، برای آنها که در جامعه روستایی زندگی می‌کردند، خوب نبود.»

به اعتقاد او، تبعیض تنها علیه زنان نیست، مردان هم این تبعیض را تجربه می‌کنند؛ چراکه به‌دلیل نان‌آور بودن، فرصت تحصیل ندارند: «بسیاری از پسران به‌دلیل اشتغال از تحصیل باز می‌مانند. حتی اگر هم بتوانند به دانشگاه بروند، نمی‌توانند از پس هزینه‌هایش برآیند. در این شرایط، وضعیت زنان بهتر از مردان است. چون مردان کار می‌کنند و زنان تحصیل. نسل دومی که در ایران زندگی کرده‌اند خود را ایرانی می‌دانند.» بااین‌حال او این را هم گفت که همچنان سر راه تحصیل مهاجران سختی‌هایی وجود دارد که یکی از آنها تبدیل کارت آمایش به پاسپورت است: «به‌هرحال مسیر هموار نیست و بستر سختی برای تحصیل‌شان وجود دارد. در پایان تحصیل هم، مشکلات بیش از گذشته خودش را نشان می‌دهد، به‌هرحال اغلب آنها مجبور می‌شوند کارگری و کارهای یدی و کم‌مهارت انجام دهند. در این وضعیت زنان هم بیشتر به سمت خیاطی، کشاورزی، سوزن‌دوزی و... می‌روند. البته به سختی هم به زنان کارت کار می‌دهند، چون معتقدند که مرد نان‌آور است و وظیفه کار به‌عهده اوست.»

ما ایرانی نیستیم؟

در ادامه این نشست، تعدادی از زنان افغانستانی از نسل‌های دوم و سوم مهاجرت به ایران هم حضور داشتند و در ادامه از تجربیات زیسته‌شان در ایران به‌عنوان مهاجر صحبت کردند: «ما در کنار یک شهرک صنعتی در منطقه حسن‌آباد زندگی می‌کنیم. آنجا جمعیت قابل‌توجهی از مهاجران افغانستانی زندگی می‌کنند و کاملاً هم شرایط سنتی افغانستان بر آن منطقه حاکم است. در کنار اینها هم ما خارج از خانه با تبعیض‌های بسیاری مواجه‌ایم. من متولد دهه 60 در ایران هستم و زمانی که مدرسه می‌رفتم، ما مهاجران را در آخر کلاس می‌نشاندند. حتی یادم می‌آید که یک‌بار ماه رمضان در مدرسه افطاری دادند و به ما که اتباع هستیم، ندادند. اینها خاطرات و تجربه‌هایی از تبعیض است، بسیاری از هم‌نسلی‌های ما بر سر این مسائل، از تحصیل بازماندند و دیگر مدرسه نرفتند. بااین‌حال اما ما تحت یک گروه فعالیت‌هایی برای آموزش دانش‌آموزان می‌کنیم.» او با اعلام اینکه بیشتر افرادی که در ایران به دنیا آمده‌اند، خودشان را ایرانی می‌دانند اما جامعه آنها را نمی‌پذیرد، گفت: «برای من افغانستان یک جای عجیب و غریب است، من حتی درباره آداب و رسوم افغانستان هم اطلاعاتی ندارم و تعلق خاطری به آنجا ندارم. حتی به خوبی بلد نیستم افغانی صحبت کنم.»

معصومه جاهد، فارغ‌التحصیل مددکاری و متولد سال 70 است. او اما تجربه متفاوتی از نفر قبلی دارد: «مهاجران افغانستانی تجربه‌های متفاوتی از زندگی در ایران دارند. به‌هرحال به‌دلیل تبعیض‌هایی که در این سال‌ها دیدم هیچ‌وقت خودم را یک ایرانی نمی‌دانم. ما همیشه مشکل اقامتی داشتیم و نمی‌توانستیم در مدارس دولتی درس بخوانیم.» عاطفه سخی هم در اینجا به تجربه زیسته‌اش به‌عنوان مهاجر اشاره کرد: «نوع تبعیض بین پسران و دختران متفاوت است. برادرانم در مدرسه خیلی راحت مورد آزار کلامی و جسمی قرار می‌گرفتند و بارها به‌دلیل افغان بودن، کتک خورده‌اند. ما را در کودکی افغانی صدا می‌کردند و این مسائل بسیار رایج بود. البته این مسائل بیشتر برای پسران رخ می‌داد تا دختران.»

ستاره جعفری، دانشجوی سال دوم دانشگاه تهران هم در این نشست از شرایط‌اش گفت: «از همان زمانی که مدرسه می‌رفتم تا همین حالا با انواع تبعیض‌ها مواجه بوده‌ام. یک‌بار مدیر مدرسه فقط به این دلیل که هنوز شهریه را پرداخت نکرده‌ بودم، از سر صف من را بیرون کشید و گفت که نمی‌توانم سر کلاس بروم. این موضوع هیچ‌وقت از خاطرم پاک نمی‌شود. وقتی هم کنکور دادم، باز هم به‌دلیل اتباع بودنم باید شهریه بدهم. رتبه من هزار بود و می‌توانستم روزانه درس بخوانم اما به‌دلیل اینکه مهاجرم، از من شهریه می‌گیرند. ما هم اینجا به دنیا آمده‌ایم اما با تبعیض بزرگ شده‌ایم. بعد از فارغ‌التحصیلی، برای پیدا کردن کار با مشکل مواجه‌ایم. خواهرم رشته حقوق دانشگاه شهید بهشتی درس خوانده و آن یکی، فارغ‌التحصیل دانشگاه الزهراست. اما هر دو بیکارند. خواهرم نمی‌تواند وکالت کند، چون اتباع است. نفر دوم هم در شرکت بیمه مشغول به کار است اما او را بیمه نمی‌کنند. خودم هم وقتی فارغ‌التحصیل شدم، نمی‌دانم باید کجا بروم برای کار.» به گفته او، این تبعیض‌ها مانع از ایجاد حس تعلق به ایران می‌شود: «تا سال قبل شاید اگر از من می‌پرسیدند که وطنت کجاست و کجایی هستی، می‌گفتم ایران. اما اتفاقاتی که ماه‌های اخیر افتاد، همه چیز را عوض کرد. ما شاهد حملات فیزیکی و کلامی به تعدادی از افغانستانی‌ها هستیم. نمونه آن که بسیار ساده است، در نانوایی‌ها اتفاق می‌افتد. سر صف ما را به این دلیل که افغان هستیم، کنار می‌زنند و دوباره باید برویم انتهای صف. همه اینها در شرایطی است که ما در ایران، قانونی زندگی می‌کنیم و پول پرداخت می‌کنیم. من هیچ‌وقت دیگر خودم را ایرانی نمی‌دانم و تلاش می‌کنم از اینجا مهاجرت کنم.»

منبع: هم میهن
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 5
  • ناشناس
    0

    احتمالا این احوالات متعلق به گذشته است والا ما که در مشهد زندگی می‌کنیم و تقریباً دیگه هیچ کوچه و خیابانی نیست که افغان اونجا ساکن نباشه
    ما هیچ بی‌احترامی و تبعیضی که نمی‌بینیم هیچ حتی جاهایی می‌بینیم به افغانها بیشتر از ایرانی احترام و توجه میشه مانند اداره ها درمانگاه ها مدرسه ها حتی همین صف‌های نانوایی
    افغان‌ها دو سوم صف‌ها رو تشکیل میدن و نانوا براشون نان سفارشی هم میزنه بچه هاشونم دسته جمعی جلو بچه‌های ایرانی رو میگیرن دعوا و کتک کاری راه میندازن والا چی بگم

  • ناشناس
    1

    اينها دلشان خوش است؟!نگران تبعيض هستند؟!خود زنان و دختران ايران زير تيغ تبعيض هستند.كافى است يك نگاهى به آمار تعداد كشته شدگان و زندانيها و خودكشيهاى زنان در همين يكسال اخير داشته باشيد!

  • ناشناس
    1

    داستان نبافین برگردن کشورشون وسلام

  • ناشناس
    2

    در خیابان محل زندگی ما چند خانواده از این ها زندگی می کنند که عامل دزدی و نا امنی هستند.
    شما را به خدا کاری کنید. اگر این ها یک روز با هم متحد شوند، کشتار عجیبی از ایرانی ها خواهند کرد.

  • ناشناس
    0

    به قول دوستمون فعلا که زنان خودمون بیشتر در تبعیض جنسیتی قرار دارن و از این مسئله رنج می‌برند شما رفتی گزارش از افغان ها تهیه کردی

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها