مهدی چمران: بازرگان میگفت چرا منارههای مساجد مثل موشک هستند/بازرگان پیشنهاد تشکیل شورای مرجعیت را داده بود/دانشجویان بیشتر به اشخاص دل بسته اند تا احزاب/ یکی از اصلاح طلبان موی دانشجویان دختر و پسر را قیچی می کرد
عضو جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی گفت: متأسفانه طی سالهای اخیر دانشجویان چندان دلخوشی و گرایشی به احزاب ندارند و بیشتر به اشخاص دلبستهاند تا احزاب.
مهدی چمران از ریشسفیدان و بزرگان جریان اصولگرا در کشور همواره مطرح بوده است. نقطه عطف ورود سیاسی وی را باید در قالب لیست جبهه آبادگران انقلاب اسلامی در انتخابات شورای دوم شهر تهران و ریاست ۱۱ بر شورای تهران دانست. چمران نوع نگاه سیاسی خود را نزدیک به شهید مصطفی چمران معرفی میکند. زمانی که برای مصاحبه با
مهندس چمران به بنیاد شهید چمران میروم. ساختمانی چهار طبقه و دنج که آثار شهید چریک و دانشمندان ناسا در آن گنجاندهشده به چشم میخورد. چمران با گشادهروی از ما استقبال میکند. وارد فضای اتاق بزرگی که میشویم، دیوارهای آن پُر از عکسهای شهید چمران است. مهندس در گفتگوی اولی که با ما داشت از دوران دانشجویی خود و برادرش برایمان صحبت میکند و از سفارشی که موسوی و رهنورد برای فردی با معدل ۱۲ در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران برای گرفتن مدیریت حرف به میان میآورد. چمران در قسمت اول مصاحبه خود درباره بازرگان میگوید:« مهندس بازرگان میگفت مناره مساجد مثل موشک است، اینگونه نسازیم! » قسمت دوم گفتگوی خبرگزاری آنا را با مهدی چمران مطالعه کنید.
آنا: برخی از تندروهای جریان چپ در زمان ریاست خودتان در دانشکده هنرهای زیبا چه بود؟
چمران : یکی از ایرادیهای که این جریان در زمان ریاست من در دانشکده میگرفتند این بود که چرا با پوتین در دانشکده حاضر میشوم! زمانی که من در جبهه حضور داشتم تمام خطوط عملیاتی را به دلیل اینکه بلد بودم، میتوانستم نقشههای عملیاتی آن را بهدرستی تبیین کنم، به همین علت به پوشیدن پوتین عادت داشتم. یعنی با همان لباس بسیجی و فانسخه و روحیه بسیجی رئیس دانشکده هنرهای زیبا بودم و در شورای دانشگاه تهران هم شرکت میکردم. مثلاً یکی از ایرادهای که این جریان به من داشتند این بود که چرا پوتینم همیشه واکسزده است!
مثلاً خانمی میگفت: «چمران پوتینش را واکس میزند»! یکی از کارهای دیگرم این بود که اگر تهران بودم حتماً شب جمعه بهشتزهرا میرفتم. عادت من است که شب جمعهها، بهشتزهرا بروم و در مزار دکتر شهید مصطفی چمران پاتوقی درست شده از بچههای قدیمی جبهه و جنگ که آنجا جمع میشوند. از کارهای دیگری که در دانشکده هنرهای زیبایی دانشگاه تهران انجام دادیم این بود که دانشجویان را به جبهه میبردیم. برنامهریزی کردیم که دانشجویان دانشکده ماهی یکبار به جبهه برویم و اگر آنجا نیازی به طراحی و ساختمانسازی داشت کاری را انجام میدادیم. از محسن رضایی فرمانده وقت سپاه دو دفتر گرفتیم و در مهمانسرای سازمان آب اهواز استادان و دانشجویان میز کار برده و نقشهکشیهای عملیاتی را انجام میدادیم.
حتی این گروه در فاو یک بیمارستان ساخت، از دانشجویان آن زمان، آقای منصوری که الان در همین دانشکده استاد است یا عینیفر آمده بودند و سقف برخی از سنگرهای رزمندگان را قیرگونی میکردند. برخی از تندرویها را که میگویم از همین دستکارها بود. اینها میگفتند ما از شما انقلابیتریم! دانشجو جبهه نرود بهتر است!
یکی از همان افرادی که با من به جبهه میآمد، همواره گروه را اذیت میکرد. مثلاً یکی از کارهایش این بود که عصری که دانشجویان میخواستند بروند در شهر چرخی بزنند، نمیگذاشت! مبصربازی درمیآورد. خاطرهای از این مورد تندرویها بگوییم این است که همین فرد در دانشکده هنرهای زیبایی دختر و پسری را گرفته بودند و متأسفانه موهای آنها را قیچی کردند!
الان کاری هم به آن دختر و پسر ندارم که بعدها یکیشان رفت دانشکده پزشکی، بسیار خانم خوبی هم بود، آن پسر هم همینطور، دانشجوی نمازخوان، متدین، بعد البته این دوتا باهم ازدواج کردند. یعنی یک برنامه اینتیپی برخی از این تندروها داشتند. ولی بعدها همین آقا جنگ که تمام شد، خانم محجبه چادریاش را طلاق داد و یک خانم بهروز گرفت و آن بنده خدا را گذاشت کنار! طیف این فرد نیز همان انجمن اسلامی اصلاحاتی بود.
آنا: به نظر شما باید منش سیاسی دانشجویان در مواجهه با مسائل سیاسی چگونه باید باشد؟
چمران : هدف اصلی ۱۶ آذر و آن مسئله نباید فراموش شود. نوک پیکان آن موقع دانشجویان علیه نظام و رژیم و ایجاد کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و براندازی دولت قانونی و ورود نیکسون به ایران بود. چون دانشجوها بعد از اینکه ۲۸ مرداد تمام شد و دانشگاهها باز شد، از همان روزهای نخست، مرتباً اعتراض و تظاهرات پراکنده در دانشگاه داشتند. دانشگاه توسط پلیس و ارتش محاصره بود، حتی سربازهای گارد شاهنشاهی با تفنگ و لوازم کامل جنگی وارد کلاس دانشگاهها میشدند.
روزی ساعت هفت صبح پلیس به دانشگاه تهران آمد. ما قبل از هفت میآمدیم از نردهها میپریدیم و میرفتیم و پایین یا از لای نردهها رد میشدیم تا وارد دانشگاه شویم. ارتشیها تکتک کارتها را چک میکردند و بدون کارت، اصلاً راه نمیدادند ولی باز دانشجویان مبارزه را ادامه دادند. حالا اینکه فضای دانشجویی ما به سمت سیاستزدگی رفته و دانشجویان ما خیلی به جریانات سیاسی اعتمادی ندارند یعنی اینکه دانشجو جریان گریز شده است.
دانشجو احساس میکند که ابزار احزاب سیاسی شده است
آنا: چه شد که دانشجو به این نتیجه رسید که بیتفاوتی را اختیار کند؟
احساس من این است که دانشجویان به این نتیجه رسیدهاند که از آنها بهعنوان یک قشر فرهیخته اجتماع سوءاستفاده میشود. یعنی احزاب آنها را بهگونهای کارگر خودشان کردهاند و شاید خود دانشجو هم معتقد به آن افکار نباشد ولی احزاب از آنها استفاده ابزاری میکند. دانشجو این را نمیپذیرد و درست هم هست و نباید هم بپذیرد که از او استفاده ابزاری بشود.
یک عدهای ممکن است بروند داخل یکحزبی و کادر آن شوند، ولی فرق میکنید که دانشجویان در داخل دانشگاهها ابزاری برای احزاب بشوند. من فکر میکنم دانشجوها این را احساس کردهاند و بدین خاطر به احزاب کنونی، حالا همه احزابی که هستند، چندان دلخوشی و گرایشی ندارند. دانشجویان بیشتر به اشخاص دلبستهاند تا احزاب.
از سویی دیگر دانشجویان چند سالی است که نسبت به مسائل بیتفاوت شدهاند و این جو در دانشگاهها حاکم است. میگویند ما آمدهایم دانشگاه درس بخوانیم، مدرکمان را بگیریم و از همان اول هم دغدغه کار داریم و زندگیمان را بتوانیم اداره بکنیم. این هم زیاد است در بین دانشجویان.
تریبونهای آزاد و کرسیهای آزاداندیشی و نظایر آن به همین دلیل در دانشگاهها پیشنهاد شده است تا دانشگاه سر زنده بماند. رهبر انقلاب نیز در زمانی که رئیسجمهور بودند در دانشگاه برای دانشجوها صحبت و دانشجویان نیز مشکلاتشان را مطرح میکردند. به عقیده من آن زندگی و شادابی الان زیاد در دانشجویان نیست و حالت بیتفاوتی حاکم است.
روز دانشجو یعنی ضد امپریالیست آمریکا
در مجموع ۱۶ آذر بر مبنای حرکت ضد امپریالیسم علیه آمریکا، ضد شاه، ضد سپهبد زاهدی که نخستوزیر بود و ضد نیکسون که به ایران آمده بود، شکل گرفت و به قول دکتر شهید چمران میگفت که یک بزرگی میخواهد برود یکجایی و از سفر به شهر یا خانهاش میآید، در ایران رسم است که مقابل پای او قربانی میکنند و نیکسون هم چون برای شاه خیلی شخصیت مهمی بود، سه دانشجو را قربانی کردند که به هر حالت ارزش و اعتبار نیکسون را نزد شاه میرساند. شاه دانشگاه را ساکت کرد و خون این شهدا را از همهجای دانشگاه شستند و دانشگاه را تعطیل کردند. در دانشگاه تعطیل، بدون حضور دانشجو، نیکسون آمد و دکتری افتخاریاش را گرفت و رفت و اظهار رضایت کرد که شما این خفقان را به وجود آورده بودید.
کودتای ننگین ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ که حکومت ملی مصدق را آمریکا ساقط کرد، پول آمریکا و برنامهریزی انگلیس بود. نفت ایران را همسالها شرکتهای آمریکایی با قراردادهایی که داشتند به غارت بردند. روز دانشجو روز تولدی نیست بلکه روز شهادت سه دانشجوست که باید منحرف نشود.
منبع: آنا
15
خدا ببخشد كه ظلم كردي
سلام بر جناب اقای چمران ابتدا تصور اون دانشگاه ولباس رزم وپوتین وفانسخه وحتما اسلحه کمری مدیر یا استاد دانشگاه چه احساس غرور وویژه گی خاص به ادم دست میده مخصوصا اگر کمیت اسلامی بودن موضوع روز باشه مسئولی داشتیم اون روزها که برا بالا بردن درجه ایمانش همه راهها را رفته بود یک ابتکار واختراع جدید به ذهن واندیشه روشن ابشان خطور کرده بود لباس فرم نظامی که سازمان بسیج بارعایت همه جوانب برا بسیجی های عزیز سفارش ودوخته شده بود را بین فاصله دگمه های بلوز دگمه اضافه دوخته بود تعداد8دگمه داشت که ایشان به 16 دگمه افزایش داده بود وشلوار ها هم که زیپ نداشت دگمه های انرا هم دو برابر کرده بود البته ابتدا باید از اقای چمران معذرتخواهی مبکردم که سوء تفاهم نباشد واما یک سوال که اتفاقا سوال فرزندان من واحیانا نسل امروز ماست که شما در مصاحبه امروز اشاره فرمودید که شاه. بعداز 28 مرداد نفت مارا به غارت توسط امریکا داد لطفا نحوه غارت راتوضیح بفرمایید که ما پاسخ به سوال جوانان داشته باشیم.البته.سالهای بعد از انقلاب که برای فروش نفت بشکه ای از 40 به کمتر از 10 دلار تومنطقه کشورها با همدیگه رقابت میکردیم وموضوع امروز نفت هم اشاره بفرمابید.متشکرم
در حد واندازه بازرگان هستي كه در موردي حرف مي زني