مثبت و منفی احمدینژاد که هنوز قدرت برانگیزانندگی و نوعی پوپولیسم اجتماعی دارد/ او خودش را برای روز صفر آماده کرده است
پدیده محمود احمدینژاد، شاید از نظر روانی، بازتابی از نیازی بود که برخی احساس میکردند ایران به آن نیاز دارد. افرادی که فکر میکردند که مسئله توسعه در ایران بیشتر بر آزادی تمرکز پیدا کرده و این موضوع را برآمده از یک اردوگاه لیبرالی در دولت آقای خاتمی تلقی میکردند.

فیاض زاهد، استاد تاریخ و فعال سیاسی اصلاح طلب در ادامه نوشت: پدیده محمود احمدینژاد، شاید از نظر روانی، بازتابی از نیازی بود که برخی احساس میکردند ایران به آن نیاز دارد. افرادی که فکر میکردند که مسئله توسعه در ایران بیشتر بر آزادی تمرکز پیدا کرده و این موضوع را برآمده از یک اردوگاه لیبرالی در دولت آقای خاتمی تلقی میکردند. دولت آقای خاتمی، با اینکه با شعار اقتصادی روی کار نیامده بود و البته موفقترین کارنامه اقتصادی را داشت، خودش را پیشگام نوعی توسعه عقلایی، کاهش سطح تنش، گفتوگو با جامعه جهانی، شعار جامعه مدنی و تکیه بر قانون میدانست و تلاش میکرد که هویت خودش را معنابخش کند.
شاید اوج اختلاف به تدوین برنامه چهارم برمیگردد، آنجایی که مداخلاتی از بالا صورت گرفت مبنی بر اینکه قانون چهارم توسعه نیازمند توقف و بازبینی و توجه به برخی است و یا تلاشی که مرحوم توکلی و دوستانش برای جلوگیری از افزایش قیمت بنزین انجام دادند ولی توجه به این نداشتند که چه تاثیر مرگباری بر اقتصاد ایران دارد.
در چنین فضایی، احمدینژاد میتوانست نماد و چهرهای از سیاستمداری باشد که میتواند این ادعا را داشته باشد که میخواهد گروههای فراموششده را بازیابد. هرچند در عمل بعداً دیدیم که برعکس شد و نتیجه دولت احمدینژاد نهتنها، منجر به افزایش سطح توانمندی و تابآوری طبقات آسیبپذیر نشد، بلکه منجر به افزایش تورم هم شد.
نکته بعدی این است که آقای احمدینژاد در معرض این اتهام قرار گرفت که اقدامات و سوگیریهای او، بیش از آنکه به نفع ارزشهای انقلاب باشد، در جهت ارزشهایی بود که دولت اسرائیل تبلیغ میکرد. یعنی، آقای احمدینژاد خواسته یا ناخواسته در زمینی بازی کرد که سود آن را دولت اسرائیل برد. اسرائیل پس از اینکه رئیسجمهور ایران به سازمان ملل رفت و بحث گفتوگوی تمدنها را مقابل برخورد تمدنها مطرح کرد و پس از آن، آقای خاتمی در جهان جایگاه خاصی را پیدا کرد و صاحب احترام شد، به شخصیتی مانند احمدینژاد در ایران نیاز داشت.
بدشانسی و یا خوششانسی ایران این بود که در دوره هشت ساله آقای احمدینژاد، ایران به اندازه کل دوران تاریخ خودش از مظفرالدینشاه تا آن موقع، نفت فروخت و این در واقع نوعی اعتمادبهنفس کاذب را به دولت داد و در نتیجه این اعتمادبهنفس، از کارهای اساسی کاست.
در همین راستا و در دیگر نقاط دنیا، پروژههایی را اجرا کرد. مثلاً در نیکاراگوئه، بولیوی و ونزوئلا دنبال ساخت مسکن مهر رفت و یا در داخل کشور، سراغ پروژههایی مانند مسکن مهر رفت که ظاهر فریبنده داشت بدون اینکه به زیرساختها و منابع تامین نیازها توجه کند. همان موقع این بحث مطرح بود که خوب است که بافتهای فرسوده احیا شود. در بسیاری از جلسات شاهد بودم که کارشناسان، معتقد بودند که این کار، شبیه همان بیماری هلندی است که محمدرضا پهلوی در دهه 50 گرفتار آن شده بود.
ضمن اینکه آقای احمدینژاد وارد یک دوره پرماجرایی از تنش با جامعه جهانی شد و به چیزهای عجیبی توجه کرد. یکی از آن موارد، برگزاری کنفرانسی در تهران با محوریت آقای محمدعلی رامین بود. من شاید اولین آدم رسانهای هستم که در آن سالها و پس از زمانی که از آلمان به ایران برگشته بود، با ایشان گفتوگویی را انجام دادم. من از آقای رامین که آن موقع یک فعال سیاسی افراطی بود و بعداً معاون مطبوعاتی شد، پرسیدم که شما در زمان جنگ تحمیلی، آیا یک روز جبهه بودید؟ ایشان گفت نه. من در آن گفتوگو شوخی کردم و به او گفتم من از کنار دریا آمدم و در شهر شما که دزفول بود، جنگیدم، بعد شما از آلمان بلند نشدید تا از شهرتان دفاع کنید؟ ایشان آن موقع کنفرانسی را با نام جهان بدون آمریکا را برگزار کرد و بعد هم که مسئله هولوکاست از سوی آقای احمدینژاد مطرح شد که این مطرح کردن، آثار بسیار زیانباری را برای کشور داشت.
من از نظر تحقیقی، با بسیاری از منتقدین هولوکاست موافق هستم که شما نمیتوانید در دانشگاههای آمریکایی و اروپایی درباره هولوکاست، پرسشهای تحقیقی انجام دهید. یعنی آنقدر اسرائیلیها از لابیرنت خود استفاده کردند که این را به یک تابو تبدیل کردند. روی عدد و رقم هولوکاست میتوان بحث کرد اما بحثی در خود هولوکاست نیست.
اما آقای احمدینژاد با انکار هولوکاست، باعث شد که در همان سالها توجه به موزههای هولوکاست افزایش پیدا کند، در همان سال برای اولین بار، در مجمع عمومی سازمان ملل به نفع اسرائیل رایگیری شد. در واقع، فضایی که آقای احمدینژاد در افزایش سطح تنش ایجاد کرد، کار را به جایی رساند که ما در یکی دو پرونده، به شورای امنیت رفتیم و ذیل فصل هفت منشور سازمان ملل متحد قرار گرفتیم و هنوز نتوانستهایم از آن چاه بیرون بیاییم.
اما آقای احمدینژاد، یک ویژگی مثبت را داشت که من همان موقع در یک مقاله دربارهاش با عنوان اقتدار دولت نوشته بودم. آقای احمدینژاد، به این علت که پشتش به نهادهای بالادستی گرم بود، نیازمند به این نبود که از حمایتهای ائمه جمعه و نمایندههای مجلس سود ببرد. لذا ما در دوره احمدینژاد شاهد نوعی قدرت در قوه مجریه هستیم.
یعنی برخلاف دولتهای دیگر، در برخی جاها مقتدر برخورد میکرد نه اینکه مثلاً استانداری بخواهند کسی را منصوب کنند، باید از هفتخوان رد شود، اما دولت او از این جهت، دولت و قوه مجریه مقتدری بود و شخص او به دلیل روحیاتی که داشت، از این حریم خودش هم خوب حفاظت میکرد و هم خوب بهرهبرداری میکرد. آنچه که درباره آقای احمدینژاد میتوان گفت این است که ما در چهار سال اول، احمدینژادی را داریم که وقتی حکم تنفیذ را میگیرد، دست رهبری را میبوسد اما در چهار سال دوم با آن همه ادعای ولایتمداری قهر میکند و به خانه میرود و در داستان مشایی و وزیر اطلاعات درگیر میشود. در این دوره آقای احمدینژاد به یک سطح دیگر میرسد.
این احمدینژادی که امروز میشناسیم، با آن چیزی که بود یک تفاوت معنادار دارد. من تا به حال با ایشان ملاقات نکردهام اما تحلیلم این است که آقای احمدینژاد در سالهای بعد به این نتیجه رسید که ایران آبستن حوادث اجتماعی قابل ملاحظهای است و همین آقای احمدینژاد را به این نتیجه رساند که آن کسی که میتواند آینده ایران را در دست بگیرد، کسی که میتواند از بین گروههای حاشیهای، مردمهای شهرستانهای کوچک و مناطق آسیبپذیر، لشکر جمع کند، خود اوست. او به این برداشت رسید که میتواند در روز موعود بالا قرار بگیرد و مردم را با خودش همراه کند.
من اعتقاد دارم که آقای احمدینژاد، یا به دلیل استعداد خودش و یا به دلیل تیمی که در اختیار دارد و یا به دلایلی که الان امکان واگویی آنها نیست، خودش را برای روز صفر آماده کرده است. او در همین داستان جنگ 12روزه، یکی از افرادی بود که اگر اتفاق غیرقابل پیشبینی رخ میداد، میتوانست در صحنه سیاسی نقشآفرینی کند و به نظرم این از چشمان تیزبین دستگاههای امنیتی دور نمانده است.
اما نکته مهم این است که محمود احمدینژاد اصالت، اخلاق و پرنسیپهای سیاستمداران و رئیسجمهورهای دیگر را در ایران نداشت ولی گستاخی، جسارت و بیادبی به ساحت نظام سیاسی را زیاد داشته است. سوالی که ایجاد میشود این است که احمدینژاد چه چیزی دارد که در جمهوری اسلامی همچنان میتواند سفر کند، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام باشد، سطحی از مناسبات را شکل دهد؟ فکر میکنم او به گونهای آگاهانه و هوشیارانه به شکلی اظهارنظر میکند که کاملاً دوپهلو است و میتوان از آنها طعنه و تنش نسبت به مقامات عالیرتبه را احساس کرد و این نکته مهم است.
ویژگیهای روانشناسی فردی هم نکته بسیار مهمی است. آقای احمدینژاد، قدرت برانگیزانندگی و نوعی پوپولیسم اجتماعی را همراه دارد و این البته در دنیا مُد است. در فرانسه و در انتخابات پارلمانی چند سال اخیر، جریانات افراطی، از 3 درصد شروع کردند و به 27 درصد رسیدند. در اتریش، یونان، اسپانیا و انگلستان هم همینطور بوده است و در آمریکا هم پدیده دونالد ترامپ را داریم که دقیقاً از همین رفتار و کنشهای اجتماعی سود میبرد.
یک زمانی در آمریکا شما رئیسجمهورهایی مثل آقای بیل کلینتون، اوباما، نیکسون و بایدن را داشتید ولی الان میبینید، رفتار، واکنش و اکشنهای آقای ترامپ را میبینید که چطور میتواند افکار عمومی و رسانه را تحت تاثیر قرار دهد. او طوری حرف میزند که بقیه سیاستمداران اتوکشیده حرف نمیزنند و آن نیروی اجتماعی سرکوب شده و تحقیرشده، احساس میکند که این، چیزی است که او میخواهد.
یادم هست که جلسهای را در سال 84 دعوت شده بودم. من آنجا برای اولین بار گفتم که آقای هاشمی فیلم ساخته و در بکگراند فیلم درختهای بلند هستند، صندلی که نشسته، صندلی پر و پیمانی است. آدمهایی که اطراف آقای هاشمی نشان داده میشوند، نشان از یک تجمل و رفاه دارند. آن موقع گفتم که از نظر روانشناسی اجتماعی، به این توجه کنید که کفشهای آقای احمدینژاد، شلوار بدون اتوی او، کت زوار در رفته او و چهره او، بازتابی از زندگی سخت مردم است.
مردم آقای هاشمی را نماد سیستم موجود خواهند دید و احمدینژاد را نمادی از شورش علیه این سیستم میبینند. درحالیکه احمدینژاد، نسخه اصلی سیستم بود و از سوی جریانهایی حمایت میشد که باید پاسخ اصلی را آنها بدهند. اما افکار عمومی، آقای احمدینژاد را آنطور نمیدید. همه ویژگیهای آقای احمدینژاد که میتواند نقطه ضعف باشد، تبدیل به نقطه قوت او شد و این بسیار میتواند خطرناک باشد و متاسفانه تحلیل من درست از آب درآمد.
چه من خوشم بیاید و چه بدم بیاید، باید اعتراف کنم که محمود احمدینژاد همچنان به عنوان یک نیروی سیاسی موثر وجود دارد و هر چقدر بتوان او را بیشتر تحلیل کرد و در جامعه بیشتر از او صحبت کرد، کمکی برای انتخابهای دقیقتر است.
هیچ کدامشان رییس جمهور خوبی برای مردم نبودند همه امکانات رفاهی در اختیار ۵ درصد است ۹۵ درصد ملت باید با درد و فشار حداکثری نفس بکشند و زیر ظلم و ستم له شویم تا امام زمان زودتر ظهور کند این اعتقاد گروهک حجتیه مهدویه است در ایران حاکم است و چنین جنایاتی را ثواب میدانند!! چرا باید پنجمین کشور ثروتمند جهان زندگی سگی داشته باشیم کمی فکر کنید مردم ایران سپس اگر جرأت دارید قیام کنید!! خبر فوری لطفاً چاپ کنید درد دل ما گوسفندان شریف ایران را
بعد از مدت ها یک مقاله عالی و زیبا
البته این مقاله و موضوع برای کسانی زیبا است که باز بدنبال هرج و مرج اقتصادی و یا بلبشویی در اداره کشور هستند تا بتوانند باز ملت را چپاول کنند
خلایق هرچه لایق
در چهار سال اول دولت احمدی نژاد ، با کمک سیاست خارجی تهاجمی درآمدهای نفتی اوج گرفت ولی در دولت دومش با توجه به کارشکنی ها و گرا دادن تحریم ها به وزارت خزانه داری امریکا برای زمین زدن دولت توسط شکست خوردگان انتخابات 88 ، معطوف شدن حواس ایشان به مشایی و امثال مشایی و انحراف از برنامه های عدالت محروی به توسعه گرایی موجب شد قطار احمدی نژاد از ریل خارج شود .
بله احمدی نژاد ظرفیت های فروانی دارد چون تفکراتش ریشه در مردم پیشرو داردنه در نخبگان اتوکشیده ای که چندین دهه است هیچ کار موثری برای مردم نکرده اند .
احمدینژاد ، انتخاب مردمی بود که از سکولاریزه شدن و شعارهای دروغ روشنفکری
و نقاب ازادی طلبی روی چهره دیکتاتوری خاتمی که همان وزیر ارشاد زورگوی متحجر مخالف دستگاه ویدیو بود که از اوضاع اقتصادی ناراضی بودند
عملکرد دو دولت احمدینژاد به کل عملکرد چند دهه عملکرد دولت های اصلاح طلبان و کارگزاران میارزد
برای همین می ترسید ، احمدی نژادی نامی بروز و ظهور کند
که گاها با تحقیر و توهین و تهمت به او لگد میزنید و گاهی مثل شما روشنفکرانه و در لفافه
احمدینژاد از زمانه خودش جلوتر بود
فقط یک ایراد داشت ولایتمداری و صبرش کم بود
اگر به مشورت رهبری گوش میکرد و کاندیدا نمیشد
و صبوری میکرد تا اصلاحاتِ فقط شعار ، خودش را نشان میداد
امروز گرفتار کارنشناس های سیاست زده ، غرق در حاشیه های سیاسی
بی خبر از سفره و معیشت مردم و تحقیر سیاسی و آوار جنگ و گستاخی دشمنان نبودیم ، و دانشمندان و نظامیان و قشری از مردم را از دست نداده بودیم
بعد از احمدینژاد ، مردم متوسط و پایین حتی رویای خانه دار شدن رو هم ندارند
به اقصا نقاط کشور بروید ، هنوز مردم از او به خوبی یاد میکنند
بجای لگد زدن به احمدینژاد ، به دولت مستقر آدرس و مشاوره غلط ندهید
کمک کنید روند خراب معیشت و اقتصاد حاصل عملکرد همتی ها رو جبران کنید
مطمئن باشید ، در دوره بعد رای می آورید ! مردم پسرخاله احمدینژاد نیستند ، مردم کشور بزرگ ایران با همه امکانات انسانی و مادی ، رفاه و معیشت نسبی میخواهند
از ورود احمدی نژاد منشی نترسید ، از عملکرد اقتصادی و سیاسی تان بترسید !
تنها کسی ک میتونه این مملکتو نجات بده احمدی نژاده حالا رد صلاحیتش کنید
در زمان خاتمی و احمدی نژاد جامعه ایران جوان ترین کشور جهان بود ، این باعث میشد کشور ، متلاطم و توده وار به حرکت در آید و آرمانی باشد ، در آینده ای نزدیک ایران به پیرترین کشور جهان تبدیل می شود کم کم سیاست ایران بر این قرار می گیرد که نفت بفروشد و تامین امنیت کند و بیمه درمانی سالخوردگان و معضل کمبود پرستار خانگی مهمترین دغدغه کشور خواهد شد،
درود به شرفت مرد بزرگ بی ادعا احمدی نژاد محبوب مردم ایران زمین
احمدی نژاد اگر اوپوزیسیون شده و راس راس هم میگرده و حصر هم نمیشه چون 160 تا پروند و مدارک آتو دارد ار همه مسئولاندرجه یک نظام والا عقل سلیم چیز دیگری میگوید
مموتی تنها پدیده حماقت و نادانی جمعی بود.
گفته شد احمدی نژاد خواسته یا ناخواسته در زمین اسرائیل بازی میکرد. با یک تحقیق ساده متوجه می شوید که این یک فامیلی مستعار بوده و و در منطقه زادگاه ایشان چنین نام خانوادگی وجود ندارد. بقیه موضوع رو توی همون تحقیق ساده به سادگی می فهمید.
کافی است رد صلاحیت سلیقه آی نشود قزعا رای احمدی نژاد در مقابل تمام رقبا کمتر از ۳۰ میلیون نخواهد بود باور ندارید امتحان کنیدقزعا حضور ابشان در انتخابات موجب افزایش مسارکت مردمی و میزان ارای ابسان بالای ۵۰ درصد خواهد بود..بدون حب و بغض و نگرش سیاسی عنوان شد..
احمدی نژاد هیچ نکته مثبتی نداشت آنان که با رای و پشتیبانی از او بخصوص در دور دوم باعث رئیس جمهور شدن او شدند خیانت بزرگی به کشور کردند که تبعات منفی و خرابکاری های دوره 8 ساله او برای همیشه گریبانگیر کشو است و قابل جبران نیست.
پس قبول داری احمدینژاد رای آورد
آخه قبلاً تو و اربابانت چیز دیگه ای میگفتید
آن موقع گفتم که از نظر روانشناسی اجتماعی، به این توجه کنید که کفشهای آقای احمدینژاد، شلوار بدون اتوی او، کت زوار در رفته او و چهره او، بازتابی از زندگی سخت مردم است.
مردم آقای هاشمی را نماد سیستم موجود خواهند دید و احمدینژاد را نمادی از شورش علیه این سیستم میبینند.
بله هرچه بلا که سر مردم ایران میآید از رفسنجانی و از طرف دوست قدیماو است
درود خدا بر اقای احمدی نژاد،،، اگه اقای احمدی نژاد نبود شهر ما هنوز یک روستای بزرگ بود،،، ما در دوره ی ایشون خونه دار شدیم،، ماشین دار شدیم،، نفس کشیدیم زندگی کردیم،، شهر ماه زمان اقای احمدی نژاد دارای بیمارستان،، پارک،، جاده،، رفاه،، دانشگاه،، هلال احمر،، ورزشگاه شد،، پس چرا بعد از اقای احمدی نژاد کسی نتونست کاری بکند،،، هر چی بخواهید آقای احمدی نژاد را ضعیف جلوه دهید خودتان را حقیر میکنید 80در صد مردم دوستدار احمدینژاد هستند،، انشالله خدا حافظشون باشه
تحریم و تورم نتیجه فتنه ۸۸ بود ،نه عملکرد احمدی نژاد.احمدی نژاد چریک متعهد خدمت به محرومان و مستضعفان.
درود بر احمدی نژاد با وجود
لااقل بعضی ها را صاحب خانه کرد ودزد هم نبود دمش گرم
مملکت فقط ۸ سال دست اصولگراها بود با شش قطعنامه رنگارنگ به اندازه ۸۰ سال مملکت رو به عقب بردند
وقتی توده عوام و ساده لوح و خرافاتی و عاشق امکانات مفت حتی بین تحصیلکرده ها زیاد است ، یک عوام فریب دغلکار مثل احمدی نژاد خیلی راحت موج سواری میکند