مرگ زندانی محکوم به قصاص پس از بخشش
مرد زندانی پس از تحمل 18 سال حبس، با پذیرش دو شرط خانواده مقتول توانست از زندان رها شود اما فقط چند ماه طعم آزادی را چشید و بیماری مرگباری که از دوره زندان در جانش فرا گرفته بود، او را محکوم به مرگ کرد.

اردیبهشت سال 86 درگیری شدیدی در طبقه سوم ساختمانی واقع در یکی از محلههای یاسوج رخ داد و مرد جوانی در پاگرد ساختمان به قتل رسید. در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد قاتل و مقتول همسایه بوده و متهم نیز از محل گریخته است.
با به دست آمدن هویت عامل جنایت تحقیقات برای دستگیری او آغاز شد. بررسیها نشان میداد سیاوش پس از جنایت به شهرهای جنوبی کشور متواری شده است. تحقیقات تیم جنایی برای دستگیری او ادامه داشت تا اینکه در سی و یکمین روز فرارش، متهم دستگیر شد.
قتل ناخواسته
او پس از انتقال به محل جنایت، به قتل همسایهاش اعتراف کرد: «از دست مقتول و بچههایش یک لحظه آرامش نداشتیم، آنها ساکن طبقه سوم بودند و ما طبقه پایین زندگی میکردیم. مدام سر و صدای آنها به گوش میرسید. بچههایش خانه را با زمین فوتبال اشتباه گرفته بودند و وقت و بیوقت بالای سر ما بازی میکردند. حتی ما نیمه شبها نیز از دست آنها آرامش نداشتیم.
بارها به آنها اعتراض کرده بودم اما بیفایده بود، روز حادثه مقابل خانهشان رفتم تا از آنها بخواهم کمی آرامتر باشند. مقتول در حالی که چاقوی میوه خوری در دست داشت و میوه میخورد، به مقابل در آمد.
به او تذکر دادم اما او به جای معذرت خواهی، شروع به داد و فریاد کرد و گفت چرا هر روز اعتراض میکنی و من و بچههایم از دست شما آسایش نداریم.
من که با شنیدن این حرفها عصبانیتر شده بودم ناگهان چاقو را از دستش گرفتم و به او ضربهای زدم. قصدم کشتن نبود اما چون ضربه به گردن او اصابت کرد کشته شد.
بعد از آن به شهرهای جنوبی کشور فرار کردم تا اینکه دستگیر شدم.» با اعتراف متهم به قتل، او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و با صدور کیفرخواست در دادگاه پای میز محاکمه رفت. باتوجه به درخواست اولیای دم، وی محکوم به قصاص شد، قضات دادگاه کیفری استان، حکم بر اشد مجازات صادر کردند.
شرطی برای بخشش
اولیای دم که پدر و مادر و دو پسر مقتول بودند خواهان قصاص شدند اما مدتی بعد پدر و مادر مقتول فوت کردند و تنها اولیای دم پرونده دو پسر او بودند.
با گذشت 18 سال از این ماجرا دو پسر مقتول که بزرگ شده بودند از قصاص قاتل پدرشان به دو شرط گذشت کردند.
یکی از آنها گفت: «قاتل باید قول بدهد که به همراه خانوادهاش این شهر را ترک کرده و هرگز به این شهر برنگردد. از طرفی او باید برای خانواده افراد بیبضاعت که نیاز به وسایل گرمایشی در زمستان دارند، بخاری و شوفاژ تهیه کند.»
با قبول شروط اولیای دم، مرد زندانی اواخر سال گذشته از زندان آزاد شد و دو شرط را اجرا کرد.
اما در حالی که فقط چند ماه از آزادیاش گذشته بود وی متوجه شد به بیماری سرطان پیشرفته مبتلا شده و درمان نیز بینتیجه ماند و او چند روز قبل به خاطر بیماری تسلیم مرگ شد.
اسم کاملش سیدسیاوش بودمیشناسمش
خوبه اعتراف میکنیددرزندان بیماری گرفته
کاش قانون برا آپارتمان نشینی بود. من که به قاتل حق میدم عصبی بشه. آپارتمانهاواقعا خر تو خره و هر کی هرکاری میکنه.من از ترس همینا مستاجری زندگی میکنم که از هرجا خوشم نیومد جابجا بشم
این گونه قتلها عمدی و قصاص دار نباید شمرده شوند.این یک نقص بزرگ مدیریت اجتماعی است که ناگزیر به پای یک شهروند ازار دیده بسته می شود.دادگاه و قانونگذار و پلیس باید وظایفشان را درست انجام دهند تا چنین رویاروئی و نتیجه ناگوار ناخواسته پیش نیاید.