انتقاد روزنامه اصولگرا از برادر سعید جلیلی؛ نباید در تلویزیون دوقطبی راه میانداختند/ تقسیمبندی مثل «دیندارِ انقلابی» در برابر «ملیگرایِ سکولار» همان کدگذاری قطبیسازی است
در این مقطع حساس که بیش از هر زمان دیگری نیازمند تقویت انسجام ملی و همافزایی گفتمانی درونزا بودیم، سخنان اخیر قائممقام سازمان صداوسیما، وحید جلیلی و طیف همفکر با او، ناخواسته نقش «ترکش درونی» را ایفا کرد. ترکشهایی که نه بر پیکر دشمن، بلکه بر سپر همبستگی ملی فرود میآید.

روزنامه خراسان در یادداشتی با عنوان «دوقطبیسازان علیه پدافند همبستگی» ضمن آنکه جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه ایران را نبردی شناختی ـ هویتی خوانده، به نقد اظهارات اخیر سعید جلیلی، قائممقام سازمان صداوسیما، مبنی بر اینکه «برای حفظ وحدت، اسم خدا و پیامبر را نمیآورند» پرداخته است.
این روزنامه در این زمینه نوشت: در جنگ ۱۲ روزهای که جمهوری اسلامی ایران با ترکیبی از اقتدار نظامی و حکمت سیاسی و پشتیبانی مردمی از آن عبور کرد، شاید مهمترین دستاورد استراتژیک و غافلگیرکننده برای دشمنان، نه صرفاً توان موشکی ایران، بلکه سرمایهای پنهان اما قدرتمند بهنام همبستگی اجتماعی بود.
در میانه آتش و اضطراب، مردم (حتی بسیاری از منتقدان سیاستهای کلان نظام) بهصورت داوطلبانه در کنار مفهوم «ایران» ایستادند. فارغ از گرایش فکری، تعلق جناحی یا موقعیت طبقاتی، نوعی اتحاد احساسی، هویتی و حتی تمدنی در برابر تهدید خارجی شکل گرفت که میتوان آن را مهمترین پدافند جمهوری اسلامی ایران در این مقطع تاریخی دانست.
در شرایطی که هنوز هیچچیز درباره زمان پایان قطعی جنگ روشن نیست و طرف متخاصم در حال استفاده از وقفه موقت در درگیریها برای بازسازی نقاط ضعف خود و تجدید آرایش است، عقل سلیم حکم میکند که ایران نیز با حداکثر آمادگی، به ترمیم پدافند نظامی و انسجام درونی خود بپردازد. در چنین بزنگاهی، ضربه زدن به مؤلفههای قدرت ملی، آن هم به دست برخی جریانهای داخلی چیزی جز خیانت به ایران نیست.
پیروزی در جنگ شناختی با سلاح وحدت
جنگ اخیر، بیش از آنکه یک دوئل نظامی باشد، نبردی شناختی–هویتی بود. دشمن از همان ساعات اولیه درگیری، ماشین تبلیغات خود را بهکار انداخت تا از درون، شکافهای اجتماعی ایران را فعال کند و مقاومت مردم را در مواجهه با یک بحران واقعی بشکند. اما اتفاقی که افتاد، معکوس این طراحی بود: سلیقههای مختلف سیاسی، مذهبی، قومی و نسلی، در یک نقطه به اجماع رسیدند، ایران در خطر است و باید ایستاد.
این یعنی پدافند همبستگی در برابر دشمن متجاوز. پدافندی که نه با موشک، که با دلهای همدل مردم ساخته شد. اما پرسش تلخ اینجاست: آیا این سرمایه گرانسنگ، دوام خواهد داشت؟ یا به سرنوشت سرمایههای اجتماعی پیشین دچار خواهد شد که زیر فشار سیاستهای ناپخته، انحرافات ایدئولوژیک و شهوت تریبونداری نابود شدند؟
سخنان نسنجیده در بزنگاه وحدت
در این مقطع حساس که بیش از هر زمان دیگری نیازمند تقویت انسجام ملی و همافزایی گفتمانی درونزا بودیم، سخنان اخیر قائممقام سازمان صداوسیما، وحید جلیلی و طیف همفکر با او، ناخواسته نقش «ترکش درونی» را ایفا کرد. ترکشهایی که نه بر پیکر دشمن، بلکه بر سپر همبستگی ملی فرود میآید. انتساب گزاره شاذ «برای حفظ وحدت، اسم خدا و پیامبر را نمیآورند» به جریان مقابل، در واقع بیش از آن که یک نقد گفتمانی باشد، نوعی دوگانهسازی تصنعی و قطببندی زبانی است که شاکله روایت رسانه ملی را به سوی تقابلهای فرسایشی سوق میدهد.
چنین تقسیمبندی مثل «دیندارِ انقلابی» در برابر «ملیگرایِ سکولار» دقیقاً همان کدگذاری قطبیسازی است که دشمن در جنگ شناختی برای شکاف در هویت ایرانی اسلامی بدان نیاز دارد. فرمولی برای شکستن پیوند ذاتی میان ایمان دینی و غیرت ملی. این رویکرد از سوی یکی از بالاترین مقامات رسانه رسمی، نه تنها در سطحی ناپایدار به بازتولید روایت امنیتیِ مطلوب دشمن میانجامد، بلکه بهطور عمیقتر سرمایه اجتماعیِ معتمد به رسانه ملی را فرسوده میسازد.
همزمان، دشمنان بیرونی که بیش از هر زمان دیگری به ابزارهای هوش مصنوعی شناختی مسلح شدهاند، با طراحی الگوریتمهای چندلایه، در حال گسترش دایره تردید و بیاعتمادی در بستر شبکههای اجتماعی فارسیزباناند
در دورانی که قدرت نرم ایران بر بنیان پیوستگی هویت دینی و ملی استوار شده و همین همبستگی درونی بهمثابه سپر نخست در برابر تهدیدات سخت و نیمهسخت ایفای نقش میکند، هرگونه بازی با دوقطبیهای ساختگی، بهویژه از سوی مقامات رسمی، نه صرفاً یک خطای تاکتیکی، بلکه آسیبی راهبردی به پدافند همبستگی است.
این نوع دوگانهسازی و قطبنماییِ تقلیلگرایانه، در تضاد آشکار با منظومه فکری رهبر انقلاب است. رهبری که همواره بر همافزایی همه طیفهای ملت در دفاع از ایران اسلامی تأکید داشتهاند. در پیام تبریک اخیر ایشان پس از پیروزی در جنگ ۱۲روزه نیز بهصراحت از «ملتِ یکپارچه» سخن گفتند و از همبستگی ملی بهعنوان سرمایه راهبردی جمهوری اسلامی با تحسین یاد کردند. در چنین شرایطی، انتظار میرفت مسئولان، رسانهها و نخبگان، با هوشمندی و درک شرایط ویژه پساجنگ، زبان خود را با مصالح ملی تنظیم کنند. اما متأسفانه این اظهارات در برنامهای زنده، در تضاد کامل با این اتحاد اجتماعی بود و مستقیم به «پدافند همبستگی» ضربه وارد کرد.
نقد بیجا، خنثیساز پدافند ملی
متأسفانه این رفتار محدود به یک نفر نماند. صادق شهبازی، از چهرههای نزدیک به جلیلی، در برنامه «ثریا» در اقدامی تأسفبرانگیز، فرماندهان شهید اخیر را با لحنی تحقیرآمیز «تجربهای برای ملت» دانست و تلویحاً آنان را به انفعال متهم کرد. آیا این است شأن نخبگان فرهنگی کشور؟ آیا مرز میان نقد با تخریب امنیت روانی جامعه اینچنین باید مخدوش شود؟
در چنین شرایطی که هنوز حتی خانوادههای شهدا در سوگ عزیزان خود هستند، مطرح کردن اینگونه جملات نهتنها بیاخلاقی رسانهای است، بلکه کمک به دشمن در تخریب دستاوردهای ملی بهشمار میرود.
در مقابل، محمد فاضلی، از چهرههای فکری نزدیک به دولت روحانی، در یکی از تازهترین اظهارنظرهایش مدعی شده است که «امتگرایی توان ایجاد همبستگی برای اتحاد ایرانیان را ندارد». این گزاره در ظاهر، تلاشی برای واکاوی بحران هویت در بستر ملی است، اما در باطن، امتداد همان گفتمانی است که در سالهای اخیر، رادیکالیسم رسانهای داخلی بستر آن را آماده کرده بود یعنی تشدید دوگانههای هویتی، بازتعریف «ایران» در برابر «اسلام» و تضعیف پیوندهای اجتماعی حول هویتهای جمعی فراملی.
طرح چنین دیدگاهی، آن هم در شرایطی که جامعه هنوز از شوک جنگ ۱۲ روزه ویرانگر عبور نکرده و نیازمند ترمیم روانی، انسجام مدنی و بازسازی سرمایه اجتماعی است، نه تنها فاقد مصلحتاندیشی است، بلکه میتواند به شکافهای معرفتی و احساسی دامن بزند. در حالیکه اولویت کشور باید حفظ «پدافند همبستگی» و بازسازی زیرساختهای صدمهدیده باشد، این نوع اظهارات، افکار عمومی را به سمت منازعات انتزاعی و تولید قطببندیهای سیاسی-اجتماعی سوق میدهد، گویی که جامعه، مجاز است یا تنها به نام ایران سخن بگوید یا تنها به نام اسلام و تلفیق این دو، ناممکن یا مردود است.
همزمان، دشمنان بیرونی که بیش از هر زمان دیگری به ابزارهای هوش مصنوعی شناختی مسلح شدهاند، با طراحی الگوریتمهای چندلایه، در حال گسترش دایره تردید و بیاعتمادی در بستر شبکههای اجتماعی فارسیزباناند. آنها با استخراج نقاط اصطکاک گفتمانی از چنین اظهاراتی، خوراک لازم برای عملیات روانی خود را تأمین کرده و ذهن جامعه ایرانی را درگیر منازعات بیحاصل میکنند. نتیجه، چیزی نیست جز تضعیف همبستگی ملی در زمانی که بیش از هر زمان، کشور به وحدت، انسجام و روایت مشترک نیاز دارد.
پسا–جنگ، نه زمان انتقام فکری است نه جدال گفتمانی
آنچه امروز بیش از هر چیز به کشور لطمه میزند، نه حمله نظامی دشمن، بلکه خنثیسازی پدافند اجتماعی از درون کشور توسط خودیهاست. بهجای مراقبت از دستاورد بزرگ وحدت، برخی نخبگان و فعالان رسانهای، اسیر شهوت سخنوری و تندروی گفتمانی شدهاند. در حالی که مردم، از هر طیف و دسته، در بحبوحه جنگ، بهصورت معناداری بهسمت حاکمیت و اصل ایران نزدیک شدند، نخبگان باید از این فرصت تاریخی برای ترمیم شکافهای اجتماعی، بازسازی اعتماد عمومی و پایهگذاری یک زیستجهان جدید برای ایران استفاده میکردند. اما ظاهراً برخی بیش از آنکه دغدغه همبستگی داشته باشند، بهدنبال مصادره آن به نفع گفتمان خود هستند. مردم هنوز با جان خود در میداناند و این وظیفه نخبگان است که با خاموشی زبان فتنه و خویشتنداری از این سرمایه بینظیر حفاظت کنند.
جهاد حفظ سرمایه اجتماعی
اگر پدافند همبستگی ملّی را سپری نامرئی بدانیم، واژگانِ اختلافافکن نهچندان نامرئیِ برخی چهرهها، همان زنگارِ خورندهای است که فولاد را پوسیده میکند. امروز، دشمنان بیرونی با بهرهگیری از هوش مصنوعیِ تولید محتوا، آمادهاند هر کلمه نسنجیده داخلی را بمب خوشهای اطلاعاتی کنند. سیاستگذار، رسانه و روشنفکران باید به درک مشترکی برسند. پس از آزمون بزرگِ ۱۲ روزه، کوچکترین لغزش زبانی میتواند به پاشنه آشیل امنیت روانیِ ملّی بدل شود. به تعبیر حکیمانه سعدی، «چو بد کردی مشو ایمن ز آفات»، اکنون وقت احتیاط است، نه شهوتِ ایدهپردازی یا خطابهخوانی. ایران، در هنگامه بازسازی، به صدای واحد همدلی نیاز دارد، نه به پژواکهای واگرایی که پشت خاکریز دشمن، تشویق و تکثیر میشود.
فهم این اقا از وطن و اغول یکی هستش متاسفانه ....انقلاب به دست اینان در خطر است متاسفانه باید به پاس خون شهیدان جلوی این افراد گرفته شود