معاون فرهنگستان زبان و ادب فارسی:
عشق کلمه عربی است اما واژه های فارسی جای آن را نمیگیرد
معاون واژه گزینی فرهنگستان زبان فارسی بیان کرد: اگر واژهای عربی مثل «عشق» را در فارسی درنظر بگیریم و بخواهیم آن را از زبان حذف و «مهر» را بهجای آن بگذاریم، دیگر در برخی موارد قابلبیان نیست. واژههای «محبت»، «مِهر»، «عشق» و «دوستی» هر یک در بافت خود معنا میدهند؛ بنابراین، وامگیری از واژگان دیگر زبانها امری طبیعی است، اما نباید از حد متعارف خارج شود.

نسرین پرویزی گفت: علاوهبر این، برخی واژههایی که وارد بدنه زبانی شدهاند، فارسیشده هستند؛ مثل اتوبوس، تاکسی، رادیو، تلویزیون و فیلم که دیگر جزو بدنه زبان فارسی تلقی شده و بیگانه محسوب نمیشوند و با آنها واژههای تلفیقی مثل فیلمنامه و تاکسیرانی ساختهشده و اینها در بدنه زبان فارسی جای گرفتهاند.
فرهنگستان، برخی واژهها را معادلگزینی نمیکند، چون برای برخی واژهها امکان این کار وجود ندارد یا بعضاً مثل واژه «وب» بهقدری کوتاهند که جایگزین آنها جا نمیافتد؛ پس، از همانها بهره میگیریم و با عناصر مختلف زبان فارسی واژگانی همچون وبنویس، وبنوشت، وبنشست و وبگاه را با آنها میسازیم.
بنابراین، فرهنگستان ابتدا بررسی میکند واژهای که وارد بدنه زبان فارسی میشود، چقدر در نحو و زبان فارسی تأثیر دارد و به صلاح است که آن را بپذیرد یا نه! تا جای ممکن تلاش میکند واژهسازی کند، در غیر این صورت، آن را وارد ساخت واژه فارسی کرده و از آن استفاده میکند.
چه چیزی واژهگزینی را جذاب و جالب کردهاست؟
واژهگزینی فرآیندی بسیار شیرین است؛ چون در این فرآیند باید ریشهیابی و بر اساس آن معادلگزینی کرد. خیلی اوقات در واژهسازی از عناصر زبانهای باستانی خودمان استفاده میکنیم؛ برای مثال در کلمه ترابری، «تَرا» پیشوند باستانی از زبانهای گذشته ما بهمعنای «آن سوتر رفتن» است که با آن ترابری (ترا+بری) و ترابرد (ترا+برد) را با فعل بردن ساختهایم؛ یا «پاد» که در حوزههای مختلف بهجای «ضد» بهکار میرود و ما تفاوتهایش با ضد را درنظر میگیریم؛ مثل پدافند (پد+آفند بهمعنی ضدحمله). برخی اوقات واژه بیگانه را میشکنیم و عناصرش را بررسی و نیز عناصر مرده یا کم بسامد را احیا میکنیم، یا از گویشهای مختلف واژههایی را میگیریم و وارد زبان فارسی میکنیم. واژهگزینی بهنوعی علمی است که با همه این حوزهها همچون زبانشناسی و ریشهشناسی ما را مرتبط میکند و هر یک شیرینی خاصی دارد و اساتید با چشیدن همین شیرینی که قریب به ۳۰ سال است با ما همکاری میکنند.
برخی واژهگزینیها را مسخره میکنند؛ این شوخیها و تمسخرها از کجا ریشه میگیرد؟
بعضاً شوخیهایی را با فرهنگستان زبان و ادب فارسی میکنند و واژههایی را به آن نسبت میدهند؛ مثل، کاربرد «درازآویز زینتی» برای کراوات یا «کشلقمه» برای پیتزا و امثال اینها که واقعی نیست. البته ما معتقدیم پشت هر شوخی یک مسئله جدی نهفته است و نشان میدهد اهالی زبان به واژهگزینی توجه کردهاند. این شوخیها همیشه و از زمان فرهنگستان اول وجود داشته و حتی نویسندگانی در گذشته به آن معترض بودهاند. برای مثال، صادق هدایت دراینباره متن نوشته (مثلاً پایاننامه، پزشک و ناو مورد تمسخر هدایت قرار میگیرند؛ ولی امروز جاافتادهاند) یا تقیزاده از واژهگزینی به تخریب تعبیر کردهاست.
گاهی در مقابل واژهگزینیها مقاومت میشود، با وجود این کار، واژههای جدید به کجا میرسد؟
واژهگزینی برای نسل بعد میتواند مؤثر باشد. ما برحسب عادت واژههایی را بهکار میبریم که ترککردن آنها سخت است، اما وقتی واژهگزینیها وارد متون و در رسانهها منعکس شود و بچهها از ابتدا با کتاب درسی آنها را تحصیل کنند در ذهنشان واژههایی مینشیند که در درسهایشان آنها را خواندهاند. برای مثال، در حوزه زبانشناسی، واژگانی مثل واج و واجشناسی غریب است و معمول فارسیزبانان نیست، اما بچهها با آنها بزرگ میشوند! در هر حوزهای اگر واژه را به بچهها یاد دهیم، با آنها بالا میآیند؛ بنابراین، امیدواریم کتابهای مدارس و دانشگاهها بهقدری همسان و یکدست شوند که بچهها با ورود به دانشگاه دچار گسست فرهنگی نشوند و اینطور نباشد که در مدرسه فارسی واژه را یاد بگیرند و در دانشگاه مجبور به استفاده از معادل غیرفارسی آن شوند. امروز، واژههای زیستشناسی مثل گلبرگ و کاسبرگ که در فرهنگستان اول برای اصطلاحات علمی، واژهگزینی شدهاند و پیش از آن معادل فرانسویشان کاربرد داشت، جاافتادهاند و کاربرد دارند؛ همچنین است درباره واژه فرودگاه که دیگر کسی به آن «ایرپورت» نمیگوید.
واژهٔ «عشق» از iška اوستایی به معنی خواست، خواهش و گرایش ریشه میگیرد که آن نیز با واژهٔ اوستایی iš به معنی «خواستن، گراییدن، آرزو کردن و جستجو کردن» پیوند دارد.
معادل فارسی معمول دلدادگی هم دارد .
این ها رو کی راه داده به فرهنگستان ؟؟؟؟؟
خانم محترم زبان اربی وصرف نحوی ان توسط ایرانیان ساخته پرداخته گردید ابراهیم ویوسف سگزی اربی با تازی تفاوت بسیار دارد ارب منظور مردم حیره لخمنیان وقسانیان وپترا وتازی مردم چادر نشین صحرای حجاز
شما خودتان میتوانستید خیلی آسان بهجای "معادل"، "برابر" را بهکار بگیرید و آنگاه میتوانستید ببینید که چقدر در جمله مینشیند و بافت جمله دچار آسیب نمیشود. مشکل اینجاست که فرهنگستانیها دیگر آن افراد حرفهای فرهنگستان نخست نیستند.
آره اگه انگلیسی یا فرانسوی بود که جایگزین میکردید عربپرستها
دراصل کلمه عیشگ بوده بعربیکه بعد بمرور ازلحاظ نوشتاری و تلفظ تغییر کرد این کلمه
ازطرفی کمی هم با تلفظ افغان عجین شده
نباید بگیید عشق دیگه یا عشقم
کلمات دیگه بگیید اینهمه کلمه
چقدم بدم میاد ازکلمه عشق یا عشقم 🤮
عشق مخفف علاقه شدید قلب
وکاملا فارسیه
فارسی پر از واژه های عربی
عشق. آرزو. جستجو
واژه عشق عربی شده واژه پارسی اشگ میباشد که پس از ورود اسلام به ایران به دلیل شباهت آن با نام گیاه عشقه ( پیچکی است که به دور درختی میپیچد و آن را خشک و تباه میکند ) که معنی چسبنده دارد به غلط به شکل عشق رایج شد حال آنکه واژه اشگ هیچ ارتباطی به زبان عربی ندارد و معنی خواستن و آرزو و جستجو میدهد. امروزه نیز در زبان عربی استفاده از عشق متداول نیست و بیشتر از حب استفاده میشود. به طور قطع میتوان گفت این واژه از فارسی به عربی وارد شده است و نه برعکس. . این واژه را در ask انگلیسی که ریشه در پارسی باستان دارد میتوان یافت و نیز بسیاری واژه های دیگر در سراسر جهان نظیر ایزاک. ایستوویسکو اسلاوی. ایسکات روسی. ایشکاو لیتوانی. ایسکون آلمانی. . . که همگی معنای کلی خواستن و جستجو کردن میدهند و در زبان پارسی باستان ریشه داردند
خیلی واژگان پارسی توسط شما عربی شده بوستان بستان سوسن زنبق عشق هیچ عربی نیست