برادران ارتشی، مظلوم و مقتدر
«صبح تیمسار فلاحی عازم تهران بود، تیمسار فکوری همراهش، جهان آرا همراهشان، کلاهدوز همراهشان، همه رفتند در یک هواپیمای سی ۱۳۰. و کلی تابوت شهدا را در همان هواپیما قرار دادند و هواپیما بلند شد و هیچکس نفهمید چرا نیمه راه سقوط کرد.»
یکی از ظلمهای واضحی که در دهههای گذشته در کشور ما اتفاق افتاده، ظلمی است که به نهاد ارتش کشور صورت گرفته، و البته من هم که در خاطرات جنگم بسیار کم از آنها یاد کردهام در آن مسلماً شریکم.
در عملیات فتحالمبین بچههای ارتش که با هم ادغام شده بودیم مثل برگ خزان زمین میافتادند، ولی راویای در کنارشان نداشتند.
وقتی نفربرهای ارتش در همان عملیات به دادمان رسیدند و ضمن پشتیبانی از ما، بسیاری از مجروحهایمان را به عقب بردند، یادمان رفت.
از نقش آنها در عملیات آزادی خرمشهر، رمضان، بدر، در زدن پلهای شناور در هور، در حمایت بمبافکنهایشان، هلیکوپترهایشان، در فداکاری نیروی دریاییشان، بسیار کم گفته شد.
عملیات بدر یک گروه ارتشی با ده پانزده موشک تاو آمدند میان ما، وسط آن سنگینی آتش و در فاصله دویست سیصد متری تانکهای عراقی ، یک جیپ کوچک و سه موشکچی ماهر. ناگهان چنان ستون تانکهای عراقی را تار و مار کردند که اشک شوق از چشمهای همه ما سرازیر شد.
در اسارت و در اردوگاه ۱۸ قسمتی را برای برادران ارتشی اختصاص داده بودند، با فاصله یککیلومتری ما. به انجا میگفتیم سولهها.
یک روز احساس کردند با ما (نیروهای داوطلب) بدرفتاری دارد صورت میگیرد.
چنان برخاستند، چنان فریاد کشیدند که زندانبانها دست و پایشان را گم کردند. هیئتی از آنها را آوردند قسمت ما، تا بهشان اطمینان بدهند ما زندهایم و سالم!
درجه داران اسیر ارتشی چنان با غرور آمدند داخل آسایشگاه ما و از سلامتیمان پرسیدند که احساس کردیم نگهبانهای عراقی برده آنهایند.
و ما در خاطرات جنگ و در محاسبه تاثیرشان در دفاع از کشور عزیزمان چقدر به آنها ظلم کردیم.
خاطرهای از دو فرمانده بزرگ ارتش را که با چشم دیدم بنویسم که هیچوقت از دلم نمیرود.
فردای عملیات شکست محاصره آبادان از فرماندهان حاضر در عملیات دعوت کرده بودیم بیایند صدا و سیمای مرکز اهواز تا در میزگردی گزارشی از عملیات بدهند.
هم فرماندهان سپاهی بودند و هم ارتشی.
از ارتش یادم هست تیمسار فلاحی بود و تیمسار ظهیرنژاد. اولی رئیس ستاد مشترک ارتش، دومی فرمانده نیروی زمینی.
هر چقدر تیپ شهید فلاحی آرام بود و متفکر و کم صحبت، مرحوم ظهیرنژاد جبران میکرد!
مصاحبهای که انجام نشد!
ظهیرنژاد نرسیده گفت من صحبت نمیکنم!
گفت در اخبار ساعت ۸ شب تنها بچههای سپاه و بسیج را نشان دادهاید و طوری گزارش دادید که انگار ارتش اصلا نبوده!
هر چه برایش قسم خوردند ما نقشی نداشتهایم و همه چیز در تهران رقم میخورد قبول نکرد.
پایش را در یک کفش کرده بود و با همان لهجه شیرین ترکیاش اصرار؛ که همین الان صحنههایی از بچههای ارتش را از شبکه سراری پخش میکنید، بعدا صحبت میکنم.
و صحبت نکرد!
به تیمسار فلاحی التماس کردند شما بیایید داخل استودیو، گزارش ارتش را بدهید، کمی فکر کرد، با همان آرامش همیشگیاش گفت وقتی تیمسار ظهیرنژاد صحبت نمیکند من هم چیزی نمیگویم!
محکم و تمام کننده. اصرار شهید کلاهدوز و بقیه هم بیفایده بود.
و آن شب ظهیرنژاد و فلاحی چنان محکم در دفاع از ارتشیهای مظلوم ایستادند که کل آن میزگرد شکل نگرفت.
فردا صبح تیمسار فلاحی عازم تهران بود، تیمسار فکوری همراهش، جهان آرا همراهشان، کلاهدوز همراهشان، همه رفتند در یک هواپیمای سی ۱۳۰.
و کلی تابوت شهدا را در همان هواپیما قرار دادند. و هواپیما بلند شد.
و هیچکس نفهمید چرا نیمه راه سقوط کرد. بعضی گفتند یکی از تابوتها داخلش مواد منفجره بوده، بعضی گفتند نقص فنی بوده، بعضی گفتند بدی هوا بوده، بعضی گفتند قسمتشان بوده!
اما همهشان رفتند.
مثل بسیاری سقوطها که پروندهاش باز نشده بسته میشود و هیچکس نمیفهمد چه بود و چه شد.
اما خاطره تیمسار فلاحی و ابهتش، تیمسار ظهیرنژاد و آن بیریاییاش، تیمسار صیاد شیرازی و آن پاکدامنیاش، ان بچههای نازنین ارتشی همرزمم، آن دوستان مخلص و فداکار همبندیام در عراق، هرگز از خاطرم نمیرود.
هیچ بزرگیای را نه اندازه قابها و بنرها، نه گزارشات تلویزیونی، نه راویان غیر صادق، نه گزارشات رسمی تعیین نمیکنند.
بزرگی قزار گرفتن در دل مردم است
و دل مردم مالال از عشق آنهاست
به فرزندان دلیرش در ارتش
که هم مظلومند
هم مقتدر
* رحیم قمیشی
چه عجب کسی یادفداکاریهای ارتشیان افتاد
هیچکس نفهمید چرا نیمه راه سقوط کرد.
چه عجب بعد از چهل سال یکی پیدا شد یادی هم از فداکاری های ارتش در هشت سال جنگ بکند طوری به مردم ونسل جدید نشان میدهند که انگار هیچ نیروی نظامی ایران قبل از انقلاب نداشته
خیانت کاران
درود به روح بلند این عزیزان آسمانی و ارتشیان سر افراز و بی ادعا.
درود و سلام بر ارتشیان غیور این مرز وبوم ،ما همه برای ایران عزیز واین خاک پاک فداکاری میکنیم و ارتشیان غیورودلاور در خط مقدم هستند ،لذا تبعیضها که در همه شئونات مملکت وجود دارد خدشه ای بر این آرمان مقدس وارد نمیکند
سقوطش کردوندند
درود بر شهدا
احسنت
ماارتشیان وسپاهیان باهم به خاطر خدا وطن جنگیدم اختلاف بین ارتشی سپاهی از صدام هم خوک تر است