پسرخاله اخاذ!
پسر جوان که با دختران فامیل ارتباط نزدیکی داشت با یک اتفاق تصمیم عجیبی گرفت و سناریوی اخاذی از دختر خالههایش را به اجرا گذاشت.
سال 97 سمانه 30 ساله با پسر جوانی که به خواستگاریاش آمده بود ازدواج کرد و یک زندگی آرام و بدون دغدغه را شروع کرد.
همه چیز خوب پیش میرفت تا این که پس از شش ماه یک پیامک از شماره ناشناس به دست سمانه رسید، پیامکی احساسی از سوی یک ناشناس که در متن آن همه مشخصات کامل سمانه نوشته شده بود.
نوعروس جوان ابتدا به این پیامک اهمیت نداد و چند روزی از ماجرا گذشت تا این که یکی از عکسهای دوران مجردیاش از سوی شماره ناشناس به دستش رسید.
شوکه شده بود و ترس به جانش افتاده بود، نمیدانست چه باید بکند، سکوت کرده بود و شماره ناشناس شروع به دادن پیام کرد و تهدید کرد اگر به حسابش پول واریز نکند عکسهای دیگری دارد و آنها را در فضای مجازی منتشر و زندگیاش را خراب میکند.سمانه سکوت کرد اما چند تصویر دیگر به دستش رسید و در ادامه یک شماره حساب به دستش رسید و سپس نوشته شد که 5 میلیون تومان به این حساب واریز کنید.
زن جوان که نمیخواست زندگیاش خراب شود پول درخواستی را به حساب شخص ناشناس واریز کرد .
مدتی از پیامکهای تهدید آمیز خبری نبود تا این که یک تصویر دیگر به دستش رسید و مرد اخاذ در یک پیام مشخصات و یک نشان را که روی بدنش بود برایش نوشت و خواست تا 5 میلیون تومان دیگر به حسابش واریز کند و اگر این کار انجام نشود این پیامها را برای شوهرش میفرستد.
سمانه شوکه شده بود او از ترس با هیچ کسی حرف نمیزد و به ناچار 5 میلیون تومان دیگر به حساب مرد ناشناس واریز کرد و با التماس خواست تا دیگر با او کاری نداشته باشد.
نوعروس جوان شب و روز در استرس بود و هر چند وقت یک بار مجبور شده بود به حساب مرد اخاذ پول بریزد تا این که اوایل امسال پس از این که جشن عروسی دخترخالهاش برگزار شد به خانه او رفت و درباره این اتفاق با مرجان صحبت کرد.
مرجان وقتی شنید که دخترخالهاش مورد اخاذی قرار گرفته است شوکه شد و گفت که از یک شماره ناشناس برای او هم پیامکهای تهدید آمیز آمده و همه این اتفاقات بعد از جشن عروسیاش صورت گرفته است.
دو نوعروس جوان شوکه شده بودند. هربار که تصاویر خصوصیشان از دوران مجردی به دستشان میرسید آنها از ترس مجبور میشدند پولهای درخواستی را به حساب مرد ناشناس واریز کنند و چند بار نیز به محل قراری که برای آنها ارسال شده بود میرفتند و پول را در اختیار راننده پیک موتوری قرار میدادند.روند اخاذی مرد ناشناس از دو دخترخاله ادامه داشت تا این که خواهر سمانه نیز ازدواج کرد و دو ماه بعد از جشن عروسیاش پیامکهای تهدید آمیز و تصاویر خصوصیاش از سوی یک شماره ناشناس به دستش رسید.
سوگند شوکه شده بود و برای کمک به سراغ خواهرش رفت و درباره این موضوع از سمانه کمک خواست و نوعروس 26 ساله وقتی شنید خواهر و دخترخالهاش نیز در چنگ اخاذیهای مرد ناشناس گرفتار شدهاند تصمیم گرفت به این اخاذیها پایان دهد و به اداره پلیس رفت.
تحقیقات پلیسی
ماموران در گام نخست شماره حسابی را که پولها به حسابش واریز میشد مورد تحقیق قرار دادند که مشخص شد این حساب برای یک مرد معتاد و مجهول الهویه است.
در گام بعدی ماموران سه دختر خاله را مورد تحقیق قرار دادند و آنها به هیچ کسی شک نداشتند تا این که سمانه سرنخ جدیدی پیش روی ماموران قرار داد و گفت: آخرین بار یک تصویر به دستم رسید که آن را پسرخالهام به نام سامان از من گرفته بود و در آن رستوران فقط من و سامان بودیم و نمیدانم این عکس چطور به دست مرد اخاذ رسیده است.
سمانه افزود: سامان پسرخالهمان است و همه ما به او اعتماد داریم و مطمئن هستیم که این کارها نمیتواند از سوی او انجام شده باشد.وی ادامه داد: چند سال قبل سامان به خواستگاریام آمد و ما به هم علاقهمند بودیم اما به خاطر این که پدرانمان با هم رابطه خوبی نداشتند اجازه ازدواج به ما ندادند و سامان بعد از مدتی برای کار به ترکیه رفت و چند سالی در آن جا بود مدتی است که به ایران بازگشته است و رابطه من و خواهرم و دخترخالهام با سامان تغییر نکرده است و همیشه او در جمع ما حضور دارد و شوهرانمان نیز به او اعتماد دارند و دوستش دارند.
دستگیری سامان
ماموران حساب بانکی سامان را مورد بررسی قرار دادند و هیچ موضوع مشکوکی در حسابش دیده نمیشد و در حالی که این سه دخترخاله اصرار داشتند که سامان بیگناه است اما ماموران به او شک داشتند و منتظر یک فرصت برای غافلگیر کردن مرد اخاذ بودند.
تحقیقات ادامه داشت تا این که سوگند در تماس با ماموران اظهار کرد که مرد اخاذ بار دیگر از او عکس فرستاده و خواسته است تا به محل قرار بروم و سه میلیون تومان را به راننده پیک موتوری تحویل دهم.
همین کافی بود تا ماموران همراه سوگند در محل قرار حضور یابند و وقتی راننده پیک موتوری در صحنه حضور یافت ماموران اقدام به دستگیری او کنند.
پسر جوان شوکه شده بود و اصرار بر بیگناهی داشت و گفت: من راننده پیک هستم و یک نفر به پیک موتوریمان آمد و خواست به این آدرس بیایم و از یک خانم پول بگیرم و آن را به دستش برسانم.ماموران در این مرحله عکس سامان را به راننده پیک نشان دادند و پسر جوان نیز تاکید کرد که همان پسر از او خواسته است تا در محل قرار حضور پیدا کند.همین سرنخ کافی بود تا ماموران به سراغ سامان بروند و او را که در مغازه پیک موتوری منتظر پول بود دستگیر کنند و پسر جوان که دیگر راهی جز اعتراف نداشت به اخاذی از دخترخالههایش اعتراف کرد.
اعترافات سامان
سامان 37 ساله به ماموران گفت: من از بچگی با دخترخالههایم همبازی بودم و همیشه با آنها بودم و در این سالها من به سمانه علاقهمند بودم و او نیز مرا دوست داشت تا جایی که تصمیم به ازدواج گرفتیم.
بیشتر روزهای زندگیام را با سمانه و دخترخالههایم بودم، به خواستگاری سمانه رفتم ولی پدر من و سمانه به دلیل این که با هم اختلاف داشتند مانع ازدواج ما شدند. شکست بدی بود، مدتی افسرده بودم و برای این که از سمانه دور باشم همه سرمایهام را جمع کردم و به ترکیه رفتم و مدتی در آن جا زندگی کردم و منتظر بودم اتفاقات خوبی بیفتد اما نتوانستم در آن جا کارم را خوب پیش ببرم، همه سرمایهام را از دست دادم به همین دلیل به ایران بازگشتم و نمیدانم چه شد به این فکر افتادم.
وی افزود: برای اجرای نقشهام ابتدا به سراغ یک مرد معتاد کارتن خواب رفتم و با او طرح رفاقت ریختم و او که به شام شب محتاج بود با مدارکش یک حساب بانکی باز کرد و کارتش را در اختیارم قرار داد و من نیز هوای او را دارم.
سامان گفت: فکر دستگیر شدن و بیآبرو شدنم نبودم، به چیزی فکر نمیکردم چون زندگیام را باخته بودم خودم هم هر وقت در جمع دخترخالهها و شوهرانشان حضور مییافتم و محبت آنها به خودم را میدیدم تصمیم میگرفتم دیگر این کارها را نکنم اما بیکار بودم من عادت داشتم راحت زندگی کنم برایم کار کردن در شغلهایی که درآمد کمی داشت سخت بود از سوی دیگر هروقت سمانه و شوهرش را میدیدم به یاد خاطرات عاشقانهمان میافتادم او سروسامان گرفته بود و من باید تنها میبودم همه اینها باعث میشد عذاب وجدانم را بیخیال شوم و به اخاذی از آنها ادامه بدهم و اگر بازداشت نمیشدم باز این کار را ادامه میدادم.بنا بر این گزارش، پسر جوان برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران قرار گرفت.
منبع: روزنامه خراسان
2222