سرگذشت مردی که از روزهای شیرینی زندگی به کارتن‌خوابی رسید

وقتی سرمایه‌ام را از دست دادم و آن روزهای شیرین گذشت، به پیشنهاد یکی از دوستان قدیمی‌ام به مصرف موادمخدر صنعتی آلوده شدم. تازه می‌فهمم که هیچ کس منتظرم نیست و ...

سرگذشت مردی که از روزهای شیرینی زندگی به کارتن‌خوابی رسید

کارتن خواب ۴۲ ساله ای که در عملیات جمع آوری معتادان متجاهر دستگیر شده است، با بیان این ماجرا و درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:پدر و مادرم کارمند بودند. اوضاع مالی خوبی داشتیم.

من هم که فرزند آخر خانواده بودم، در ناز و نعمت به سرمی بردم به طوری که هیچ کمبودی درزندگی نداشتم و از همه امکانات رفاهی برخوردار بودم. پدرم همواره تاکید می کرد فقط  درس بخوانم و به چیز دیگری در زندگی فکر نکنم.

خلاصه درحالی که بهترین خودروی خارجی زیرپایم بود و از کلاس های خصوصی هم بهره می بردم، در رشته مهندسی برق قدرت وارد دانشگاه شدم اما هیچ برنامه ای برای آینده ام نداشتم و اصلا نمی دانستم چرا تحصیل می کنم.

بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی چندبار در شرکت های مختلف مشغول کار شدم اما هیچ کدام از آن ها با روحیات من سازگار نبود. در این شرایط بود که به همراه برادرم یک کارگاه مبل سازی راه اندازی کردیم و به پشتوانه پدرم خیلی زود به درآمد رسیدیم.

برادرم ازدواج کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. من هم عاشق دختری شدم که احساس می کردم همه وجودم است. قرار ازدواج گذاشته بودیم که ناگهان توفان سهمگینی وزیدن گرفت و زندگی آرام ما را به هم ریخت. در شرایطی که اوضاع مالی پدرم رو به سقوط گذاشته بود، برادرم در یک سانحه رانندگی از دنیا رفت. این حادثه آنقدر وحشتناک بود که پدر و مادرم دچار بیماری روحی و روانی شدند و آن ها نیز دارفانی را وداع گفتند.

بعد ازاین ماجرا من هم ورشکست شدم به گونه ای که همه دوست و رفقای قدیمی و جدیدم از من فراری شدند ،چرا که چک هایم برگشت خورده بود و طلبکاران با حکم قضایی به دنبال من می گشتند.

در اوج افسردگی و ناامیدی یکی از دوستانم به سراغم آمد  و از سر دلسوزی مقداری مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه به دستم داد تا با مصرف آن به آرامش روحی برسم اما خیلی زود اوضاع برعکس شد و من نه تنها به یک معتاد حرفه ای تبدیل شدم بلکه زندگی ام را در قمار اعتیاد از دست دادم.

حالا دیگر سرمایه ام را باخته بودم و هیچ کس به دادم نمی رسید. خیلی زود سر از پاتوق های مصرف موادمخدر در زیر پل ها و فضاهای سبز در آوردم. دیگر جوانی کارتن خواب بودم تا این که ماموران کلانتری شفای مشهد مرا نیز به همراه چند معتاد کارتن خواب دیگر به کلانتری هدایت کردند. آن جا بود که فهمیدم هیچ کس دوست من نیست و کسی توجهی به من ندارد. ای کاش ...

با دستور ویژه سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) تلاش مشاوران دایره مددکاری اجتماعی برای  رهایی این جوان از چنگال مواد افیونی با معرفی وی به مراکز ترک اعتیاد آغاز شد.

منبع: خراسان
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید