اندیمشک، شهری که در میان آتش ایستاد و در تاریخ ماندگار شد
چهارم آذر ۱۳۶۵، تنها یک روز در تقویم نیست. این روز، پرچمی است از ایثار، مقاومت و سربلندی ،روزی که اندیمشک، در دل آتش و ویرانی، توانست ارادهای افسانه ایی نشان دهد ، و بر تاریخ ایران نقش بست.
فرشاد امینی خواه فعال رسانه ای نوشت : در آن روز، آسمان اندیمشک شاهد سوگواری نبود. ۵۴ جنگنده دشمن، بهسوی این شهر روانه شدند تا به خیال خود، روح مردمش را شکسته و بر پیکرهاش ضربهای نهایی وارد کنند. ۱۶۵ دقیقهی بیوقفه بمباران، شدیدترین حمله هوایی پس از جنگ جهانی دوم را رقم زد. در زیر آسمان پر از دود و انفجار، زمین لرزید و ساختمانها یکی پس از دیگری فرو ریختند. اما در قلب آن ویرانی، شعلهای از امید و همبستگی روشن بود.
این تصویر، نه تنها جنگ و ویرانی را نشان میدهد، بلکه حکایت از روحیهای است که در دل مردم این سرزمین میدرخشید.
اندیمشک، در لحظاتی که مرگ به چشمان مردم نزدیک میشد، نه تسلیم شد و نه به تاریکی گرایید. در آن روز، مردم این شهر همچنان ایستادند، نه فقط در برابر بمبها، بلکه در برابر دشمنی که میخواست اراده آنان را در هم شکند.
آنچه در چهارم آذر اتفاق افتاد، چیزی فراتر از یک نبرد نظامی بود. این نبرد برای حفظ شرافت، برای زنده نگه داشتن هویت، و برای ایستادگی در برابر نیرنگهای دشمن بود. در سایه هر انفجار، صدای صلابت انسانها به گوش میرسید؛ در لحظههای تاریکی و وحشت، نور همبستگی و امید هنوز در دلها میدرخشید.
مردم اندیمشک، هرگز از پای نیفتادند. در میان آتش، خانوادهها کنار هم ایستادند. در میان ویرانی، همسایهها دست در دست هم دادند. در میان خون و خاکستر، تنها یک صدا شنیده میشد: ما زندهایم، ما ایستادهایم.
این روح استقامت، همچنان در یادها زنده است. این رویداد تنها یک برش تاریخی نیست، بلکه بخشی از هویت و فرهنگ این دیار شده است. نسلها بعد از آن، حتی اگر روزهای بمباران را ندیده باشند، همان روح بزرگ را در دل دارند. چون اندیمشک نه فقط یک نقطه روی نقشه است، بلکه نمادی است از انسانهایی که در دل خطر، در برابر تمام دنیای سیاه و متخاصم، همچنان ایستادهاند.
امروز، اندیمشک بهعنوان یک یادگار زنده در قلب هر ایرانی میدرخشد. این روز نه تنها روزی از تقویم است، بلکه یادآوری این است که هیچ قدرتی نمیتواند اراده مردم را در هم بشکند، حتی اگر آسمان بر سرشان فرو بریزد.
هر چهارم آذر، دوباره از دل تاریخ بلند میشود؛ نه تنها در یاد کسانی که آن روزها را از نزدیک تجربه کردند، بلکه در خاطره هر نسل که از این حماسه درس استقامت و شجاعت میآموزد. و آنچه که در چهارم آذر ۱۳۶۵ در اندیمشک اتفاق افتاد، تنها یادآور یک فاجعه نبود؛ بلکه پیامی بود از استقامت و عزمی که در برابر تمامی فشارها، تسلیم نمیشود.
اندیمشک، شهری که در میان آتش ایستاد، نه تنها در تاریخ ایران جاودانه شد، بلکه در قلبهای مردم همیشه زنده و پایدار خواهد ماند.
دوری از زادگاه، هرچند فاصلهای جغرافیایی است، اما پیوندی است که با زمان یا مسافت کم نمیشود. این ارتباط در دلها جاودانه است و هیچگاه رنگ نمیبازد. حتی اگر کیلومترها از اندیمشک فاصله داشته باشیم، هنوز صدای همهمه مردم این دیار، صدای رعد و برق بمبارانها، و صدای روح بزرگ کسانی که در آن لحظات تاریک ایستادند، در گوشهایمان طنینانداز است.
در هر چهارم آذر، اندیمشک برای من دوباره زنده میشود. شاید کوچهها و خیابانها تغییر کرده باشند، شاید نسل جدید بسیاری از آن روزها را به یاد نیاورند، اما هویت آن شهر، آن استقامت، آن عزت و سربلندی، همچنان در دل من و هر کسی که به این سرزمین عشق میورزد، زنده است.
این یادداشت را نه فقط برای یادآوری یک واقعه تاریخی، بلکه برای یادآوری روحیهای مینویسم که هیچگاه در برابر دشمن یا زمان فرو نخواهد ریخت. حتی در دورترین نقطه از زادگاهم، هر چهارم آذر، قلب من همچنان به ضربان اندیمشک میزند.
دوری از زادگاه، فاصلهای است جسمی؛ اما پیوند با آن، پیوندی است روحی که هیچگاه گسسته نمیشود. اندیمشک، شهری که با خون و اشک در میان آتش ایستاد، همچنان در حافظه من و در دل این سرزمین بهعنوان نماد ایستادگی و غیرت باقی خواهد ماند.
لعنت به هر کس که از فاجعهی جنگ اسطوره بسازد. من آن روز در آن شهر بودم، بچه دبستانی بیپناه. لعنت به هر چه جنگافروز.