فراستی : امین حیایی بیشتر منگل می زند تا بیمار!

قسمت هشتم فصل دوم برنامه «کات» با حضور محمد کمالی‌پور و سعید مروتی اجرا شد. در این برنامه کمالی‌پور عنوان کرد که سینمای ایران در حال حاضر از وضع قرمز هم عبور کرده است.

فراستی : امین حیایی بیشتر منگل می زند تا بیمار!

هشتمین قسمت از فصل دوم برنامه «کات» با حضور محمد کمالی‌پور، تهیه کننده سینما و سعید مروتی برگزار شد. در این بخش که طبق معمول مسعود فراستی آن را برگزار می‌کرد، کمالی‌پور درباره وضعیت امروز سینمای ایران صحبت کرد و سعید مروتی هم به نقد فیلم سینمایی «زیبا صدایم کن» و کارنامه رسول صدرعاملی و همچنین نقد سریال «وحشی» ساخته هومن سیدی پرداخت. آنچه می‌خوانید مشروح صحبت‌های سینمایی قسمت هشتم این برنامه است.

 

وضع سینما قرمز است! | دعوا بر سر ریاست

محمد کمالی‌پور در این قسمت گفت: «به نظرم ما در سینما از وضع قرمز هم عبور کرده‌ایم. اکران امروز سینماها در سردرگمی عجیب و غریبی است که البته نمی‌توان آن را به کل حاصل مدیریت حاد سازمان سینمایی دانست. چرا که این دوستان تازه آمده‌اند و سکان را تازه در دست گرفته‌اند. ما در حال حاضر مساله صنفی داریم. در حال حاضر تقریباً ۲۰، ۲۵ دفتر فعال پخش وجود داریم که ۱۰ دفتر در طول سال به طور کامل فعالیت دارند. آنها سرشار از اختلاف‌اند.

خب، این دوستان در صنف خودشان، مسائلشان حل و فصل نشده و بر سر اینکه چه کسی رئیس باشد و چه کسی رئیس نباشد و چه کسانی سکان را در دست بگیرند، اختلاف نظر وجود دارد. همچنین اینکه چه نماینده‌ای به شورای اکران بفرستند، از جمله موردهای اختلاف آنهاست. تقریباً و تحقیقاً ۳، ۴ ماه است که این اختلاف وجود دارد. این گروه بیش و کم همان گروه گذشته‌اند و شرایطی چیده‌اند که وضع چنین باشد و لاغیر!

نوروز امسال ۸ فیلم اکران شد

نوروز ۱۴۰۴، ۸ فیلم وارد چرخه اکران شد و یک فیلم دیگر هم به دلیل مصوبه‌ای که در شورای اکران داشته، یعنی فیلم «هفتاد۳۰» کنار فیلم‌های اکران شده قرار گرفت. یعنی در اصل ۹ فیلم اکران شد. همچنین با نگاهی خردمندانه درخواهید یافت که با وجود این ۹ فیلم چگونه می‌خواهند سالن‌ها را تقسیم کنند و به همه فیلم‌ها سالن بدهند.

خودم فیلم «کوکتل مولوتف» را داشتم که با یک هفته تأخیر -به دلیل اینکه فیلم آماده نبود- آن را اکران کردم. جالب است بدانید که وقتی این فیلم را اکران کردم، فیلم سینمایی «دایناسور» هم در چرخه اکران قرار داشت. به همین دلیل سالن‌دارها به من گفتند که یک هفته دیرتر فیلمت را اکران کردی و از همین رو، بیشتر سالن‌ها را به فیلم دایناسور می‌دهیم. طبعاً سالن کمتری به ما رسید! حال اینکه کوکتل مولوتف هم فیلمی کمدی است.

فقدان کارشناسی و بلبشو در اکران فیلم‌ها

به هر حال خودشان هم دوست داشتند آن را اکران کنند چون جزو فیلم‌های پرمخاطب به شمار می‌رفت. اما این اتفاق خوب برای کوکتل مولوتف رخ نداد و مساله مهم اکنون ما این است که با فقدان کارشناسی مواجهیم. یعنی یک گروه کارشناس نداریم که چه فیلمی اکران شود و چه فیلمی اکران نشود.

در ارشاد هم پیش از شورای اکران صنف، باید شورای اکرانی وجود داشته باشد. آنها معمولاً نامه‌ای می‌نویسند و فیلم را به شورای اکران می‌برند. بررسی نمی‌کنند که آقای پژمان جمشیدی الآن چند فیلم دارد یا همین‌طور امین حیایی!

چگونه بازیگری مانند پژمان جمشیدی هم آسیب می‌بیند؟

با شرایط فعلی وقتی از پژمان جمشیدی عزیز مثال می‌زنم، این است که ۲ فیلم اکران دارد و با این شرایط ۲ فیلم دیگر هم از او در راه است. اگر چنین ادامه یابد هم بازیگر صدمه می‌بیند، هم تهیه کننده، هم کارگردان و هم سرمایه! آن تماشاگری هم که می‌خواهد فیلم ببینید، برایش کار تکراری می‌شود و مهم‌تر از همه بازیگر آسیب خواهد دید.

یک نکته درباره پژمان بگویم: مخاطبان پژمان را دوست دارند. بی‌تردید نمی‌توان این موضوع را کتمان کرد. چرا که فیلم‌ها او می‌فروشد. اما می‌بینیم که در فیلم «خانه ارواح» که پشت بند فیلم ما آمده، آن فروش قبل دیگر وجود ندارد و به چشم نمی‌خورد. این مهم ضربه زدن به سرمایه، تماشاگر و بازیگر است. متأسفانه همان‌طور که گفتم چیزی هم به نام کارشناسی وجود ندارد.

اکران ۴ فیلم در فصل امتحانات دانش‌آموزان

از سوی دیگر می‌بینیم که ۲ ماه از سال گذشته و ۳ فیلم کودک اکران شده است. در نوروز ۲ فیلم کودک اکران شد و پشت بندش ۲ فیلم دیگر به چرخه اکران اضافه شدند. خب، حال پرسش من این است که ما در چه فصلی هستیم؟ مگر غیر از این است که بچه‌ها مدرسه‌اند و موسم امتحانات آنها هم فرارسیده است؟!

پس این فیلم‌ها چگونه اکران می‌شود؟ مگر اینکه فیلم کودک را بزرگسالان هم ببینند. مگر اینکه شکل و شمایلی داشته باشند که پدر و مادرها هم به همراه بچه‌ها به سینما بروند و آن فیلم‌ها را ببینند. اما آیا در موسم امتحانات می‌توان انتظار داشت که مدارس بچه‌ها را به سینما ببرند؟!

کوکتل مولوتف روزی ۷ میلیارد می‌فروخت

وقتی کارشناسی وجود نداشته باشد در حوزه دفاع مقدس هم همین‌طور است. فیلم «اسفند» به آن خوبی الآن کجاست؟ اصلاً کسی می‌داند که چنین فیلمی اکران شده و سانس گرفته؟ مگر اینکه سانسی هم برای این فیلم وجود دارد؟ در بخش کمدی هم مسایل عدیده داریم. یعنی سینمادارها منتظرند ببینند چه فیلم جدیدی آمده تا به آن سانس دهند. فیلم کوکتل مولوتف من هفته‌ای ۷ میلیارد تومان می‌فروخت! چرا باید پایین بیاید؟»

«عامریان فیلم» همه چیز را قبضه کرده | فیلم آشغال صددام مدام سانس می‌گیرد!

مسعود فراستی، منتقد سینما، در این بخش از صحبت‌های کمالی‌پور گفت: «به نظرم باندی وجود دارد و حاکم شده که شرکت فیلمسازی دارند و اکران را به قبضه خود درآورده‌اند. آن هم «عامریان فیلم» است و همچنان هم این سلطه را دارد. این شرکت فیلمسازی خیلی امکانات در دست دارد و اگر هم نداشته باشد برای خودش فراهم می‌کند، می‌خرد و به کارش ادامه می‌دهد.

یکی از دلائلی که فیلم اسفند اکران نمی‌شود، همین است که فیلم‌هایی که متعلق به خودش است، اکران می‌شوند و هر آنچه متعلق به آنها نیست اکران سختی می‌گیرند. فیلم او ۳۰ سانس در هدیش مال، ۶۰ سانس در ایران مال و همین‌طور پشت سر هم این فیلم آشغال «صددام» در جاهای مختلف سانس می‌گیرد.»

«هنر و تجربه» مساوی با شوخی است

کمالی‌پور توضیح داد: «هم‌زمان با فیلم کوکتل مولوتف من فیلم «هفت بهار نارنج» در هنر و تجربه اکران شد. اجازه دهید من اصلاً درباره هنر و تجربه صحبتی نکنم چون اصلاً چیزی به نام هنر و تجربه وجود ندارد و یک شوخی محسوب می‌شود. در بخش اکران می‌نویسم و می‌خوانم که هنر و تجربه مساوی است با شوخی! اکنون از هنر و تجربه فقط یک نام باقی مانده است. من فیلم هفت بهار نارنج را با بازی استاد علی نصیریان ساختم و استاد هم برای این فیلم جایزه سیمرغ گرفتند و در حال حاضر در «رز مال» اکران می‌شود و هم زمان اکران آنلاین هم دارد.

در رز مال یک سالن ۲۰، ۳۰ نفری به آن اختصاص داده‌اند و به گمانم به یقین می‌توان گفت که این دیگر اسمش اکران نیست! این را هم بگویم که این اکران را هم البته به دلیل آشنایی‌ای که داشتم انجام شد. اما تا جایی که اطلاع دارم این فیلم در سالن ۲۰، ۳۰ نفره می‌فروشد! باید هم تعجب کنید، چون وقتی من می‌پرسم، می‌گویند که مخاطبان متعلق به این منطقه نیستند و از جاهای دیگر در سایت می‌بینند که اینجا این فیلم اکران شده و می‌آیند و می‌بینند.

مخلف کمدی نیستم اما...

پس ببینید که اگر فیلم خوب ساخته شود، تماشاگرش هم وجود دارد. اما متأسفانه طی سال‌های اخیر ما همه تماشاگران را سمت فیلم‌های کمدی هدایت کرده‌ایم. من البته مخالف فیلم کمدی نیستم چون خودم هم فیلم کمدی می‌سازم.» فراستی در این بخش نظر همیشگی‌اش را این گونه درباره فیلم‌های کمدی اکران شده طی سال‌های اخیر ابراز داشت و گفت: «این‌ها واقعاً کمدی نیستند. هیچ یک. فیلم کمدی از نظر من «مکس» است یا «ورود آقایان ممنون»...»

سال ۱۴۰۵، سال ورشکستگی سینماست؟

کمالی‌پور در فراز دیگری از صحبت‌هایش تأکید کرد: «اگر قرار باشد با این شرایط، فیلم‌ها اکرانشان ادامه دهند، باید سر ۷ هفته، ۸ فیلم را از روی پرده بردارند و ۸ فیلم بعدی وارد چرخه اکران شود. یعنی دیگر کاری به این نداشته باشند که فیلم می‌فروشد یا نه... فیلم‌های دایناسور و کوکتل مولوتف میان این آثار، می‌فروخت.

دایناسور که روزی ۳ میلیارد تومان می‌فروخت اکنون فروشش به زیر یک میلیارد تومان رسیده است. مثالی می‌زنم تا موضوع روشن‌تر شود. آن هم برای همین فیلم کوکتل مولوتف: اگر قرار باشد سینمای ما با همین منوال و بدون کارشناسی و مدیریت درست پیش برود، سال بعد سال ورشکستگی سینمای ایران خواهد بود. این موضوع مثل روز برایم روشن است و از آن مطمئنم. چون ما سالنی نداریم، سرمایه‌ای نداریم و بضاعتمان هم اندک است.

وضع فعلی ضربه مهلک و بزرگ است

بعضی وقت‌ها هم فیلم‌هایی می‌آید که همه سانس‌ها کلاً صرف آن فیلم‌ها می‌شوند و فیلم‌های دیگر می‌مانند و برکنار می‌شوند. مساله اصلی ما این است که میان کمدی‌ها هم چالش داریم. حالا فیلم‌هایی نظیر اسفند و زیبا صدایم کن بماند برای بحث‌های جلسات و برنامه‌های بعدی.

سال گذشته فیلم «تمساح خونی» اکران شد و تنها کمدی بود. کنارش «بی‌بدن» را داشتیم که فروخت. هر دو فروختند. چرا این اتفاق امسال و سال آینده نباید بیفتد؟ وضع فعلی یک ضربه مهلک و بزرگ است. ضربه بزرگی است که وقتی فیلمی دارد می‌فروشد، آن را پایین می‌آورند و اکران آنلاین می‌کنند. اصلا چرا اکران آنلاین؟ به همین دلیل مردم وقتی حالشان خوب نیست در خانه می‌نشینند و برنامه «عشق ابدی» را می‌بینند.»

صدرعاملی از مطبوعات وارد سینما شد | کارگردانان دهه ۶۰ دیگر کار نمی‌کنند

سعید مروتی، روزنامه‌نگار و منتقد سینمایی نیز در ادامه این برنامه درباره فیلم «زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدرعاملی، چنین صحبت‌های خود را آغاز کرد: «رسول صدرعاملی از معدود بازماندگان فیلمسازان دهه ۶۰ است. کارگردانان دهه ۶۰ بیشترشان این روزها دیگر یا کار نمی‌کنند یا کاملاً در حاشیه‌اند. برخی‌شان هم از دنیا رفته‌اند.

آنها نسلی‌اند که پس از پیروزی انقلاب فرصتی یافتند تا وارد سینما شوند. خیلی‌هایشان از سینمای آزاد وارد عرصه شدند. اما رسول صدرعاملی چندان سابقه‌ای هم نداشت و از مطبوعات وارد سینما شد. او با تهیه کنندگی «خون بارش» در دهه ۶۰ پا به عرصه سینما گذاشت. کارنامه او چند بخش دارد.

دهه ۶۰ تقریباً او یک ملودرام‌ساز است. در این دهه یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌هایی که او ساخت همان «گل‌های داودی» بود و سپس «پاییزان» را می‌سازد. در دهه ۶۰ او از جمله فیلمسازانی است که از نقدها تأثیر می‌گیرد. یعنی وقتی گفتند که میزان سانتی‌مانتالیسم در گل‌های داودی بالاست، در پاییزان سعی کرد آن را کنترل کند و به گونه‌ای دیگر کارش را پیش ببرد.

کارگردانی که اصرار ندارد هر سال فیلم بسازد!

فیلم بعدی رسول صدرعاملی «قربانی» است که فیلم خوبی از آب درنیامد. در حالی که می‌شد فیلم خوبی باشد. صدرعاملی کارگردانی است که اصرار ندارد هر سال فیلم بسازد و هیچ وقت هم این کار را نکرده. تهیه کنندگی کرده و ترجیح داده هر سال پشت سر هم فیلم نسازد. در دهه ۷۰ فیلمی می‌سازد که خیلی شبیه به فیلم الآنش است. یعنی فیلم «دختری با کفش‌های کتانی». البته او قبلش هم «سمفونی تهران» را ساخته که فقط در فستیوال کودک نمایش داده شد.

آنجا بچه‌ای که در خیابان است مقدمه دختری با کفش‌های کتانی است. فیلم دختری با کفش‌های کتانی خیلی دیده شد و در عین حال خیلی‌ها هم آن را ندیدند. اما فصل جدیدی را برای صدرعاملی باز کرد و مسیر تازه‌ای با روایت خطی پیش پای کارگردان ایجاد می‌شود. در دختری با کفش‌های کتانی این روایت خطی کاملاً وجود دارد و به چشم می‌خورد.» در این بین فراستی گفت: «به یقین یکی از بهترین کارهای صدرعاملی، دختری با کفش‌های کتانی است. این کار قابل تأمل و تحمل است.»

کارگردان «دختری با کفش‌های کتانی» با کدام فیلمش یک پله صعود کرد؟

مروتی در ادامه افزود: «صدرعاملی در این فیلم در دهه ۷۰ به تحولات اجتماعی نیمه دوم دهه ۷۰ هم می‌پردازد و واکنش نشان می‌دهد. فیلمی است که سال ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵ نمی‌شد آن را ساخت. مساله‌ای که در فیلم‌های آقای صدرعاملی دنبال می‌شود، مساله دختران نوجوان است. مشکلات جوانان و دختران نوجوان. فیلم بعدی هم می‌شود «من ترانه پانزده سال دارم» که به نظرم بهترین فیلمش است.» فراستی همچنین افزود: «این فیلم را حتی می‌توان ۲ بار دید! صدرعاملی با این فیلم یک پله به بالا صعود می‌کند.»

چرا «دیشب باباتو دیدم آیدا» ضعیف‌ترین کار کارگردان دهه ۶۰ است؟

مروتی ادامه داد: «و در عین حال مشکلات دختری با کفش‌های کتانی را ندارد. تا این مرحله می‌توان گفت که آخرین فیلم صدرعاملی بهترین فیلم اوست. با ورود به دهه ۸۰ صدرعاملی یکی از فیلمسازانی است که در دهه ۶۰ کارش را شروع کرده و وقفه‌های بسیار در کارنامه‌اش دیده می‌شود. او البته از آن جمله است که سعی می‌کند در بدنه حرفه‌ای سینما فیلم بسازد.

یعنی مانند فیلمسازان دهه ۶۰ و هم‌نسلانش، فیلسماز جشنواره‌ای نیست و می‌خواهد کارهایش اکران عمومی شود و کارها، زمینه اجتماعی داشته باشد. حال اگر ملودرام است یا ژانری دیگر، تصویری از جامعه دهند. صدرعاملی مانند هم‌نسلانش وقفه‌هایی در کارنامه‌اش دیده می‌شود. به نظرم «دیشب باباتو دیدم آیدا» فیلم ناامید کننده‌ای است.

تجربه‌ای است که فیلمساز مد نظرش بوده و نتوانسته درست از آب درآید. خیلی سخت است که شما با حداقل مصالح داستانی، سعی کنی روی آن فیلم بسازی. تلاشی بوده که این کار را به سرانجام رساند. خط داستانی را تعمداً کمرنگ می‌کند و نمی‌گویم فیلمساز توانایی‌اش را ندارد چون در فیلم‌های قبلی نشان داده که می‌تواند قصه بگوید. وقتی شما تصمیم می‌گیرید آن گونه داستان‌گویی را به هر دلیل پیش ببرید، چنین می‌شود.

حال و هوای مأنوس گذشته...

رسول صدرعاملی سه‌گانه‌ای دارد با نام «شب» که یکی‌اش با عنوان «در انتظار معجزه»، به گمانم ضعیف‌ترین فیلم کارنامه آقای صدرعاملی است. یکی دیگر از این سه‌گانه‌ها «هر شب تنهایی» است که در آن یک مقدار به حال و هوای مأنوس گذشته بازمی‌گردد. در آن فیلم عزت‌الله انتظامی نقش یک سارق را بازی می‌کند و امین حیایی در نقش یک سرباز با لهجه شمالی است و کارگردان قصد داشته رابطه آن زندانی را با سرباز روایت کند.

در مرحله فیلمنامه از دست رفته‌اند!

در این سال‌ها صدرعاملی تنها دو فیلم ساخته که یکی‌اش «زندگی با چشمان بسته» است که ترانه علیدوستی و حامد بهداد در آن بازی می‌کنند که آن هم مانند فیلم قربانی به نظرم خیلی از دست رفته است. این‌ها فیلم‌هایی‌اند که می‌توانستند خیلی خوب باشند و «قربانی» هم به همچنین. این فیلم‌ها می‌توانستند محصولات خوبی از آب درآیند اما در مرحله فیلمنامه از دست رفته‌اند.

آقای صدرعاملی به عنوان کارگردان و اجرا کننده یک صحنه، کارگردان خوبی است. آن هم به نسبت سینمای ایران و هم‌نسلان خودش. من همیشه فیلم‌ها را در مجموعه کارنامه یک کارگردان می‌بینم. و همچنین نسبتش با سینمای ایران. یعنی خودش چه کرده و دیگران چه می‌کنند و هم‌نسلانش چگونه بوده‌اند. آقای صدرعاملی الآن ۷۰ سالش است.» فراستی در این بین گفت: «اما تا ۹۰ سالگی باید فیلم خوب ساخت!»

فیلمی از رمان فرهاد حسن‌زاده | پسران صدرعاملی چگونه به پدر کمک کردند؟

مروتی توضیح داد: «فیلم زیبا صدایم کن اقتباسی است از رمان فرهاد حسن‌زاده که از همکاران ما در مجموعه همشهری بود و همه سال‌ها در ضمیمه دوچرخه کار می‌کرد. یعنی برای کودکان و نوجوانان قلم می‌زد. حسن‌زاده در ادبیات بزرگسال هم کار کرده و کتاب دارد. اما نکته جالب اینجاست که ۳ جوان فیلمنامه را نوشته‌اند. پسران خود آقای صدرعاملی، یعنی میلاد و محمدرضا صدرعاملی و آرش بیگی که سردبیر نشریات ادبی را هم در کارنامه و بر عهده داشته. تا آنجا که در جریان بودم، فیلمنامه سال‌ها در مرحله نگارش بوده. یعنی یکبار با مرحوم کامبوزیا پرتوی، یکبار با مرحوم اصغر عبداللهی و در نهایت رسیدیم به این فیلم.»

فراستی: «زیبا صدایم کن» گیج می‌زند! | طرز راه رفتن امین حیایی فاجعه است!

فراستی گفت: «فیلم زیبا صدایم کن خیلی گیج می‌زند. گیجی از کاراکتر اول شروع می‌شود. کاراکتر اول قرار است از نمی‌دانم، آسایشگاه خلاص شود و به جای اینکه یک بیمار باید این گونه باشد، به نظرم بیشتر شبیه به منگل است تا بیمار! امین حیایی کاراکتر بیمار را به من نمی‌دهد. آن طرز راه رفتن امین حیایی فاجعه است و معلوم است که فیلمساز هم او را رها کرده. و همچنین رابطه‌اش با دخترش. اولاً خودش که به شدت بی‌کنش و منفعل است آن هم با آن طرز راه رفتن!

کارگردان می‌خواهد قیافه بگیرد که...

در مواجه با دخترش، فرزندش او را پس می‌زند و آرام آرام کنش‌مند می‌شود و معلوم نیست دلیل این کنش‌مند شدن از کجا نشأت می‌گیرد. در نیمه دوم فیلم با آن آدم دعوایش می‌شود و زیر کاسه کوزه او می‌زند و گویی شورش می‌کند. این کنش‌مندی پشتوانه و عقبه‌ای ندارد. نه طرز راه رفتن و نه طرز حرف زدنش و ترسیدنش... پس از همه چیز از او کنش‌مندی می‌بینیم. در واقع فیلم، فیلم پاره پاره و بی‌هدفی است اما کارگردان می‌خواهد این قیافه را بگیرد که کار خانوادگی و درباره رابطه پدر و دختر کرده است. که این هم نیست!! یعنی در این زمینه هم به شدت ضعیف است.»

نقش امین حیایی از نقش‌های جایزه بگیر است

سعید مروتی در این بین، با مسعود فراستی قدری اختلاف عقیده داشت و عنوان کرد: «اگر به نظر شما رسیده که رابطه پدر و دختر در این فیلم درست از آب در نیامده، نشان از آن دارد که فیلم شکست خورده. اما اگر رابطه پدر و دختری خوب خودش را بنمایاند، یا در مجموع قابل قبول باشد، به نظرم فیلم و کارگردان توانسته کار خودش را بکند.

درباره بازی باید بگویم که اساساً این بازی‌ها نقش‌هایی جایزه بگیرند و بازیگران هم دوست دارند در کارنامه‌شان یک ۲ اثر از این آثار داشته باشند و یک ۲ نقش هم این طوری بازی کنند. مرزی که در این بین تعیین کننده است، لحن است. اگر لحن درست از آب دربیاید، این کار خیلی سخت و دشوار انجام گرفته و لب مرزی است. درست مانند همان کاری که فیلم می‌خواهد بکند و روی مرز گام برمی‌دارد.

صدعاملی در اجرا تبحر دارد؟

یکی از شخصیت‌ها از آسایشگاه روانی خارج شده و پدری شیرین عقل دارد، و رابطه‌اش با دختری را روایت می‌کند که از نسلی دیگر است. فیلم در واقع می‌خواهد تفاهم بین نسل‌ها را برقرار کند و نشان دهد. مسیری هم که انتخاب می‌کند از میدان راه‌آهن تا تجریش است! خیابان ولیعصر(عج) خیابانی است که در اجرا، کارگردان آن را خوب از آب در آورده. چون در این کار هم مهارت دارد. فیلم صحنه‌های خارجی زیاد دارد و و بیش از ۷۰ درصد فیلم در خیابان می‌گذرد. به نظرم در بحث اجرا، صدرعاملی در صحنه‌های خارجی کار کرده و تجربه‌مند است. در صحنه‌های خارجی صحنه‌های شلوغ دارد و حتی سعی کرده به وقایع روز هم واکنش نشان دهد.»

شخصیت تیپیکال است!؟ |‌فراستی: کلینت ایستوود در ۹۴ سالگی فیلم می‌سازد

فراستی گفت: «به نظرم آنچه درباره لحن گفتی، بحث درست و خوبی است. اما باید اضافه کرد که فقط لحن نیست. لحن و فیزیک با هم مهم‌اند. فیزیک بازیگر در این فیلم، فیزیک یک آدم گرفتار بیماری عصبی و روانی نیست. فیزیک با آن نوع راه رفتن، به همراه لحن، آن کاراکتر را به ما نمی‌دهد که این‌گونه در یک سوم پایانی فیلم، کنش‌مند می‌شود. سوار موتور می‌شود و فیلم در مجموع به هدر رفته! » مروتی هم افزود: «دختران نوجوان مساله روز جامعه ایران هم هست.

می‌توان گفت که صدرعاملی سعی دارد به این مساله روز جامعه ما پاسخ دهد.» و فراستی افزود: «مساله روز دختران نوجوان کار چند دهه همیشه صدرعاملی بوده و این علاقه را داشته که به آن بپردازد. الآن نسبت به علاقه‌مندی‌اش به نظرم عقب‌تر هم هست. یعنی یک شخصیت را نشان می‌دهد که تیپیکال مساله امروزی است. این خیلی فرق دارد که یکی را روایت کنی. در فیلم‌های قبل، ۲، ۳ نفرشان کاملاً لمس می‌شوند اما اینجا چنین نیست و شخصیت در بهترین حالت تیپیکال است.

در دختری با کفش‌های کتانی و بعد «ترانه...» به جلو می‌آییم و به سطح می‌رسیم. کارگردانی با ۷۰ سالگی هیچ تنافری ندارد. یکی مانند کلینت ایستوود در ۹۴ سالگی هم فیلم می‌سازد. چون علی‌القاعده یک مدیم، ما را از فرسودگی‌هایمان به حدی دور و خلاص می‌کند و تا حدی جوان‌ترمان می‌کند و نه پیرتر!»

مروتی: فیلم واقعاً فرسوده نیست!

مروتی تأکید کرد: «اما به نظرم فیلم واقعاً فرسوده نیست. آن هم به نسبت فیلم‌های خودش. بالنسبه در قیاس با فیلم‌های قبلی هم فیلم بهتری است. اما فکر می‌کنم آنچه باعث شده که شما فیلم را نبینید یا خوشتان نیاید، کاراکتر امین حیایی باشد. به نظرم شما بیشترین مشکل را با او دارید. یعنی اگر به قول خودتان آن کاراکتر درآمده بود، فیلم الآن قابل تأمل بود. مساله فیلم و مساله اصلی همین است.»

سریال «وحشی» مشکلات عدیده دارد

مسعود فراستی همچنین در نقد سریال «وحشی» گفت: «به نظرم سریال وحشی مشکلات عدیده دارد. عنوانش «وحشی» است و تو به عنوان مخاطب می‌خواهی شخصیت وحشی باشد اما شخصیت توسری خور، مفلوک و ترسوست. عنوان سریال فقط برای اکران خوب است. اما شخصیت چه؟ غیر از اینکه دروغگوست، دست به قتل هم می‌زند.

البته از سویی قتلی هم نیست که شما یک نفر را از ماشین بیرون کنید... بلکه باید شرایطی فراهم کنی، التهابی به وجود بیاوری که دو بچه در حرکت ماشین به بیرون پرتاب شوند. دومی که از همه بدتر. یک فرد که قلبش باتری دارد و قلبش خراب، جوری با چاقو تهدید می‌شود که به قتل او می‌انجامد. این دیگر قتل واقعی است!

نمی‌دانم که از نظر حقوقی عمد است یا غیر عمد... خلاف آنچه در دادگاه نشان می‌دهد و می‌گوید من بی‌گناهم و از همه دور و بری‌هایم تمیزترم، با شخصیتی دروغگو و مفولک و بزدل مواجهیم و نه وحشی. آن وحشی که حالا بیشتر ترسو و بزدل است، در مقابل آن قلدر در زندان گریه می‌کند.

از طبقه پایین چیزهایی را نشان می‌دهد و اول یک کارگر است که در معدن کارخانه کار می‌کند. او در عین حال نماینده عده‌ای است که بروند و حقشان را بگیرند. این هر دو دروغ است چون شخصیت را به ما نمی‌دهد. بعد می‌رسیم به داستان دو بچه و ادامه ماجرا. از سویی نگاه به این آدم نوعی تقدیس خشونت است.

این در مغزهای کوچک زنگ زده هم بود. زندان هم به نظرم تقلیدی است از زندان‌های خارجی. سریال نسبت به قورباغه خیلی عقب‌تر است. همچنین دوربین همه چیز را لو می‌دهد. بعد از دادگاه در سلولش، کارگردان عزیز، هومن سیدی، به او نور می‌پاشد و این نور از بالا به پایین است و او را قدیس می‌کند. یعنی چه؟ اصلاً این آدم چگونه به این مرحله رسیده که حالا باید تقدیس شود؟»

وحشی یا بزدل؟

مروتی هم در توضیح درباره سریال وحشی گفت: «وقتی عنوان سریال وحشی است شما انتظار دارید، تغییری در این آدم ببینید. این را هم بگویم که داستان بر اساس یک پرونده واقعی است. این داوود اشرف است و او علی اشرف! فیلم با اعتراض کارگران معدن شروع می‌شود و آرام آرام مسالمت جویی نشان داده می‌شود.

کارگردان می‌خواهد بگوید که او دچار بدبیاری شده اما زمینه چینی درستی ندارد و آن سکانس در نیامده. در مرحله فیلمنامه باید فکر بهتری برای او می‌کرد. این صحنه کلیدی است و سرنوشت کاراکتر در طول سریال می‌خواهد رقم بخورد. به نظرم این بی‌دقتی در مرحله فیلمنامه اتفاق می‌افتد.

هومن سیدی کارگردانی بلد است؟!

درباره طبقه‌ای که به آن اشاره کردید، به مراتب سینمای ایران، سراغ این طبقه رفته است. تعداد آثاری هم که طی این سال‌ها ساخته شده زیاد است. آدم‌های حاشیه‌ای که اغلب دچار مشکلات اقتصادی‌اند، به دلیل فشار مضاعف بر این طبقه، بیشتر و بیشتر شده‌اند و به نظر می‌رسد که برای خلاف‌خیز شدن از نظر درام‌پردازی، مناسب‌تر باشند. پس کاگردان‌ها معمولاً برای ساخت فیلمشان می‌روند سراغ این طبقه و آدمش را هم از همان‌ها انتخاب می‌کنند.

تلاش هومن سیدی این بوده که تفاوتی بین اشرف و دیگران قائل شود. دیالوگی در سریال هست که می‌گوید: «این‌ها از بزرگ و کوچک همه‌شان بِکَّن‌اند» و این را طوری می‌گوید که گویی خودش متعلق به این محله نیست. نگاه اگزوتیک هم همین است. البته مغزهای کوچک زنگ زده به نظرم جالب است و چه بپسندیم و چه نپسندیم موفق است. در «اعترافات یک ذهن خطرناک» نمی‌توان این را به ضرس قاطع عنوان کرد. به نظرم هومن سیدی به عنوان کارگردان کسی است که مهارت فنی به دست آورده. فیلم و سریال زیاد دیده و کارگردان بدی نیست.»

مهدویان جواد عزتی را نابود کرد...

فراستی عنوان کرد: «به نطرم جواد عزتی بازیگر خوبی است اما اینجا تیپیکال است و نمی‌تواند کار چندانی بکند. من خیلی خوشحال می‌شوم که یک بازیگر در سینمای ایران مانند جواد عزتی جلو برود و به خودش رسیده باشد. از خوراک ذهنی و روحی خوبی تغذیه کرده باشد و پیش برود. من جزو اولین نفراتم که خوشحال می‌شوم. به نظرم کار مهدویان جواد عزتی را نابود کرد. او در اینجا یک تیپ است که جز بازی تپیکال کار دیگری نمی‌کند و این اسباب تأسف است.»

تاسیان بازی عاشقانه متعلق به این اثر نیست!

مروتی هم گفت: «به نظرم فیلمنامه اصلاً اجازه نمی‌دهد که شخصیت کاری کند. باز به مراتب زخم کاری بهتر است. اما کارگردان با این کاراکتر چه کار باید می‌کرده که نکرده؟ شخصیت اصلی منفعل است و نمی‌توان چیزی گفت. برای هومن سیدی ریسک است که یک شخصیت منفعل را در فیلمش بگذارد و بخواهد تماشاگر را هم با او همراه کند. به نظر صحنه‌ای که می‌خواهد فرار کند، نمی‌تواند تماشاگر را خیلی نگران کند.»

فراستی هم در پایان گفت: «رابطه عاشقانه‌اش با وکیل، ملودرام سطحی است. بعد هم آن صحنه توی کافه و تاسیان بازی عاشقانه، به کل متعلق به این اثر نیست. خیلی سر دستی است. سریال در مجموع موفق نیست و همان‌طور که گفتم از هومن سیدی قورباغه هم عقب‌تر است.» مروتی هم در پایان درباره سریال وحشی گفت: «اما به عنوان جمله آخر می‌خواهم بگویم که هومن سیدی کارگردانی است که می‌توان همچنان به او امید داشت. او مثل کسانی نیست که در تلویزیون و سینما کار می‌کنند و به قاطعیت بشود درباره‌شان گفت که چیزی از او در نمی‌آید. به نظرم سیدی جزو این کارگردان‌ها نیست.»

 

منبع: همشهری
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید