مشکل اسرائیل و اعراب خلیج فارس شدیدتر می‌شود/ نتانیاهو به پیشروی ادامه می‌دهد

اسرائیل به‌طور فزاینده‌ای به‌عنوان عامل اصلی بی‌ثباتی در خاورمیانه دیده خواهد شد، واکنش‌های تند و سمی بیشتری را برخواهد انگیخت، جایگاه اخلاقی غرب را تضعیف خواهد کرد و تصویر جهانی اسرائیل و یهودیان را خدشه‌دار خواهد ساخت.

مشکل اسرائیل و اعراب خلیج فارس شدیدتر می‌شود/ نتانیاهو به پیشروی ادامه می‌دهد

موسسه خاورمیانه دانشگاه ملی سنگاپور در مقاله‌ای به بررسی چشم انداز خاورمیانه متعاقب تحولات اخیر پرداخته که در ادامه آمده است.

رایج و وسوسه‌انگیز است، اما از نظر تحلیلی نادرست و از لحاظ واقعیت‌گرایانه گمراه‌کننده، که شرایط کنونی خاورمیانه را گویی بخشی از یک تصویر ژئو‌استراتژیک واحد با ماهیتی یگانه و زمینه‌ای مشترک بدانیم که از آن برمی‌خیزند و به‌طور ارگانیک به هم پیوسته‌اند، و در نتیجه بتوان با یک روایت کلان مسیر آینده آنها را پیش‌بینی کرد. 

در عوض، واقعیت‌های کنونی خاورمیانه آن‌قدر پیچیده و متنوع‌اند که نمی‌توان آنها را در یک چارچوب واحد گنجاند یا به یک دینامیسم واحد کاهش داد که چشم‌اندازی راهبردی منسجم و جامع ارائه دهد. 

به‌جای این کلی‌نگری گمراه‌کننده، باید برخی روند‌های عمده را شناسایی کرد که به‌نظر می‌رسد امروز بر چشم‌انداز ژئو‌استراتژیک خاورمیانه حاکم‌اند و به‌احتمال زیاد مسیر آینده آن را شکل خواهند داد.

هرچند این روند‌ها با یکدیگر تعامل دارند و گاه بر هم تأثیر می‌گذارند، اما نه به‌طور ارگانیک به هم پیوسته‌اند و نه تجلی یک منطق تعیین‌کننده‌ی واحد هستند.

افزایش نابرابری‌ها میان کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج فارس و سایر کشور‌های عربی

این روند را می‌توان به‌روشنی در سطح اقتصادی مشاهده کرد؛ جایی که شورای همکاری خلیج فارس (GCC) شامل برخی از ثروتمندترین و سریع‌ترین اقتصاد‌های در حال توسعه‌ی جهان است، در حالی‌که بیشتر کشور‌های عربی دیگر درگیر بحرانی عمیق و رو‌به‌افزون در زمینه‌های اقتصادی و توسعه‌ای هستند. 

از دیدگاه راهبردی جهانی، می‌توان تغییر آشکاری در مرکز ثقل منطقه به‌سوی خلیج فارس مشاهده کرد. این روند واگرایی میان کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج فارس و سایر کشور‌های عربی را می‌توان در سطوح ثبات سیاسی و انسجام اجتماعی داخلی نیز مشاهده نمود.

پدیده‌ی فروپاشی و ضعف دولت‌ها در خاورمیانه

ماکس وبر تعریف پذیرفته‌شده‌ای از دولت مدرن ارائه داد: نهادی سیاسی که انحصار استفاده مشروع از زور فیزیکی را در قلمرو مشخصی در اختیار دارد. در دو دهه‌ی گذشته، پیامد‌های منفی ناشی از از‌دست‌دادن این انحصار در بسیاری از نقاط خاورمیانه آشکار شده‌اند. فروپاشی اقتدار دولت در کشور‌هایی مانند عراق، سوریه، سودان، لیبی، یمن و لبنان باعث شده این کشور‌ها نتوانند مرز‌ها و قلمرو خود را کنترل کنند، خدمات و حکمرانی مؤثر به شهروندان ارائه دهند و در نهایت هویت ملی مشترکی بسازند که بتواند پایه‌ای برای جامعه‌ی سیاسی منسجم باشد. 

با فروپاشی کنترل دولت مرکزی، سیاست هویتی خشونت‌آمیز، نیرو‌های مختلفی را بر پایه‌ی هویت‌های افراطی، فرقه‌ای، قومی، قبیله‌ای و منطقه‌ای پدید آورده است. این نیرو‌ها برای پر کردن خلأ قدرت به‌شدت با یکدیگر رقابت می‌کنند و در نتیجه، این کشور‌ها را بیش از پیش از هم می‌پاشند.

مسئله‌ی فروپاشی دولت در برخی کشور‌های خاورمیانه و ضعف و شکنندگی دولت در بسیاری دیگر، منجر به پدیده‌هایی مانند تروریسم، جنایات علیه بشریت، جنایات سازمان‌یافته و دیگر آفات شده است که هیچ کشوری، حتی قدرتمندترین آنها، به‌تنهایی قادر به حل آن نیست.

رقابت قدرت‌های بزرگ و پیامد‌های آن برای منطقه

به‌طور فزاینده‌ای روشن شده است که پویایی اساسی در سیاست بین‌الملل معاصر، ظهور نظامی جهانی است که هرچه بیشتر به‌سوی دوقطبی‌شدن پیش می‌رود — نظامی که در آن ایالات متحده و چین در مهم‌ترین شاخص‌های قدرت، اقتصادی و نظامی، رهبران آشکار هستند. 

هنوز شکافی میان آنها وجود دارد، اما این شکاف به‌طور پیوسته در حال کاهش است. بیشتر تحلیلگران معتقدند که سیاست جهانی برای دومین بار از سال ۱۹۴۵ وارد نوعی دوقطبی‌شدن شده است. 

با این حال، این نظام دوقطبی نوظهور ویژگی‌هایی کاملاً متفاوت از نظام پیشین — یعنی جنگ سرد میان اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده — دارد. روابط کنونی چین و آمریکا منطق خاصی دارد که آن را از بازی حاصل‌جمع صفر که بر دوران جنگ سرد حاکم بود متمایز می‌کند. 

در مجموع، روابط چین و ایالات متحده امروز و در آینده رابطه‌ای پیچیده است که ابعاد درهم‌تنیده‌ای از وابستگی متقابل و رویارویی رقابتی را شامل می‌شود.

آنچه در سال‌های اخیر چشمگیر است، افزایش برجسته شدن بُعد رویارویی رقابتی است. علاوه بر گسترش توان نظامی در منطقه هند و اقیانوس آرام و تبادلات دیپلماتیک تند، سال‌های اخیر شاهد گرایش ایالات متحده به جدا‌سازی راهبردی و گزینشی از چین از طریق اقدامات حمایت‌گرایانه (افزایش تعرفه بر کالا‌های چینی) و استفاده از تعریف گسترده‌تر «امنیت ملی» برای جلوگیری از دسترسی پکن به فناوری‌های پیشرفته آمریکایی بوده است. 

این اقدامات متقابلاً منجر به تدابیر حمایت‌گرایانه از سوی چین نیز شده است. در مجموع، این گرایش رویارویانه، وابستگی اقتصادی ارزشمندی را که طی چهار دهه شکل گرفته بود، به چالشی سیاسی و راهبردی برای هر دو قدرت تبدیل کرده و اثرات آن باعث دور شدن فزاینده از جهانی‌سازی شده است.

جنبه‌ی دیگر این رقابت، مسابقه برای دستیابی به برتری در حوزه‌های هوش مصنوعی، سیستم‌های دیجیتال و کاربرد‌های تجاری آنهاست. هم‌زمان، تلاش‌های شدیدی برای تسلط بر سازمان‌های بین‌المللی، افزایش نفوذ سیاسی در برخی مناطق جهان و بازطراحی نظم جهانی در جریان است.

این اقدامات مشکلات خاصی (و شاید فرصت‌هایی) را برای کشور‌ها و مناطق مختلف جهان — مانند عربستان سعودی و دیگر کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج فارس — ایجاد می‌کند که به‌طور تاریخی روابط امنیتی و سیاسی حیاتی با ایالات متحده داشته‌اند، در حالی‌که طی سه دهه‌ی گذشته، روابط اقتصادی مهم و سودمندی را نیز با چین برقرار کرده‌اند.

این مسئله‌ای نوظهور است. پیش‌تر، این تصور وجود داشت که داشتن روابط قوی با هر دو کشور چالش دشواری محسوب نمی‌شود، زیرا خودِ ایالات متحده و چین نیز در تقویت روابط دوجانبه‌شان هماهنگ بودند. اما امروزه، توسعه‌ی روابط نزدیک‌تر با یکی از این قدرت‌ها خطر آن را دارد که از سوی دیگری به‌عنوان اقدامی به زیان او تعبیر شود.

در مورد خاورمیانه و به‌ویژه کشور‌های شورای همکاری خلیج فارس، رقابت فزاینده میان چین و ایالات متحده اهمیت این کشور‌ها را برای هر یک از طرفین افزایش خواهد داد، عمدتاً (اما نه منحصراً) به‌دلیل منابع حیاتی انرژی منطقه. 

با این حال، وخامت روابط چین و آمریکا تا حدی که رویارویی به ویژگی غالب تبدیل شود، چالش‌های بالفعل و بالقوه‌ای را به همراه دارد؛ از جمله خطر رکود بلندمدت اقتصادی جهانی که نه‌تنها تقاضا برای انرژی را تضعیف خواهد کرد، بلکه چالش‌های بیشتری نیز برای پروژه‌های بلندپروازانه‌ی تحول اقتصادی کشور‌های خلیج فارس ایجاد خواهد کرد. 

علاوه بر این، تضعیف نهاد‌های بین‌المللی در نتیجه‌ی تداوم این رویارویی، با منافع کشور‌های شورای همکاری خلیج فارس که خواهان تقویت حکمرانی جهانی از طریق دیپلماسی چندجانبه هستند، در تضاد قرار می‌گیرد.

تداوم مسئله‌ی فلسطین

مسئله‌ی فلسطین بیش از یک قرن است که یکی از عوامل بنیادین شکل‌دهنده‌ی ژئوپولیتیک و فرهنگ سیاسی خاورمیانه بوده است. دهه‌ی ۱۹۹۰ شاهد امید‌های بزرگی برای دستیابی به یک راه‌حل مسالمت‌آمیز بود که می‌توانست در نهایت این مسئله را خاتمه دهد. 

با این حال، این امید‌ها به‌تدریج رنگ باختند. پس از حملات ۷ اکتبر، این امید‌ها تقریباً به‌طور کامل از میان رفته و جای خود را به تلاش فزاینده‌ای برای از بین بردن امکان تشکیل یک دولت فلسطینی داده‌اند.

فلسطینی‌ها نیز، از سوی خود، بدون تردید مقاومت در برابر پروژه‌ی «اسرائیل بزرگ» را ادامه خواهند داد، هرچند این مقاومت بدون شک خشونت و ویرانی گسترده‌ای را بر آنان تحمیل خواهد کرد. 

در سوی دیگر، اسرائیل به‌طور فزاینده‌ای به‌عنوان عامل اصلی بی‌ثباتی در خاورمیانه دیده خواهد شد، واکنش‌های تند و سمی بیشتری را برخواهد انگیخت، جایگاه اخلاقی غرب را تضعیف خواهد کرد و تصویر جهانی اسرائیل و یهودیان را خدشه‌دار خواهد ساخت.

منبع: تابناک
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • ترک

    کشورهای ثروتمند عربی باعث متحد شدن ایران با یمن شده اگر عربها به مردم یمن کمک مالی می کردند یمن با تندروهای ایران متحد نمی شد

نظرسنجی
باتوجه به هم‌زمانی حضور مسعود پزشکیان و دونالد ترامپ در نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، با دیدار رؤسای جمهور ایران و آمریکا موافق هستید؟