ترامپ ناسازگار است اما مشاورانش سرنخ‌هایی دارند

چگونه سیاست خارجی دونالد ترامپ را پیش بینی کنیم؟

ترامپ به مسائل مرتبط با سیاست خارجی از منظر تجاری به عنوان منبع سود و زیان فکر می کند. او معتقد است کسری های تجاری نتیجه رویه های ناعادلانه است.

چگونه سیاست خارجی دونالد ترامپ را پیش بینی کنیم؟

 "جان بولتون" مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ در فاصله سال‌های ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ میلادی توصیه‌های ساده‌ای دارد برای هر کسی که تلاش می‌کند فلسفه رئیس سابق او در مورد سیاست خارجی را درک کند: خودتان را اذیت نکنید! بولتون که با ترامپ اختلاف داشت می‌گوید که رئیس‌جمهور سابق هیچ اصول ثابتی ندارد و تنها چیزی که بری او مطرح است وسواس نسبت به وجهه و تصویر ارائه شده از خود، پیروی از غرایز و همین طور کینه است.

بنابراین، او هم می‌تواند کره شمالی را به "آتش و خشم" تهدید کند و هم نشستی را با "کیم چونگ اون" برگزار کند. هم چنین، او می‌تواند درباره خروج امریکا از ناتو صحبت کند و سپس جناح شرقی ناتو را تقویت نماید.

دستیاران فعلی ترامپ پاسخ می‌دهند که "نخست امریکا" یک ایدئولوژی کاملا منسجم است که به دلیل وجود مشاورانی مانند بولتون که معتقد به بازدارندگی هستند و بی‌تجربه بودن جان نثاران واقعی ترامپ هرگز به درستی اتخاذ نشد.

اگر ترامپ بار دیگر به کاخ سفید راه یابد به گفته ترامپیست‌ها "ضعف"‌های بایدن را برطرف خواهد کرد ضعف‌هایی که از دید آنان به حمله تمام عیار روسیه علیه اوکراین و حمله حماس علیه اسرائیل انجامید و چین را تشویق به قلدری علیه تایوان کرد. از دید آنان ترامپ با نیروی محض شخصیت خود قدرت امریکا را احیا خواهد کرد، بازدارندگی در برابر دشمنان را تقویت می‌کند و نظم را تحمیل خواهد کرد.

با این وجود، تحسین کنندگان و مخالفان ترامپ برای پیش بینی سیاست‌هایی که ممکن است شخص او در صورت راهیابی دوباره به کاخ سفید اتخاذ نماید در حال تقلا هستند. حتی نزدیکان او نیز اذعان می‌کنند که ترامپ تا زمانی که در اتاق با افرادی مانند ولادیمیر پوتین، شی جین پینگ یا شاهزاده محمد بن سلمان نباشد ممکن است خودش نداند که می‌خواهد چه کار کند. آنان ادعا می‌کنند هنر معامله در پویایی شخصی نهفته است. با این وجود، هم منتقدان و مهم معتقدان واقعی ترامپ استدلال می‌کنند که اطرافیان او در هدایت خواسته هایش چه به شیوه‌ای درهم و چه استادانه نقش دارند. برای آن چه ترامپ ممکن است انجام دهد باید به ایدئولوژی‌های مشاوران رقیب او نگاه کرد.

جمهوری خواهان اکنون حداقل به سه مکتب متمایز سیاست خارجی تقسیم شده اند: نخست امریکاگرایان، معتقدان به بازدارندگی و اولویت گرایان. اگر ترامپ دوباره رئیس جمهور شود تعداد کمی از اعضای هر گروه از سه طیف یاد شده اصطلاحا گوش ترامپ را با خود خواهند داشت و بر او نفوذ دارند. در جایی که همه این گروه‌ها همسو هستند پیش بینی سیاست نسبتا آسان است. در جایی که آن سه طیف با انگیزه‌های ترامپ در تضاد باشند باید انتظار سیاستگذاری نامنظم را داشته باشیم.

"نخست امریکا"گرایان وارثان سیاست رونالد ریگان هستند و قصد دارند هژمونی جهانی آمریکا را حفظ کنند. آنان شامل افرادی از جمله اعضای کارزار "هرگز ترامپ" هستند که عمدتا درون جنبش محافظه کار کنار گذاشته اند. هم چنین، افرادی که پیش‌تر کنترل امور را در دست داشتند مانند جان کلی رئیس دفتر سابق ترامپ، جیمز متیس و مارک اسپر وزرای دفاع سابق، جان بولتون یکی دیگر از مشاوران سابق درون حلقه ترامپ و اچ آر مک مستر مشاور امنیت ملی سابق نیز در این زمره قرار می‌گیرند.

با این وجود، برخی از ریگانیست‌ها با سرکوب عقاید خود در مواقع لزوم در کنار ترامپ باقی ماندند که از جمله آنان می‌توان به مایک پمپئو و رابرت اوبراین وزیر خارجه سابق و مشاور امنیت ملی سابق دولت ترامپ اشاره کرد که ممکن است در دوره دوم احتمالی زمامداری ترامپ دوباره سمت‌هایی را از آن خود سازند.

در مقابل آنان افراد قائل به بازدارندگی قرار دارند که شبیه به انزواگرایان پیشین می‌باشند. آنان بر این باور هستند که امریکا نباید تلاش کند تا پلیس جهان باشد بلکه باید بر مشکلات داخلی خود به طور خاص بر مشکلات مرزی با مکزیک تمرکز کند.

پس از آن بین نخست امریکاگرایان و قائلان به بازدارندگی، طیف اولویت گرایان قرار دارند که می‌خواهند امریکا کم‌تر بر روی پرونده‌های مرتبط با اروپا و خاورمیانه کار کند تا منابع اش را در آسیا برای مقابله با چین متمرکز نماید. البریج کولبی که در فاصله سال‌های ۲۰۱۷ الی ۲۰۱۸ معاون دستیار وزیر دفاع آمریکا بود یکی از این افراد است. او استدلال می‌کند که اکثر آمریکایی‌ها نه آماده هستند که هزینه‌های دفاعی بالایی را که برای حفظ برتری آمریکا لازم است بپردازند و نه تمایلی دارند که آسیا را به چین بسپارند. در عوض، آمریکا باید اولویت‌ها را تعدیل کند درست همان طور که امپراتوری بریتانیا روابط خود را با فرانسه و ژاپن به منظور مقابله با آلمان در حال رشد در آغاز قرن بیستم از نو تنظیم کرد.

با این وجود، اولویت گرایان گروه گسترده‌ای را شامل می‌شوند. آنان شاهین‌های ضد چین مانند کولبی معتقدند امریکا باید بیش‌تر در داخل و نه در خارج از کشور هزینه کند. طیف دیگری از بدبینان درون آن اردوگاه، اما می‌گویند آیا تاکید بر روی تمرکز بر چین واقعا صرفا نوعی انزواگرایی پنهان محسوب نمی‌شود؟ آنان می‌گویند آیا کسانی که حتی نمی‌خواهند به طور غیرمستقیم در کنار اوکراین با روسیه مقابله کنند واقعا آماده جنگ با چین بر سر تایوان هستند؟

در این میان ترامپ بر روی هر سه گروه دست برتر را دارد. معتقدان به بازدارندگی او را یکی از خودشان می‌دانند. او تمایل آنان برای کاهش تعهدات نظامی به ویژه به شکل گسترده‌تر در خاورمیانه را به اشتراک می‌گذارد. ترامپ با تنظیم مجدد پایگاه انتخاباتی رای دهندگان حزب جمهوری خواه فضا را برای معتقدان رادیکال‌تر بازدارندگی به منظور دستیابی به نفوذ و مناصب برجسته باز کرد.

با این وجود، ترامپ کماکان لحظات زیادی را داشته که به طیف نخست امریکاگرایان نزدیکی زیادی دارد. او به نیرو‌های نظامی قوی اعتقاد دارد و ندای ریگان برای "صلح از طریق قدرت" را تکرار می‌کند. او هم چنین لحظاتی را داشت که نزدیک به دیدگاه‌های اولویت گرایان بود: او به عنوان رئیس جمهور توجه بیش تری به چین داشت تا به اروپا یا خاورمیانه.

این وضعیت ممکن است تا حدی بدان خاطر باشد که ترامپ به مسائل مرتبط با سیاست خارجی از منظر تجاری به عنوان منبع سود و زیان فکر می‌کند. او معتقد است کسری‌های تجاری نتیجه رویه‌های ناعادلانه است. ترامپ پیش از ملاقات با رهبر یک کشور خارجی از دستیاران اش می‌پرسید:"کسری تجاری چقدر است"؟ او هم چنین متحدانی را که از تضمین‌های امنیتی آمریکا بهره می‌برند و در تخصیص هزینه برای امور دفاعی کوتاهی می‌کنند را مورد تحقیر قرار می‌دهد، زیرا از نگاه اش آن کشور‌ها اصطلاحا در حال خندیدن به ریش امریکا هستند.

همانند نخست امریکاگرایان و اولویت گرایان ترامپ از دفاعی همراه با نشان دادن زور بازو حمایت می‌کند. ممکن است در دوره مجدد ریاست جمهوری او کنترل تسلیحات بیش از پیش از بین برود، زیرا هیچ یک از سه طیف ذکر شده درون حزب جمهوری خواه از ایده کنترل تسلیحات حمایت نمی‌کنند. دولت ترامپ احتمالا معاهده استارت جدید که سلاح‌های هسته‌ای دوربرد را محدود می‌کند تمدید نخواهد کرد معاهده‌ای که در سال ۲۰۲۶ میلادی منقضی خواهد شد. این عدم تمدید تا حدی بدان خاطر خواهد بود که روسیه بسیاری از مفاد آن را کنار گذاشته و نکته مهم‌تر آن که چین به سرعت در حال گسترش ذخایر تسلیحاتی خود می‌باشد.

نگاه نخست امریکا در واقع به معنای آخر اروپاست دیدگاهی که هم معتقدان به بازدارندگی و هم اولویت گرایان در آن با یکدیگر اشتراک نظر دارند. نتیجه نظرسنجی یوگاو نشان می‌دهد که جمهوری خواهان ترامپیست یا اعضای جناح "دوباره امریکا را عظمت ببخش" (MAGA) ناتو را بیش از آن که مثبت بدانند نامطلوب قلمداد می‌کنند. در میان سایر جمهوری خواهان این الگو معکوس است. به طور مشابه جمهوری خواهان MAGA در مقایسه با جمهوری خواهان غیر MAGA احتمال کم تری دارد که روسیه را "دشمن" قلمداد کنند.

برای مثالف در سنای امریکا جایی که نخست امریکاگرایان هنوز مسلط هستند اخیرا لایحه‌ای دو حزبی برای ارائه کمک‌های نظامی بیش‌تر به اوکراین (و هم چنین به اسرائیل و تایوان) به تصویب رسید، اما در مجلس نمایندگان جایی که نمایندگان طیف MAGA در آنجا نفوذ بیش تری دارند برای ماه‌ها این کمک‌ها مسدود شده است. آنان استدلال می‌کنند آمریکا ابتدا باید محدودیت‌های سخت گیرانه‌ای را برای مهاجرت در سراسر مرز‌های جنوبی آمریکا اتخاذ کند. در نتیجه، نیرو‌های اوکراینی که تشنه دریافت مهمات هستند تحت فشار قرار دارند.

ترامپ، اما می‌گوید راهکاری برای جلوگیری از خونریزی و درگیری بیش‌تر دارد و آن بحران را بلافاصله حل خواهد کرد. چگونه؟ او از رویکرد هویج و چماق حمایت می‌کند: به اوکراین بگویید در صورت امتناع از مذاکره حمایت آمریکا را از دست خواهد داد و به روسیه هشدار دهید که اگر با شرایط معقول موافقت نکند امریکا کمک‌های بیش‌تر از جمله تسلیحات بهتری به اوکراین ارائه داد.

در مقابل، افراد دیگری مانند "ویکتور اوربان" نخست وزیر مجارستان یکی از عزیز دردانه‌های محافظه کاران افراطی امریکایی باور دارند که ترامپ به سادگی اوکراین را رها می‌کند. فراتر از اوکراین اگر جمهوری خواهان به شکل فزاینده‌ای نسبت به کمک امریکا به آن کشور بدبین هستند در مورد اسرائیل به شدت طرفدار آن رژیم می‌باشند. براساس نتایج نظرسنجی یوگاو تنها ۲۰ درصد از جمهوری خواهان اوکراین را متحد امریکا قلمداد کردند در حالی که ۵۹ درصد آنان اسرائیل را متحد امریکا می‌دانند.

ترامپ در مرود بحران اسرائیل و غزه نیز همانند مسئله اوکراین می‌گوید قادر به حل و فصل مسئله است، اما نمی‌گوید چگونه. او ممکن است بدنبال احیای تلاش برای پیمان ابراهیم با حصول توافق صلح بین اسرائیل و عربستان سعودی باشد. هم چنین، ممکن است به دنبال باز کردن دست اسرائیل در جنگ با حماس باشد و کمک‌های مالی را به آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد که به آوارگان فلسطینی کمک می‌رساند قطع کند. با این وجود، طیف معتقدان به بازدارندگی و اولویت گرایان به طور یکسان خواستار خودداری از جنگ با ایران هستند.

از نظر شخصی ترامپ از نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل کینه به دل دارد، زیرا او پیروزی بایدن در انتخلبات سال ۲۰۲۰ را برسمیت شناخت. ترامپ، اما اخیرا اعلام کرده که هر یهودی که به دموکرات‌ها رای دهد از مذهب اش نفرت دارد. در تناقض با این موضوع ترامپ که عاشق برگزاری نشست‌های پرمخاطره و غیر متعارف است تا آستانه دیدار با حسن روحانی رئیس جمهور وقت ایران در حاشیه نشست گروه جی - ۷ در سال ۲۰۱۹ میلادی پیش رفته بود. این موضوع نشان می‌دهد ترامپ شخصا در دیدگاه هایش ناسازگار است و سردرگمی در رویکردش وجود دارد.

وقتی صحبت از آسیا به میان می‌آید اتفاق نظر گسترده‌ای در مورد تهدیدی که چین ایجاد می‌کند وجود دارد، اما نه لزوما در مورد این که در مورد آن چه باید کرد. براساس نظرسنجی یوگاو اکثریت جمهوری خواهان به ویژه آنانی که دارای گرایش MAGA هستند چین را به عنوان "دشمن" تعریف می‌کنند. اولویت گرایان می‌خواهند اطمینان کسب کنند که تایوان به اندازه کافی مسلح است تا از خود در برابر حمله احتمالی چین دفاع کند. با این وجود، در این باره نظر ترامپ مانند معتقدان به بازدارندگی به نظر می‌رسد. ترامپ بیش از آن که به جنگ نظامی علاقمند باشد مشتاق جنگ‌های تجاری است.

ترامپ احتمالا در صورت راهیابی دوباره به کاخ سفید از سلاح‌های تجاری سنگین تری از جمله وضع تعرفه مالیاتی یکسان ده دصدی برای تمام واردات صورت گرفته به امریکا استفاده خواهد کرد.

دوستان آمریکا چه باید بکنند؟ خودی‌ها توصیه می‌کنند:"به او گوش دهید، با او با احترام رفتار کنید و به دنبال مصالحه باشید".

بسیاری از دولت‌ها در واقع به دنبال دوستی با منصوبان احتمالی حلقه داخلی ترامپ هستند.کشور‌های متحد امریکا سابقه تلاش در زمینه نفوذ بر نفس ترامپ را داشته اند: بریتانیا او را با میزبانی توسط خاندان سلطنتی شگفت زده کرد و فرانسه با برگزاری رژه نظامی. تجارب متفاوت آلمان و ژاپن آموزنده است. در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ هر دو کشور کسری تجاری زیادی با آمریکا داشتند و هزینه اندکی برای امور دفاعی صرف کردند. با این وجود، ترامپ با آنگلا مرکل صدراعظم وقت آلمان رابطه خوبی داشت. او همزمان با "شینزو آبه" نخست وزیر وقت ژاپن نیز رابطه خوبی داشت. علت آن جه بود؟ تا حدودی بدان خاطر که ژاپن امتیازات تجاری ارائه داد و آبه به عنوان شاهینی در عرصه دفاعی شناخته شد و مرکل بلوکی محکم را تشکیل داده بود.

آبه هم چنین نقطه ضعف ترامپ را درک کرده بود: او چاپلوسی را دوست دارد. او دوست دارد سایرین از او تعریف کنند. خاطرات منتشر شده آبه پس از مرگ او مملو از نکات این چنین است: ترامپ عاشق حضور افراد در فعالیت‌هایی است که او دوست دارد از جمله در بازی گلف. غذای مورد علاقه اش برگر است و عاشق دیدار‌های مجلل و شاهانه است. از جمله سرگرمی هایش تماشای کشتی ژاپنی سومو کنار رینگ است. آبه در ادامه می‌نویسد:"ایجاد محیطی که بتوانیم در آن صحبت کنیم مهم بود. ترامپ در مورد هر چیزی که پای هزینه در آن در میان است رویکردی محتاطانه داشت و به دیپلماسی و امنیت از دریچه اقتصادی می‌نگریست و می‌اندیشید".

منبع: فرارو
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 2
  • ناشناس
    0

    درود بر عمو دونالد. موشهای کثیف خیلی وقته از آمدن ترامپ به لرزه افتادن!

  • چای دبش باغ ازگل
    0

    ترامپ هنوز معلوم نیست رییس جمهور آمریکا بشه سردمداران حکومت وحشت زده شدند!!!

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها