محمدرضا خاتمی:
اصلاح طلبان در هیچ شرایطی ناامید نمی شوند
فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: جریان اصلاح طلب در هیچ شرایطی ناامید نمی شود.
به گزارش خبر فوری سایت جماران در گفت و گو با محمدرضا خاتمی جویای آخرین وضعیت اصلاح طلبان شده است:
دولت با شعارهایی که ارائه داد و حمایت اصلاحطلبان توانست پیروز شود؛ اما در سالی که گذشت، بخشی از این مطالبات محقق نشد و شاید بخشی از اعتراضات دیماه نیز به همین مطالبات زمینمانده بازمیگشت. فکر میکنید اصلاحطلبان تا کجا باید هزینه حمایت از این دولت را بپردازند؟
سؤال سختی است؛ به دلیل اینکه شرایط کشور سخت است و به این آسانی نمیتوان برای مشکلات کشور راهحلی پیدا کرد. کسانی که خارج از کشور هستند و تنها راه نجات کشور و شاید نجات خود را براندازی میدانند، راهحل سادهای دارند و معتقدند تا کل سیستم از بین نرود و انقلاب نشود، وضعیت کشور درست نمیشود؛ اگر با تسامح بپذیریم که واقعا درد مردم را دارند که البته به نظر من محال است برای کشور و مردم وارد میدان شده باشند. از سوی دیگر جریاناتی که هسته اصلی قدرت را در دست دارند، معتقدند اگر مشکلی در کشور وجود دارد، به دلیل اصلاحطلبان است که انقلاب را از مسیرش منحرف کردهاند.
این گروه معتقدند اصلاحطلبان از مسائل و مشکلاتی که در کشور وجود دارد، سوءاستفاده میکنند تا به قدرت برگردند؛ بنابراین اگر جریان اصلاحطلبی نباشد، وضعیت کشور درست میشود. در این میان، اصلاحطلبان هستند که معتقدند همین نظام باید اصلاح شود؛ اما در اینکه عمق اصلاحی که باید صورت گیرد چه میزان باشد، نظرات متفاوتی وجود دارد. یک نگاه این است که همین روند خوب است.
اگر انتخابات نیمبندی انجام شود، آیا این اصلاح تلقی میشود؟ آیا اگر آزادی نیمبندی به مطبوعات و رسانهها اعطا شود، کافی است؟ آیا کمی شفافیت در عرصههای مختلف وجود داشته باشد، کفایت میکند؟ یا اینکه مشکلات عمیقتر از این حرفهاست. در
بین اصلاحطلبان هم در این مسائل اختلافنظر وجود دارد. عدهای معتقدند به عنوان مثال اگر در انتخابات مجلس چند کاندیدای درجه چندم داشته باشیم و در انتخابات ریاستجمهوری اگر نتوانیم نامزد خود را داشته باشیم و نامزدی را معرفی کنیم که تنها مزیت آن انتخاب بین بد و بدتر باشد، همین کفایت میکند. فکر میکنم جریان اصلی اصلاحطلبی به اصلاحات بنیادین معتقد است. این اصلاحات بنیادین شامل همه مراحل اداره حکومت میشود؛ نهفقط در عرصه سیاست، بلکه در تمام عرصههای اجتماعی و اقتصادی باید چنین اصلاحی رخ دهد. اصلاحطلبان معتقدند که باید نگرش حاکم که نتیجه آن افزایش نارضایتی عمومی و شکاف طبقاتی و همین اعتراضاتی است که بهتازگی به وجود آمد، تغییر پیدا کند و این حرف جدیدی نیست. اصلاحطلبان در همان مجلس ششم هم این هشدار را میدادند. هدف اصلاحطلبانی که من میشناسم، شرکت در انتخابات نیست. آنها انتخابات را برای این میخواهند که شرایط سیاسی و اجتماعی را برای پیداکردن راهکاری مسالمتآمیز در راستای تغییرات با هدف اصلاح سازوکار اداره کشور، فراهم کنند.
ببینید ما مدام مردم را برای ایجاد تغییرات، پای صندوق رأی دعوت میکنیم؛ اما بعد از پیروزی، درباره هرگونه شعاری که طرح شده یا مطالبهای که زمین مانده، میگوییم نمیشود، نمیگذارند و...؛ یعنی در پس پیروزی گشایشی حاصل نشده است.
این موضوع را از دو زاویه میتوان بررسی کرد؛ یکی اینکه آرایش قدرت به گونهای است که منتخبان کشور هر کاری را که بخواهند نمیتوانند انجام دهند. من خودم اختلافی اساسی با کاندیداهایی دارم که در انتخابات وعدههای رنگارنگ میدهند. درحالیکه یک نامزد باید شرایط کشور را تبیین کرده و توانایی خود را هم تشریح کند که چه میزان است و مردم بر اساس واقعیتها رأی بدهند. البته کاندیدای صادق کسی است که بگوید این قسمتها در اختیار من نیست؛ اما همه تلاش خود را میکنم که بتوانم آنها را طبق خواست مردم تغییر دهم و بعدا هم واقعا در جانب مردم بایستد.
نکته دوم این است که خیلی از افرادی که انتخاب میشوند، در خیلی از جاها میتوانند شعارهای خود را محقق کنند. ممکن است در بعضی از جاها مثل سیاست داخلی و خارجی، دست آنها بسته باشد؛ اما در عرصههای دیگر مثل اقتصاد و بسیاری از مسائل اجتماعی، اگر خود را گرفتار مصلحتاندیشیها نکنند، اینقدر دست آنها بسته نیست که مدام بگویند: نشد یا نگذاشتند. ما میتوانیم در مناصب مختلف از کسانی استفاده کنیم که علاوه بر توانایی و کارآمدی، صاحب تجربه نیز هستند و میتوانند وضعیت را بهبود ببخشند؛ هرچند از ایل و تبار ما نباشند یا وجود آنها مثلا به مذاق بعضیها خوش نیاید. این را من به حساب منتخبان خود، چه در مجلس و چه در دولت، میگذارم که یا ضعیف هستند و نمیتوانند، یا بدتر از آن، نمیخواهند تغییراتی را که امکان انجام آن فراهم است، عملیاتی کنند.
اصلاحطلبان بهطورکلی یک مشکل عمده دارند؛ شعارها و اهداف آرمانی را مطرح میکنند...ولی عملا نمیتوانند آنها را محقق کنند.همین را میخواهم بگویم. این شعارها مردمپسند و رأیآور است؛ اما مسئله اصلی این است که اصلاحطلبان نمیگویند چگونه میخواهند این شعارها را محقق کنند؛ یعنی فرض بر این است که نیروهایی هستند که نمیگذارند شما کار کنید، چه راهکاری وجود دارد که این مخالفتها، کارشکنیها و سنگاندازیها خنثی شود؛ این مهم است. آقای روحانی در ایام انتخابات گفت اگر رأی بالایی بدهید، موانع برطرف خواهد شد؛ اما واقعیت این نیست و شاید شعار درستی نبود. مردم ٢٤ میلیون رأی دادند، حالا موانع بر سر راه دولت کمتر که نشده، بلکه بیشتر هم شده است. ما نیازمند این هستیم که برای تحقق شعارهای خود، برنامه عملی بدهیم. این موضوعی است که شاید الان باید بیشتر به آن توجه شود. قبلا هم توجه میشد؛ اما به دلیل اینکه امکان هیچ نوع حضوری وجود نداشت، خیلی درباره آن کار نمیشد. الان بهتر درباره این موضوع کار میشود. من حتی فکر میکنم اصولگرایان هم به این نتیجه رسیدهاند که اگر اصلاحات بنیادینی درون کشور صورت نگیرد، همه آسیب میبینیم. شاید عدهای بدشان نیاید که این اتفاق رخ دهد؛ یعنی تقابل بین نیروهای برانداز ضدنظام و نظام که در این صورت برخی روشها توجیه پیدا میکند. این راهکار نیست. آنچه امروز مهم است، حکومتکردن به هر قیمت و به هر شکل نیست؛ مهم این است که ما چگونه میتوانیم کارآمدی نظام را افزایش دهیم، فارغ از اینکه چه کسی درون حکومت وجود دارد؛ یعنی آب و نان مردم تأمین شود، رفاه اجتماعی ایجاد شود و مطالبات در همه سطوح برآورده شود، برای این کار اصلاحطلبان میتوانند برنامههای خود را بهصراحت و بسیار روشن ارائه دهند. بگویند چه اصلاحاتی باید صورت گیرد و روابط قوا چگونه باید باشد. از این مقطع به بعد، دیگر به حکومت بازمیگردد که بخواهد چنین اصلاحاتی درون خود انجام بدهد یا ندهد. اگر این اصلاحات رخ دهد، فکر میکنم توجیه منطقی و عقلانی برای حضور بعدی اصلاحطلبان در انتخابات وجود خواهد داشت. تا امروز این روند، مشارکت در انتخابات، سهیمشدن در اداره کشور در سطوح مختلف و اکثرا در ردههای پایین و حداکثر متوسط و البته بدون تأثیرگذاری درخور توجه بوده است و بار فشارهای کمکاری و گاه خرابکاری منتخبان اصلاحطلبان، بر دوش جریان اصلاحات سنگینی کرده است. قرار نبود ما فقط نمایندگانی بفرستیم، از رئیسجمهور یا وزرایی حمایت کنیم که دستبسته باشند و نتوانند هیچ کاری انجام بدهند؛ به نظرم راههایی وجود دارد که بتوان در جامعه و اجتماع کارهایی را انجام داد؛ بنابراین من فکر میکنم برنامههای اصلاحطلبان باید حول این دو محور باشد؛ یک، ارائه برنامه عملی برای چگونگی تحقق اهداف خود و دو، اگر در اجرای این برنامهها مقاومت وجود دارد، در نحوه مشارکت خود در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بازنگری کنند.
28
اگه به اندازی برادرت صبورباشی موفق میشوی گرصبرکنی زغوره حلواسازی