حواس مان هست که ایران زخم برمی دارد؟!

غلامرضا بنی اسدی/ روزنامه نگار

حواس مان هست که ایران زخم برمی دارد؟!

بابا مرد! این صدای دختر بود که به فریاد برخاست تا دو برادر که از هم یقه می دریدند و مشت بر سر هم می کوفتند به خود بیایند. اما تعارف نبود این. هشدار نبود این. "خبر" بود، یک خبر واقعی. پدر وقتی درگیر شدن پسرانش را دید، همه توانش را به صدایش داد تا آنان را به خود آورد اما نشد. آنچه شد، این بود که پدر مرد.

جنازه اش هم همانجا افتاد که دو برادر به دعوا برخاسته و مشت حواله هم می کردند. مادر هم که رسید صدایش به فغان بلند شد. دو برادر هم انگار تازه فهمیده بودند مصیبت را، بر سر می کوفتند. این بار هر کدامشان بر سر خودشان. اما پدر زنده نشد. زندگی شان از هم پاشید. دیگر هم میان شان کار به صلح و صلاح نرسید. این روز ها که خبرهای خیابان را می خوانم، یاد آن پدر می افتم. یاد خانواده، یاد خانواده بزرگتر که اسم اش وطن است. یاد ایران که پای حرف به حرفش کلی شهید داده ایم. فکر می کنم ایران خون می گرید این روز ها.

هم برای بچه های خوبش هم برای بچه های بدش. همان ها که آتش به پا می کنند. همان ها که چاقو در دست شان، طعم مرگ دارد. همان ها که نمی فهمند اعتراض را آدابی است که باید به ادب آن از فرو افتادن به وادی اغتشاش، پرهیز کرد. اما بچه های بد هم بچه های همین خانواده اند. هرکدام از پا بیفتند، یکی از شناسنامه های خانواده باطل می شود. پدر و مادر، برای بچه بد خود هم عزا می گیرند. مگر ندیده ایم ناله هاشان را بر بالین جنازه فرزند قاچاقچی، قاتل و هزار جرمشان؟! پدر و مادرند دیگر مهرشان خوب و بد نمی شناسد.

ایران را هم دامن پر مهری است که برای همه فرزندانش، خون می گرید. برای مهسا می گرید و برای بهانه هایی که به اسم او برپا کردند و زخم در پهلوی هم نهادند نیز می گرید. یکی بیدار کند بچه های بد را. هوشیارتر کند بچه های خوب را. تا می شود جلوی بدی ها را با خوبی بگیرند. یادش بخیر فرمانده شهیدی که وقتی نیرویش – در هیجانی تند- به صورتش سیلی زد، نه تنها جواب نداد بلکه به آغوشش کشید و با بوسه مهر بر سر و صورتش، آرامش کرد. نمی گویم لگد پرانان مشت انداز را از یک طرف به مهر باید در آغوش کشید. آدمیم و تحمل مان طاق می شود. گاه راه چاره بر بستن و حتی شکستن برخی دست هاست. چاره در به در آوردن غده های بدخیم اجتماعی است.

مگر دکتر به جراحی چنین نمی کند. این هم البته نهایت مهربانی با جامعه است. حتی با خود دست های دراز و لگد های پران. نمی شود همه را با بوسه آرام کرد. توقعی چنین هم نیست. فقط به یاد آوردم که به سیره شهدا هم نگاهی داشته باشیم در این بلبشو بازار. تا می توانیم نزنیم بچه های بد را. مگر یادمان رفته است در دفاع مقدس که در برابر دشمن هم تا می توانستیم، نمی زدیم. آنهم در برابر دژخیمانی که تا می توانستند می زدند. ما در جنگ جوانمردی را به اوج رساندیم. آن تجربه مقدس را امروز به عنوان یک راهبرد میدانی در پیش گیریم و میدان را از عصیانگران عصبانی پس بگیریم. تریبون داران هم با حساب و کتاب سخن بگویند. مراقب باشند که برخی کلمات می تواند کبریت یک حادثه بزرگ باشد. تحقیر نکنیم، به حرمت همه را به رعایت احترام بخوانیم و بخشندگی انقلاب را عملی معنا کنیم. این برای همه بهتر است...

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 5
  • ناشناس
    0

    دیگه دیر شده ..

  • علب
    0

    خفه شو سوپاپ اطمینان

  • ناشناس
    0

    اول بگو این مردم حق دارند به این همه بی عدالتی معترض باشند یانه ؟دوم ایا در سران حکومت عقلانیتی و انسانیتی میبینی که عادلانه وعاقلانه برخورد کنند یا نه ؟سوم اصلا این جماعت لات ولوطی که برکل کشور حاکم گردید زبونی غیراز زور میفهمند یا نه ؟ چهارم جند بار مردم اعتراضاتشونا به مسالمت امیز ترین شیوه اعلام کردند و هر بار با انواع حیل خودحکومت اعتراض هارا با آشوب کشوند یا نه ؟پنجم این مردم صاحباین مملکت هستند یا نه ؟بقول غارتگران مملکت این مردم عامل بیگانه هستنی یا نه ؟ همین مردم بودند که انقلاب کردند وبه این خون آشامان رای دادند یا نه ؟ همین مردم جنگ کردند یا نه ؟ این مردم بودند که از نام وخون شهدا سوئ استفاده کردن یا حکومتیان ؟ ووووو

  • ناشناس
    0

    ایران زخم بر میداره یا جمهوری اسلامی ایران؟
    روز ۷ آبان جلوی پاسارگاد با باتوم و کلاشینکف لشکر میکشید. این شمائید که دشمن ایرانید.

  • دوباره میسازمت وطن
    0

    این و به قانون گذاران و خونخواران و جنگ طلبان و اشوبگران حکومتی گوشزد کنید و بگید کشت و کستار رو متوقف کنید
    ایران رو سوریه نکنید ....قدرت ارث پدرتون نیست که ........

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها