ماجرای عجیب دو قاتل که مرگ نجات یافتند

کارگر جوان و پیرمرد کفاش  که در ماجراهای جداگانه دست مرتکب قتل شده بودند در ماجرایی عجیب از طناب دار رها شدند و زنده ماندند

ماجرای عجیب دو قاتل که مرگ نجات یافتند

پرتاب مرگبار میلگرد
نخستین محکوم پسرجوانی به نام عظیم بود که تابستان سال 95 به دنبال بالاگرفتن دعوا میان او و برادر زنش میلگردی را به سمت او پرتاب کرد اما میلگرد ناخواسته با مهندس جوان به نام احسان برخورد کرد و موجب مرگ دلخراش وی شد.
وی در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران در حالی پای میز محاکمه ایستاد که پدر قربانی که قیم دو نوه خردسالش بود برای وی حکم قصاص خواست.متهم در دادگاه گفت، هیچ خصومتی با قربانی نداشته و میلگرد پرتاب شده بعد از برخورد با دیوار کمانه کرده و در گردن مقتول نشسته است.در پایان آن جلسه، قضات با توجه به مدارک موجود در پرونده و همچنین اظهارات شاهدان، عظیم را از اتهام قتل عمدی تبرئه و وی را به خاطر قتل شبه عمد به پرداخت دیه محکوم کردند. ولی عظیم که توان پرداخت دیه را نداشت در زندان ماند.وی حالا درخواست اعسار را مطرح کرده است و از قضات خواسته تا با تقسیط دیه موافقت کنند. این متهم دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران حاضر شد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و برادرزنم به عنوان کارگر در ساختمانی در لواسان مشغول کار بودیم. دعوای ما بر سر کار بود. برادر زنم تنبل بود و همیشه کارهای سخت را گردن من می‌انداخت. آن روز من خیلی عصبانی بودم و می خواستم هر طور شده محمد را ادب کنم اما همان موقع پیمانکار ساختمانی سر رسید .او به حرف هایم گوش نداد و فقط می خواست به دعوا فیصله بدهد. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم میلگرد را به سمت پیمانکار و برادرزنم پرت کردم ولی آن ها جا خالی دادند و میلگرد به ستون خورد و از آن جا کمانه کرد و به گردن پسر صاحب ملک برخورد کرد. وقتی دیدم میلگرد 15سانتی متری به گردن پسر صاحب ملک فرو رفته است شوکه شدم. من اصلا قصد کشتن کسی را نداشتم و فقط به خاطر عصبانیت میلگرد را پرتاب کردم.
وی ادامه داد: من صاحب ملک و پسرش را که مهندس بود از قبل می شناختم. پدر و پسر اولین شاهدان دعوامیان من و محمد بودند. آن ها سعی کردند به دعوا پایان دهند ولی وقتی نتوانستند با پیمانکار تماس گرفتند تا فورا خودش را به محل ساختمان برساند. حرف های پیمانکار موجب شد عصبی تر شوم و میلگرد را به سمت او و برادرزنم پرتاب کنم.
وی گفت: من به پرداخت دیه محکوم شدم اما توان پرداخت آن را به صورت یک جا ندارم. حالا سه سال است که در زندان مانده ام. به همین دلیل از دادگاه تقاضا دارم تا با تقسیط دیه موافقت کنند. من اگر آزاد شوم کار می کنم و دیه را قسطی به اولیای دم می پردازم.
اشک های پیرمرد کفاش
دومین محکومی که دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران درخواست اعسار از پرداخت دیه را مطرح کرد یک مرد سالخورده به نام مرتضی بود که فروردین سال 88 پسر مورد علاقه دخترش را با ضربه چاقو به سفید رانش کشته بود.
پیرمرد در تشریح جزئیات ماجرا گفت: چند سال بود دخترم با پسر جوانی به نام پیام آشنا شده بود و آن ها به هم علاقه مند بودند. بیشتر روزها آن ها برای تفریح از خانه بیرون می‌رفتند. من از دخترم خواسته بودم تا از پیام بخواهد تکلیف او را روشن کند و زودتر به خواستگاری اش بیاید اما هر بار پیام بهانه می‌آورد. وی در حالی که اشک می ریخت ادامه داد : آخرین بار پیام را مقابل خانه مان دیدم. من او را نصیحت کردم و به او گفتم اگر به دخترم علاقه‌مند است بهتر است زودتر به خواستگاری او بیاید و با هم عقد کنند . او حرف های نامربوط زد که از شنیدن حرف‌های او غیرتی شدم. من کفاش هستم و به خاطر شغلم همیشه چاقو در جیب دارم. در یک لحظه چاقو را برای ترساندن پیام بیرون کشیدم اما در حالی که با هم گلاویز شده بودیم چاقو ناخواسته به سفید ران او برخورد کرد .من بلافاصله او را به بیمارستان رساندم اما او به خاطر شدت خونریزی جان سپرد .مرد کفاش گفت: من دوبار محاکمه و هر بار به خاطر قتل شبه عمد به پرداخت دیه محکوم شدم اما این حکم در دیوان عالی کشور نقض شد. آخرین بار پرونده ام در شعبه چهارم رسیدگی شد و به قصاص محکوم شدم. حکم قصاص در دیوان عالی کشور تایید شده بود و امیدی به بازگشت به زندگی نداشتم که در مرحله استیذان دادستان بار دیگر پرونده ام را بررسی کرد و خواستار رسیدگی دوباره به آن شد .تا این که سرانجام از قتل عمد تبرئه و به خاطر قتل شبه عمد به پرداخت دیه محکوم شدم. وی ادامه داد: من واقعا قصد کشتن پیام را نداشتم و نمی دانم چطور شد که چاقو به سفید ران او برخورد کرد . من 10 سال است که در زندان مانده ام و توان پرداخت دیه را به صورت یک جا ندارم .حالا با اولیای دم توافق کرده ام ۸۰ میلیون تومان به آن ها بدهم و بقیه دیه را به صورت ماهانه یک میلیون تومان به آن ها بپردازم . از قضات دادگاه کمک می‌خواهم و تقاضا دارم با تقسیط دیه موافقت کنند تا دیه را به صورت توافقی که با اولیای دم داشته ام به آن ها بدهم. در این 10 سال همسر و فرزندانم سختی زیادی کشیدند و تقاضا دارم قضات به خاطر آن ها مرا ببخشند تا آزاد شوم و کار کنم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و درخواست وی را پذیرفتند و قرار شد پیرمرد کفاش از زندان آزاد شود و قسطی دیه را به اولیای دم بپردازد.

2222

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها