متهم به قتل در دادگاه: از ترس با رئیسم همدست شدم
پسر جوانی که به دستور صاحبکارش برای یک قتل اجیر شده بود با گذشت اولیای دم از قصاص توانست به زندگی برگردد.

رسیدگی به این پرونده جنایی از اواسط سال 1402 و با شکایت زن جوانی مبنی بر ناپدید شدن همسرش آغاز شد.
با شروع تحقیقات حدود یک هفته بعد جسد مرد جوان در حالی که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود در بیابانهای حاشیه شهر پیدا شد.
در اولین گام مأموران به تحقیق از همسر مقتول پرداختند. وی که با تناقض گویی سعی در گمراه کردن مأموران داشت به شکل نامحسوس زیر ذره بین تیم جنایی قرار گرفت و خیلی زود مأموران پی بردند وی با یکی از دوستان شوهرش ارتباط پنهانی دارد بنابراین دستور بازداشت زن جوان صادر شد و او در بازجوییها راز جنایتی هولناک را بر ملا کرد. وی گفت که دوست شوهرش با همدستی شاگردش دست به قتل زدهاند.
با این اعتراف دو متهم دیگر پرونده نیز بازداشت شدند و اتهامشان را پذیرفتند.
مرد جوان در توضیح ماجرا گفت: «من و مقتول همکار بودیم و من به خانهشان رفت و آمد داشتم. بعد از مدتی کم کم بین من و همسر مقتول ارتباط عاطفی شکل گرفت و عاشقش شدم. از آنجا که شوهرش سدی بین ما بود باهم نقشه قتل او را کشیدیم.
قرار شد شب حادثه همسرش به او قرص برنج بدهد و بعد از اینکه بیهوش شد من و شاگردم بهرام به سراغش برویم. آن شب وقتی همسر مقتول به من زنگ زد و اطلاع داد که شوهرش بیهوش شده ما وارد خانه شدیم و او را داخل پتو انداختیم و با خودمان به بیابانهای اطراف شهر بردیم و با کمک شاگردم او را کشتیم و جسدش را سوزاندیم.
با تکمیل تحقیقات برای دو مرد جوان به اتهام مشارکت در قتل و برای همسر مقتول به اتهام معاونت در قتل کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در آن جلسه اولیای دم برای متهمان درخواست اشد مجازات کردند و در نهایت قضات پس از محاکمه متهمان، مرد جوان و شاگردش را به اتهام مشارکت در قتل به قصاص با پرداخت مابه التفاوت دیه از سوی اولیای دم محکوم کردند و همسرمقتول نیز به اتهام معاونت در قتل به 15 سال حبس محکوم شد.
حکم صادره به دیوان عالی کشور رفت و پس از تأیید از سوی قضات دیوان پرونده به اجرای احکام فرستاده شد.
در این میان خانواده بهرام توانستند رضایت اولیای دم را جلب کنند تا از قصاص رهایی یابد اما صاحبکارش در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت.
رسیدگی به پرونده از جنبه عمومی جرم
در این جلسه که روز گذشته در دادگاه کیفری تهران برگزار شد بهرام که به تازگی از قصاص رهایی پیدا کرده بود به جایگاه رفت و با تشریح ماجرا به قضات گفت: «من فریب رئیسم را خوردم و در این ماجرا هیچ نفعی نداشتم. سنم کم بود و ترسیدم مرا اخراج کند حالا هم با عذرخواهی از خانواده مقتول از قضات درخواست میکنم تا حد امکان در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا بتوانم به زندگی عادی برگردم و گذشته را جبران کنم.»
با پایان اظهارات متهم قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.