ماجرای زندگی سارق زن مشهدی

زن 21 ساله ای به نام المیرا که به اتهام سرقت خودرو یک شب را در بازداشتگاه به سر برده بود، درباره ماجرای سرقت خودرو به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: در یکی از استان های جنوبی کشور متولد شدم و تا مقطع ابتدایی تحصیل کردم.

ماجرای زندگی سارق زن مشهدی

پدرم مردی ثروتمند بود و ما هیچ کمبودی در زندگی نداشتیم به گونه ای که در همان دوران کودکی گران قیمت ترین گوشی تلفن همراه را داشتم و هر چیزی اراده می کردم پدرم برایم تهیه می کرد اما زمانی که به سن نوجوانی رسیدم پرسه زنی در فضای مجازی همه اوقاتم را پر کرده بود به طوری که درس و مدرسه را رها کردم و در بسیاری از گروه های اجتماعی عضو شدم در همین روزها بود که با «عادل» در فضای مجازی آشنا شدم و پس از مدتی ارتباط پیامکی به او دل باختم.

عادل اهل مشهد بود و خانواده ضعیفی داشت به همین خاطر وقتی از من خواستگاری کرد پدرم از شدت تعجب حیران مانده بود ولی خشم اش را نیز به شدت کنترل می کرد چرا که انتظار نداشت  دخترش در  فضای مجازی  با کسی ارتباط برقرار کند از سوی دیگر نیز ازدواج در میان اقوام ما به صورت طایفه ای است و معمولا به طور سنتی و فامیلی ازدواج می کنیم با این حال من که دلبسته عادل شده بودم خانواده ام را تحت فشار قرار دادم تا با ازدواجم مخالفت نکنند.

بالاخره پدرم به ناچار به این  ازدواج  رضایت داد ولی پس از مراسم عقدکنان مرا از خانه بیرون کرد و گفت: تو دیگر دختر من نیستی! به همین خاطر من راهی  مشهد  شدم تا در کنار عادل خوشبختی را تجربه کنم اما وقتی به مشهد آمدم با اوضاع اسفباری روبه رو شدم.

عادل جوانی معتاد و بیکار بود که با خلافکاری روزگارش را می گذراند.

خانواده ای بسیار آشفته داشت مدتی بعد من هم در مسیر خلاف افتادم و پس از آن که معتاد شدم به همراه شوهرم شروع به سرقت کردیم تا حضور من در صحنه های سرقت ماموران را گمراه کند. حدود یک سال بعد از این ماجرا پدرم از طریق یکی از بستگانمان که در مشهد زندگی می کرد در جریان وضعیت تاسف بار زندگی من قرار گرفت او که نمی توانست زجر کشیدن مرا تحمل کند یکی از دوستان خانوادگی مان را برای دیدار من به مشهد فرستاد.

«افراسیاب» در حالی که مقادیر زیادی کالا و مواد غذایی به همراه داشت شبانه به در منزل ما آمد و گفت: این لوازم را پدرت به همراه کارت بانکی برایت فرستاده است فقط از من خواست تا به شما توصیه کنم که اعتیادتان را کنار بگذارید! من هم لوازم را به خانه بردم و متوجه شدم پدرم حساب بانکی به  نام من باز کرده است تا بتواند از نظر مالی به من کمک کند.

در این هنگام افراسیاب سوئیچ خودرواش را به من سپردو گفت قصد دارد برای زیارت به حرم امام رضا (ع) برود و من تا برگشت او مواظب خودرو باشم.

عادل که گفت وگوی ما را می شنید موتورسیکلت اش را روشن کرد تا افراسیاب را به نزدیکی حرم برساند ولی حدود نیم ساعت بعد عادل با عجله به خانه بازگشت و از من خواست سوئیچ خودروی افراسیاب را به او بدهم من که متوجه نقشه او شده بودم از این کار خودداری کردم چرا که خودرو نزد ما امانت بود ولی عادل موضوع را رها نمی کرد و مدعی بود وقتی افراسیاب به خانه ما بازگشت به او می گوییم خودرواش را دزد برده است! خلاصه با اصرار عادل سوئیچ را به او دادم و خودرو را به مکان نامعلومی برد.

زمانی که افراسیاب بازگشت و ماجرای سرقت را فهمید بلافاصله با پلیس تماس گرفت. طولی نکشید که ماموران تجسس کلانتری آبکوه به سراغ من آمدند و با طرح چند سوال تخصصی متوجه شدند که خودرو را من و همسرم سرقت کردیم ولی عادل فرار کرده بود و پلیس تنها مرا بازداشت کرد.

با توجه به اهمیت ماجرا ، بررسی های تخصصی پلیس با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور، رئیس کلانتری آبکوه برای کشف سرقت های احتمالی دیگر این زوج جوان و دستگیری متهم فراری آغاز شد.

منبع: خراسان
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • دلیر
    0

    خوشی زده بود زیر دلت
    عاقبت آدم نفهم
    عشق چرت و پرت

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها