10 سال پس از برجام؛ آزمونی برای چندجانبهگرایی در جهانی چندپاره
تصویر پایین یک فروند جنگنده اسرائیل را در حال آمادهسازی برای حمله هوایی به ایران در تاریخ 13 ژوئن (23 خرداد) نشان میدهد.

جسیکا دوردو، مفسر ویژه در شبکه CGTN و دانشجوی دکترای روابط بینالملل در دانشگاه امور خارجه چین طی یادداشتی درباره توافق هستهای ایران (برجام) خروج یکجانبه آمریکا از آن و پیامدهای این اقدام را در 10 سالگی این توافق بررسی کرده است. دیدگاههای مطرحشده در این مقاله، لزوما بازتابدهنده دیدگاه CGTN نیست.
14 جولایِ امسال (23 تیر) دهمین سالگرد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بود؛ توافقی که زمانی بهعنوان پیروزی دیپلماسی مورد ستایش قرار میگرفت. اکنون، پس از گذشت 10 سال، این توافق در میانه تنشهای فزاینده و چندپارگی ژئوپلیتیکی در حال از بین رفتن است. شکست در حفظ برجام، یادآوری تکاندهندهای از شکنندگی دیپلماسی در نبود اراده سیاسی منسجم است.
این توافق در ابتدا به اهداف مورد نظر خود دست یافت. طبق گزارشهای متعدد آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA)، بین سالهای 2016 تا 2018، ایران محدودیتهای سختگیرانهای در زمینه غنیسازی اورانیوم را رعایت کرد و اجازه بازرسیهای سرزده را داد. در پاسخ، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای را لغو کردند و میلیاردها دلار از داراییهای ایران آزاد شد. شرکتهای غربی نیز قراردادهای سرمایهگذاری بزرگی با تهران امضا کردند که نشانهای از بازگشت تدریجی ایران به بازارهای جهانی بود. با این حال، در مه 2018، ایالات متحده بهطور یکجانبه از برجام خارج شد و تحریمهای گستردهای را تحت عنوان کمپین «فشار حداکثری» دوباره اعمال کرد. این اقدام پیامدهایی فوری و شدید به دنبال داشت: شرکتهای بینالمللی برای اجتناب از مجازاتهای آمریکا از ایران خارج شدند، سازوکارهای مالی اروپایی مانند اینستکس موفق به جلب توجه نشدند و اقتصاد ایران شدیدا تحت فشار قرار گرفت.
در واکنش، تهران تدریجا از تعهدات خود در چارچوب توافق فاصله گرفت، از محدودیتهای غنیسازی فراتر رفت، سانتریفیوژهای پیشرفته نصب کرد و دسترسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی را محدود ساخت. تا سال 2021، چارچوب فنی توافق تنها به صورت اسمی باقی مانده بود. هرچند دولت بایدن تمایل خود را برای بازگشت به توافق اعلام کرد، اما مذاکرات وین به دلیل اختلافات پیاپی و قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا با شکست روبرو شد.
در سال جاری، دیپلماسی با مانع تازهای مواجه شد. ایران در ژوئن امسال با اشاره به حمایت نظامی ایالات متحده از اسرائیل در جریان تشدید تنشها میان دو طرف، مذاکرات هستهای را به حالت تعلیق درآورد. بهویژه حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق در آوریل 2024 و پاسخ موشکی بیسابقه تهران در همان ماه، سطح خصومت را افزایش داد و مسئله هستهای را بیشتر به حاشیه راند.
فروپاشی برجام، نمودی از شکست عمیقتر نظام حکمرانی امنیت جهانی در هماهنگ شدن با جهانی چندقطبی و بیاعتماد است. بازیگران اصلی، به ویژه ایران و ایالات متحده، با دیدگاههایی کاملا متفاوت به دیپلماسی مینگرند. برای آمریکا، برجام درگیر قطببندی داخلی سیاست شد؛ در حالی که ایران آن را از منظر تاریخی مداخله خارجی و فشار اقتصادی مینگریست. این تفاوت دیدگاه، اعتماد لازم برای حفظ توافقی چنین پیچیده را از میان برد.
تصویر بالا یک نیروی امدادگر را نشان میدهد که در تلاش است آوار ساختمانهایی را که در جریان حملات هوایی اسرائیل در تهران در تاریخ 13 ژوئن آسیب دیدهاند، جابجا کند.
در همین حال، سایر بازیگران، خصوصا چین و روسیه، همواره از حفظ برجام بهعنوان نمادی از دیپلماسی مبتنی بر قانون حمایت کردهاند. برای نمونه، چین نه فقط در مذاکرات اولیه نقش سازندهای ایفا کرد، بلکه در سالهای پس از آن نیز عامل ثبات بود.
پکن میزبان گفتگوهایی با حضور بازیگران منطقهای بود و چارچوبهایی متعادل پیشنهاد داد که بر احترام به حاکمیت و اصل عدم مداخله تاکید داشت. افزون بر این، میانجیگری موفق چین در عادیسازی روابط میان عربستان سعودی و ایران در سال 2023، جایگاه رو به رشد دیپلماتیک این کشور را در خاورمیانه - منطقهای که مدتها تحت سلطه چارچوبهای امنیتی غربمحور بود - به نمایش گذاشت.
انقضای برجام همچنین پیامی هشدارآمیز برای کشورهای در حال توسعه دارد: اگر طرفی بتواند بدون هیچ پیامدی از تعهداتش عقبنشینی کند، توافق با قدرتهای جهانی ممکن است پایدار نباشد. این وضعیت، اعتماد به چندجانبهگرایی را تضعیف کرده و نهادهایی مانند سازمان ملل که برای حفظ امنیت جهانی طراحی شدهاند را دچار آسیب میسازد. اکنون شاهد آن هستیم که اقتصادهای نوظهور نسبت به اجرای گزینشی قوانین بینالمللی ابراز نگرانی میکنند و برخی به سوی همکاریهای جایگزین و چارچوبهای منطقهای روی میآورند.
در این فضا، دیپلماسی باثبات و اصولمحور چین برجسته است. چین با ترویج گفتوگو، رد یکجانبهگرایی و حمایت از صلح مبتنی بر توسعه، دیدگاهی جایگزین برای نظام امنیت جهانی ارائه میدهد که بر پایه همکاری بنا شده نه اجبار. شاید برجام در حال پایان باشد، اما مسئلهای که آن را برجسته کرده همچنان بهشدت مرتبط است: چگونه میتوان نظامی دیپلماتیک عادلانهتر و پایدارتر ساخت که بازتابدهنده پیچیدگیهای عصر ما باشد؟
10 سال پیش، برجام این امید را ایجاد کرد که چنین نظمی ممکن است. امروز، جامعه جهانی باید از تجربه فروپاشی آن درس بگیرد و بار دیگر خود را به دیپلماسی صبورانه و اصولی که لازمه ساختن جهانی امنتر است، متعهد سازد.
برجام توافق نبود؛ دیکتهای بود که آمریکاییها گفتند و ظریف با خط ضخیم نوشت!