می‌خواستم اعدام شوم!

مریم محمدپور

می‌خواستم اعدام شوم!

یک متجاوز بازداشت شده است. او که لقب مرد شيشه‌اي گرفته بود، هشت زن را در تهران ربوده و مورد تجاوز قرار داده بود. خبرنگاری به سراغ او رفته و از او پرسیده مگر نمی‌دانستی اعدام می‌شوی؟ و او پاسخی داده که باید مسئولان با دقت به آن گوش کنند: «می‌خواستم اعدام شوم»!

اتفاق عجیبی است، یک نفر تجاوز می‌کند تا اعدام شود. او حتما در خبرها شنیده یا خوانده که متجاوزان قبلی که به دام قانون افتاده‌اند، به پای چوبه دار رفته‌اند. ماجرا هم مانند قصاص نیست که با رضایت اولیای دم، راه دررو داشته باشد. مصاحبه را که می‌بینم به زندگی مردی فکر می‌کنم که به گفته خودش تا دیپلم درس خوانده است. بنابراین انسان بی‌استعداد یا بی‌سوادی نبوده. او لباس زرد پوشیده بنابراین دوست داشته در جامعه دیده شود، اما از همان مقدار کمی که از لباس دیده می‌شود، می‌توان فهمید همه قاعده را بلد نیست، چراکه لباسش چروک است و سرآستین‌هایش کمی چرک دارد. او برای فریب دختران به یک پیراهن زرد و خودروی مزدا {که ظاهرا دزدی هم بوده} قناعت کرده است.

خبرنگار در ادامه از کسب و کارش می‌پرسد و او می‌گوید بیکار است. کسی که بیکار باشد، احتمالا وقت آزاد زیادی داشته و می‌توانسته به همه ابعاد کارش فکر کند و از آنجاکه بیکاری، می‌تواند به بی‌انگیزگی بیاورد، او نگران آینده خود نیست. ظاهرا تنها چیزی که در زندگی برایش اهمیت دارد، خانواده اش است. اینها را بر اساس مصاحبه دو دقیقه‌ای یک خبرنگار متوجه شدم. آنجاکه خبرنگار می‌پرسد «اگر کسی با کس و کار خودت این کار را می‌کرد، چه کارش می‌کردی؟» و او جواب داد: «اعدامش می‌کردم!» بنابراین اندک کسانی هستند که او را به زندگی وصل می‌کنند.

این جوان زردپوش احتمالا به زودی اعدام می‌شود. او احتمالا در سال آخر زندگی‌اش قرار دارد و از اینها مهمتر او به زودی از کرده خودش پشیمان می شود، شاید هم تا حالا شده باشد. اما پشیمانی‌ای که دیگر دیر است. یک نفر از جمعیت ایران، پای چوبه دار کم می‌شود در حالی که کمتر کسی برایش ناراحت است اما او یک جوان ایرانی است و می‌توانست سرنوشت بهتری داشته باشد. حالا اما زندگی آنقدر برایش بی‌ارزش شده که ابتدا لذت و سپس اعدام را انتخاب می‌کند.

مصاحبه کوتاه این جوانِ هموطن، سوزنی به منِ خبرنگار بود و بی‌تردید مسئولان قضایی و انتظامی کشور که هر روز با تعدادی از این هموطنان مواجه می شوند، باید جوالدوزی به خود بزنند. آنها با هموطنانی مواجه می شوند که چیزی برای از دست دادن ندارند؛ حتی زندگی را! برای آنها تصور چوبه دار ترسناک نیست. و ککشان هم نگزیده وقتی در خبرها خوانده اند ایران بعد از چین بیشترین تعداد اعدام را دارد. شاید مسئولان باید روی زندگی این هموطن -هرچند متجاوز- تحقق و تفحصی را آغاز کنند تا بفهمند چرا اعدام بازدارنده نیست، چرا جوانی حاضر است دست به قبیح ترین کارها بزند و از اعدام نترسد؟ چرا چیزی ندارد که او را به زندگی وصل کند؟

18

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 4
  • مدیر سرنا

    واقعا برای اون فرد متاسفم

    نظرات شما -
    • داود

      باید ساخته شود در هر کشوری وجود داره حالا شماها راهش رو پیدا کنید شهرنو لازم هست باید قبول کنید

  • اسِ

    بیکاری و فقر عامل بی انگیزگی دست زدنه به کارهای از این دست است جوانی که تازه اول زندگیش است نا امید شده بسیاری اینطور نا امیدن فقط دست به خلاف شرع نمیزنن که اگر این روند ادامه پیدا کنه اقدامات از این قبیل زیاد میشوند حالا دولت خودش را به کر گوشی بزند

  • داود

    سلام در ایران متاسفانه هیچ وقت به دنبال علت نیستن شهرنو باید و باید ساخته شود وسلام