به مناسبت روز دانشجو

راز تعارض همیشگی دانشگاه و دولت در ایران/ دانشجوی عاصی و صدایی که نشان از زنده بودن دانشگاه دارد

دانشجو عاصی است. تعارض میان سیاست، خانواده، جامعه با دانشگاه او را به هم ریخته است. در دانشگاه یاد می‌ گیرد که عقلانیت و آزادی را سرلوحۀ زندگی خود قرار دهد اما هنجارها و ارزش های حاکم بر خانواده و جامعه و سیاست با این دو شعار در تضاد است.

راز تعارض همیشگی دانشگاه و دولت در ایران/ دانشجوی عاصی و صدایی که نشان از زنده بودن دانشگاه دارد

 به گزارش خبر فوری، هویت دانشجو به دانشگاه گره خورده است. اما برای فهم دانشگاه باید مروری بر تاریخ آن داشته باشیم.

اگرچه اولین دانشگاه ها در کنار کلیساها و به عنوان خادمان دین تاسیس شدند اما خیلی زود مسیر خود را از نهاد کلیسا جدا نمودند. با وقوع انقلاب فکری در اروپا و ورود به عصر روشنگری در قرن 18 اولین دانشگاه های امروزی در امیرنشین های آلمان تاسیس شدند. این دانشگاه ها که می توان آنها را پدران دانشگاه های مدرن دانست، بدین جهت تاسیس شدند که امیرنشین های آلمانی در رقابت با سایر ایالات به قدرت بیشتری برسند.

در آن زمان، «روشنگری» حاکم مطلق اروپا بود. اروپایی ها عقلانیت مدرن و علوم تجربی را سرلوحه خود قرار داده و قصد داشتند با عقل جدید جهان را کشف و تصرف کنند. همانطور که امانوئل کانت، فیلسوف بزرگ آلمانی در تعریف روشنگری گفته، «آزادی» مهم ترین عنصر عقلانیت مدرن است. دانشگاه های مدرن هم بر مبنای آزادی تاسیس شدند.

در واقع، امرای آلمانی نهادی تاسیس کردند که در آن، نخبگان علمی و فلسفی دور هم جمع شده و آزادانه شروع به تحقیق و تصرف قلمرو ناشناختۀ دنیا کنند. امرا نیک می دانستند که نتایج تحقیقات و اکتشافات دانشگاه ها به نحو مستقیم و غیر مستقیم به کمک آنها خواهد آمد و آنها را به قدرت می رساند اما به این مساله نیز آگاه بودند که بنیان دانشگاه بر عقلانیت و آزادی استوار است و آنها به عنوان سیاستمدار نباید در کار دانشگاه ها دخالت کنند.

با توسعه دانشگاه های مدرن و انتقال‌شان به کشورهای دیگر، آرام آرام مشکلاتی به وجود آمد. بنیان دانشگاه‌های جدید آزادی و عقلانیت بود اما بسیاری از کشورها توسط حکومت های تمامیت خواهی اداره می شدند که دوست نداشتند چیزی بیرون از قلمرو آنها باشد و به همین دلیل، مخالف شدید آزادی و عقلانیت بودند. با ورود به قرن 20، این مشکلات بیشتر شد.

از یک طرف، دانشجویان و اساتید دو شعار اصلی دانشگاه یعنی آزادی و عقلانیت را با قدرت پیش برده و به فکر تحقق آن بودند و از طرف دیگر، شرایط خاص دنیا و وقوع جنگ های جهانی، دولت ها را به سمت جباریت، کنترل و دخالت بیشتر در قلمرو آزادی کرد.

این اتفاق باعث درگیری هایی بین دانشگاه و دولت شد. این درگیری ها اغلب کوتاه و گذرا بودند اما در برخی موارد نیز تا آستانۀ انقلاب پیش رفتند. انقلاب دهه 60 فرانسه حاصل همین تعارض بود. مخالفت دانشجویان پاریسی با قوانین تفکیک جنسیتی دانشگاه باعث شعله ور شدن انقلابی شد که بسیاری را شوکه کرد و به فکر فرو برد.

دانشگاه در ایران و تعارضی که بدل به اعتراض شد

مشکلات دانشگاه با سیاست در ایران بیش از غرب است. دانشگاه در ایران یک نهاد وارداتی است. ایران مدرن ساخته و پرداختۀ جباریت و دیکتاتوری پهلوی اول است.

رضاشاه، دولتی مرکزی و سخت ایجاد کرد و سعی نمود از بالا، اصلاحاتی را در بدنه اجتماعی کشور ایجاد کند. به همین دلیل، دانشگاه مدرنی که به دستور او در تهران تاسیس شد، وصله ای ناجور بود.

دانشگاه مدرن بر اساس عقلانیت و آزادی تشکیل شده بود اما رضاشاه و حکومت مرکزگرای ایران نه به عقلانیت علاقه ای داشت و نه آزادی. به همین دلیل، دانشجویان هیچگاه با رضاشاه و پسرش رابطه خوبی نداشتند. افتراق حکومت و دانشگاه از همان ابتدا در ایران کلید خورد. این جدایی آبشخور حوادث سیاسی و اجتماعی متعددی گردید.

عدم حمایت دانشجویان از نظام پهلوی، گرایش آنها به اندیشه های چپ مارکسیستی، عدم حمایت دانشگاه از محمدرضا پهلوی در حادثه 28 مرداد و بیزاری از دولت کودتا و فضل الله زاهدی، حادثه 16 آذر، تشکیل گروه های چپ مسلح در دانشگاه، قیام علیه رژیم پهلوی در سال 56 و 57 همه و همه از تضادهای قابل توجه حکومت پهلوی با دانشگاه و دانشجویان بوده است.

اگرچه در چند سال نخست انقلاب اسلامی دانشگاه و حکومت رابطۀ خوبی داشتند اما این رابطه نیز به زودی خراب شد. مشکل سرجایش باقی بود. دولت انقلابی سعی داشت از بالا همه چیز را کنترل کند اما دانشگاه تلاش می کرد عقلانیت و آزادی خود را حفظ کند.

ضمن اینکه عقلانیت و آزادی مفاهیمی جدید و مدرن بودند و بسیاری از طبقات سنتی حاکم در دهه 60 و 70 به این ارزش ها بدبین بودند. به همین علت، نوعی بدگمانی و رابطۀ مبتنی بر ترس بین حکومت انقلابی جدید در دهه 60 و دانشگاه ها به وجود آمد.

این اتفاق باعث شد دانشگاه همان مسیری را پیش بگیرد که در سال های 30 و 40 و 50 پیش گرفته بود. دانشگاه در سمت مخالف با برخی انگاره‌های سیاسی ایستاد. طرفداری دانشجویان از سید محمد خاتمی و اپوزیسیون داخلی یعنی اصلاحات در انتخابات 1376، حادثه کوی دانشگاه، حوادث سال 88 و جنبش سبز و اعتراضات اخیر که در دانشگاه های مختلف دیده می شود، همه و همه حاصل تعارض ذاتی دانشگاه و حلقه مرکزی سخت دولت در ایران است.

صداهایی که نشان از زنده بودن دانشگاه دارند

دولت در این سال ها همواره تلاش کرده است که به نوعی دانشگاه را در خود غرق کند. راهکار این مساله هم کنترل دو ستون اصلی دانشگاه یعنی عقلانیت و آزادی است. تغییر ساختار آموزشی و پژوهشی دانشگاه ها، تغییر درس ها و کتب مختلف، سختگیری در قوانین حجاب، اعمال تفکیک جنسیت، اعمال نفوذ در جذب اساتید، ایجاد یک سیستم بوروکراتیک عریض و طویل در قسمت آموزشی دانشگاه ها و ... همه و همه تلاش های سیاست برای شکست دانشگاه بوده است.

 این تلاش ها گاهی شکل های دیگری به خود می گیرد. تلاش سیاستمداران برای اتصال دانشگاه به سیستم های دولتی، کارآفرینی و صنعت اگرچه در ظاهر قابل دفاع است اما آنچه در واقع رخ می دهد نه ارتباط دانشگاه با صنعت بلکه ورود رانت دولتی به بدنه دانشگاه است.

از نگاه منتقدان، ورود اساتید سفارشی به دانشگاه ها و حذف برخی رشته ها با این بهانه که کارآمد نیستند و نیازهای فعلی دانشگاه را برطرف نمی کنند هم از دیگر تلاش های دولت برای تغییر ساختار دانشگاه است.

از دید مخالفان وابستگی دانشگاه به نهاد دولت، اگرچه دانشگاه باید کارآمد باشد اما تشخیص این مساله که دستاوردهای علمی دانشجو یا استاد به نفع کشور است یا نه با دولت یا سیاستمدار نیست.

به زعم این دسته، دانشگاه نهادی مستقل و آزاد است که باید بدون دخالت سیاست در کارش، شروع به تراوش فکر، صنعت و دستاورد علمی کند و دولت نیز در صورت علاقه به این دستاوردها با عقد قرارداد با دانشگاه یا تخصیص بودجه و سرمایه از آنها استفاده کند.

با این حال دیدگاه دیگر براین گزاره استوار است که دولت بودجه دانشگاه را تامین می کند و به همین دلیل، مدعی است که می تواند در کار دانشگاه دخالت کند چرا که نهاد دانشگاه دولتی است و ربطی به بخش خصوصی ندارد. این امر در فرانسه، انگلستان و امیرنشین‌ های قرن هیجدهمی آلمان نیز وجود داشته است.

البته از یاد نباید برد که تفاوت بزرگ این است که این دولت ها کشور خود را بر اساس عقلانیت و آزادی اداره کرده و به همین علت، تعارضی بین اهداف آنها و ساختار نهاد دانشگاه وجود نداشت اما دولت ایران در 150 سال اخیر به جز دوره‌هایی کوتاه، عمدتا بر مبنای ارزش‌هایی جایگزین پیش رفته و به همین علت، میان آن و دانشگاه تعارضی دائمی وجود داشته است.

در چنین شرایطی است که فارغ از هیجانات مقطعی، دانشجو عاصی است. تعارض میان سیاست، خانواده، جامعه با دانشگاه او را به هم ریخته است. در دانشگاه یاد می‌ گیرد که عقلانیت و آزادی را سرلوحۀ زندگی خود قرار دهد اما هنجارها و ارزش های حاکم بر خانواده و جامعه و سیاست با این دو شعار در تضاد است.

به همین علت، یا اسیر غول بی شاخ و دم جبر محیطی شده و روح جوان و شادابش در دانشگاه می میرد و با خود، دانشگاه را هم ذبح می کند و یا دست به طغیان زده و علیه این ساختار می‌شورد.

دانشگاه در کشور ما به سبب مداخلات غیردانشگاهی، نهادی مستقل و مجرب نیست. به همین علت، رفتارهای دانشجویان گاه غلط، خشن و اشتباه است اما نباید گمان کرد که می توان شعله‌های عصیان آنها را خاموش کرد. صدای اعتراض دانشجو تا زمانی که دانشگاه زنده باشد و در سیاست هم بر همین پاشنه بچرخد، بلند است و برای مهار آن باید گفتگویی مبتنی بر دو اصل عقلانیت و آزادی را میان نهاد علم و نهاد قدرت آغاز کرد.

منبع: خبر فوری
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها