«آقا علی سنگهای جوی را پاک میکرد، مار بدی درآمده. کم مانده بود آقا علی را بزند. رفت [به] سوراخ. سبزعلی دُمَش را گرفته بیرون کشید. سرش را…
«رفتم تنگهی ساه... دمِ تنگه کبک زیاده از حد بود، نتوانستم بزنم. از دور تفنگ انداختم نخورد... آقاابراهیم اسبابهای آبدارخانه را که…
« چمن گورسفید شنیده بودیم، مشهور بود. اما هیچ چمنی ندارد مگر اندکی، همه را زراعت کردهاند. هوای بسیار بسیار خوبی دارد. همان آب که منبعش از…
«انیسالدوله تب داشت، زالو لازم شد، پیدا نشد. طولوزون و دکتر فصد کردند، خیلی افاقه کرد.»
«عایشه امروز زمین خورده بود، چانه و پایش درد آمده بود. مملی گفتند از مازندران به اردوی عینالملک آمده و از آنجا اینجا آمده بوده است. باز…
«این طرف خاک بسطام است، سرازیر شدیم... همهجا مه بود و ترشح زیاد. همهی چادرها و زمین تَر بود. یک ساعت به غروب مانده وارد منزل شدیم. نماز…
«زنی پایش گلوله داشت، میرزا علینقی برد معالجه کند، مال او شد. معرکه[ای] بود. مادر بچه را میشناخت، دختر پسر، مادر را. میچسبیدند به هم.…
«خلاصه اردو را نیم فرسخ بالاتر از ده جاجرم زدهاند. جاجرم دست چپ بود. قلعهی بزرگی مثل قلعهی اَردانِ خوار در وسط ده بود. باغات زیاد داشت.…
«یک نفر جوان تقریبا سالی با دو هزار فرانک غیر از لباس و متفرعات زندگی میتواند زندگی و تحصیل کند و اگر چنین باشد با سه هزار فرانک به خوبی…
«میرزا علیاکبرخان گفت که در کابینه سابق متالم بوده از اینکه من نماینده ایران در مجمع ملل باشم، چون مجبور بودم از قرارداد ایران و…