یک روز همسرم با عصبانیت به خانه آمد و با چهره ای خشمگین از من خواست لوازم شخصی ام را جمع کنم و به خانه پدرم بروم تا مراحل طلاقمان طی شود چرا که...
از سایه خودم هم وحشت دارم، با ترس و لرز در کوچه و خیابان قدم برمی دارم چرا که می ترسم آن نامرد با چاقو به سراغم بیاید و آبروریزی به بار بیاورد. کاش هیچ گاه وارد رابطه ای نمی شدم ..
قصد نداشتم به مردی خیانت کنم که مرا از هرنظر حمایت می کرد، من به خاطر ثروت آن مرد ۷۰ ساله حاضر شدم به عقد موقت او دربیایم ولی زمانی که در یکی از مهمانی ها با مرد جوانی آشنا شدم دیگر …
زن 21 ساله ای به نام المیرا که به اتهام سرقت خودرو یک شب را در بازداشتگاه به سر برده بود، درباره ماجرای سرقت خودرو به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: در یکی از استان های جنوبی کشور متولد شدم و تا مقطع ابتدایی تحصیل کردم.
نیلوفر دختر 17 ساله مشهدی به خاطر رفتارهای زشت و غیرمتعارف ناپدری اش به خانه خاله اش پناه برد و تازه آنجا بود که دست ناپدری برای همه رو شد.
من آن زن 48 ساله را دوست دارم و به هیچ چیز دیگری فکر نمی کنم، من دیوانه وار عاشق او هستم و از آبروریزی هم نمی ترسم. اکنون نیز که پلیس مرا به جرم ایجاد مزاحمت دستگیر کرده است فقط می خواهم او را ببینم چرا که ...
در بد مخمصه ای گیر افتاده بودم. راه فراری نداشتم مات و مبهوت به آن جوان تازه وارد می نگریستم حتی فرصت پوشیدن یک مانتو را هم نیافتم فقط یک لحظه خودم را با آن جوان ناشناس تنها دیدم و ...