دیدن آن صحنه تلخ و رقت انگیز، روح و روانم را به هم ریخت به گونه ای که حال خودم را نفهمیدم و به سوی همسرم یورش بردم اما…
کودکی و نوجوانی ام درخانواده ای لبریز از مهر و محبت سپری شد و من زیرنگاه پر از عشق پدری کارگر و مادری خانه دار قد…
دختر دوم خانواده هستم و پدرم بازرگان بود و مادرم خانه دار! زمانی که فقط ۱۵ سال داشتم با اصرارهای عمه ام به عقد پسرش…
سیزده سال کنار مادرشوهرم و در یک اتاق ۱۲متری زندگی کردم اما هیچ حریم خصوصی نداشتم. به همین خاطر هم روابط عاطفی بین من…
با آن که در دوران ارتباط های غیراخلاقی، مدام تهمت های ناروا را تحمل می کردم، ولی گویی طوری طلسم شده بودم که به نصیحت…
نفهمیدم چگونه از همسرم غافل شدم و او از ۳ سال قبل به من خیانت کرد. سوالات زیادی ذهنم را به هم ریخته است به طوری که…
از وقتی خیانت های مکرر شوهرم را دیدم و با بی محلی های او تنهایی در جانم رخنه کرده بود خیلی اتفاقی در دور دور های فضای…
آن قدر به «عماد» وابسته شدم که حتی نمیتوانستم لحظهای دوری او را تحمل کنم. عاشقانه او را دوست داشتم و در رویاهایم…
یازده ساله بودم که درس و مدرسه را رها کردم تا کمک خرج خانواده باشم چرا که پدرم به خاطر اعتیادش، خانه نشین بود و مدام…
دخترم بعد از طلاق، دچار آسیبهای روحی و روانی شدیدی شد به طوری که پاسخ فرزندانش را با پرخاشگری میداد و توجهی به…