
وی در حالی که دستهایش پانسمان بود به مأموران پلیس گفت چهارسال قبل همراه تعدادی از دوستانم برای تفریح به پارک کوهستانی در شمال تهران رفته بودم که در آنجا با پسر جوانی که خودش را شایان معرفی کرد آشنا شدم. مدتی با هم ارتباط تلفنی و پیامکی داشتیم اما کمکم به هم علاقه پیدا کردیم و رابطه ما صمیمیتر شد. شایان میگفت دانشجوی خلبانی است و وضع مالی خوبی دارد و همیشه هم لباسهای شیک میپوشید و خودروی مدل بالا و گرانقیمت سوار میشد.
او ادامه داد: معمولاً هر چند روز یکبار او را میدیدم و گاهی هم مرا به رستوران دعوت میکرد و برای من کادوهای گرانقیمت میخرید. گاهی هم چند روزی از او خبری نبود که مدعی بود به سفر خارج از کشور رفته است و روزی هم که دوباره مرا میدید، معمولاً سوغات خارجی برای من میآورد. رفتار و ولخرجیهای او باعث شد که عاشق و دلباختهاش شوم که مدتی بعد به من پیشنهاد ازدواج داد و من هم قبول کردم و قرار بود به زودی به خواستگاریام بیاید و با هم ازدواج کنیم.
این دختر اظهار کرد: در حالی که هر روز برای زندگی مشترکم با شایان رؤیابافی میکردم و در انتظار مراسم خواستگاری بودم، مردی با تلفن همراهم تماس گرفت و همه رؤیاهای مرا به باد داد. او گفت که شایان اسم واقعیاش بهمن است و نهتنها خلبان و تحصیلکرده نیست که از خلافکارهای درجه یک تهران است. مرد ناشناس گفت بهمن قاچاق فروش است و از این راه درآمد خوبی هم دارد. ابتدا باور نکردم اما او آدرس پاتوق بهمن را برای من فرستاد و خواست خودم از نزدیک او را ببینم. وقتی به آدرس داده شده رفتم تازه متوجه شدم که خواستگارم خلافکار حرفهای است.
وی ادامه داد: پس از این به خواستگارم جواب رد دادم و گفتم که دست او برای من رو شده است و دیگر دوست ندارم با او ارتباط داشته باشم اما بهمن دستبردار نبود و مدعی بود که عاشق من است و باید با او ازدواج کنم. من ارتباطم را با او قطع کردم و به تلفنهایش جواب نمیدادم اما بهمن برای من مزاحمت ایجاد میکرد و میگفت اگر به خواستگاریاش جواب مثبت ندهم اتفاق بدی برای من رخ میدهد. حرفهای او را جدی نگرفتم و باز هم به او جواب رد دادم تا اینکه دیروز او به کوچه ما آمد و وقتی از خانه بیرون آمدم مرا به شدت کتک زد. داخل کوچه کسی نبود که به فریادم برسد و بهمن هم آنقدر مرا کتک زد و شکنجه داد که دو تا از ناخنهایم کنده شد و بعد هم از محل گریخت. پس از حادثه به درمانگاه رفتم و دستهایم را پانسمان کردم و سپس به اداره پلیس آمدم که از خواستگار کینهجویم شکایت کنم.
با شکایت دختر جوان، پرونده به دستور قاضی حبیبالله صادقی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی و دستگیری متهم در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
پایگاه خبری خبر فوری (khabarfoori.com)

وی در حالی که دستهایش پانسمان بود به مأموران پلیس گفت چهارسال قبل همراه تعدادی از دوستانم برای تفریح به پارک کوهستانی در شمال تهران رفته بودم که در آنجا با پسر جوانی که خودش را شایان معرفی کرد آشنا شدم. مدتی با هم ارتباط تلفنی و پیامکی داشتیم اما کمکم به هم علاقه پیدا کردیم و رابطه ما صمیمیتر شد. شایان میگفت دانشجوی خلبانی است و وضع مالی خوبی دارد و همیشه هم لباسهای شیک میپوشید و خودروی مدل بالا و گرانقیمت سوار میشد.
او ادامه داد: معمولاً هر چند روز یکبار او را میدیدم و گاهی هم مرا به رستوران دعوت میکرد و برای من کادوهای گرانقیمت میخرید. گاهی هم چند روزی از او خبری نبود که مدعی بود به سفر خارج از کشور رفته است و روزی هم که دوباره مرا میدید، معمولاً سوغات خارجی برای من میآورد. رفتار و ولخرجیهای او باعث شد که عاشق و دلباختهاش شوم که مدتی بعد به من پیشنهاد ازدواج داد و من هم قبول کردم و قرار بود به زودی به خواستگاریام بیاید و با هم ازدواج کنیم.
این دختر اظهار کرد: در حالی که هر روز برای زندگی مشترکم با شایان رؤیابافی میکردم و در انتظار مراسم خواستگاری بودم، مردی با تلفن همراهم تماس گرفت و همه رؤیاهای مرا به باد داد. او گفت که شایان اسم واقعیاش بهمن است و نهتنها خلبان و تحصیلکرده نیست که از خلافکارهای درجه یک تهران است. مرد ناشناس گفت بهمن قاچاق فروش است و از این راه درآمد خوبی هم دارد. ابتدا باور نکردم اما او آدرس پاتوق بهمن را برای من فرستاد و خواست خودم از نزدیک او را ببینم. وقتی به آدرس داده شده رفتم تازه متوجه شدم که خواستگارم خلافکار حرفهای است.
وی ادامه داد: پس از این به خواستگارم جواب رد دادم و گفتم که دست او برای من رو شده است و دیگر دوست ندارم با او ارتباط داشته باشم اما بهمن دستبردار نبود و مدعی بود که عاشق من است و باید با او ازدواج کنم. من ارتباطم را با او قطع کردم و به تلفنهایش جواب نمیدادم اما بهمن برای من مزاحمت ایجاد میکرد و میگفت اگر به خواستگاریاش جواب مثبت ندهم اتفاق بدی برای من رخ میدهد. حرفهای او را جدی نگرفتم و باز هم به او جواب رد دادم تا اینکه دیروز او به کوچه ما آمد و وقتی از خانه بیرون آمدم مرا به شدت کتک زد. داخل کوچه کسی نبود که به فریادم برسد و بهمن هم آنقدر مرا کتک زد و شکنجه داد که دو تا از ناخنهایم کنده شد و بعد هم از محل گریخت. پس از حادثه به درمانگاه رفتم و دستهایم را پانسمان کردم و سپس به اداره پلیس آمدم که از خواستگار کینهجویم شکایت کنم.
با شکایت دختر جوان، پرونده به دستور قاضی حبیبالله صادقی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی و دستگیری متهم در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
منبع: جوان
70
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد.
- پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.
- انتشار تصویر عامل خرابکاری اخیر در سایت هسته ای نطنز/ ویدئو
- ماجرای درگذشت ۲ پسر مرحوم قاضی مرادی و مهوش وقاری/ ویدئو
- ناگفته های احمدی نژاد در مصاحبه با شبکه ۵ ترکیه/ هشدار به اسرائیل
- عراقچی: زمان شروع نگارش متن توافق فرا رسیده است/ تفاهم جديدى در حال شكل گيرى است
- آبگوشت خوردن به همراه مار
- درمان گلودرد با ساده ترین راهکارها / ۵ اقدام عملی را ببینید
- چرا باید هر روز کیوی بخوریم؟
- ۳۱۹ فوتی جدید کرونا در کشور
- نتایج تازه درباره تاثیر دو ماسک در مهار کرونا
- جمع آوری امضا برای استیضاح وزیر بهداشت
- اظهارات احمدینژاد درباره مذاکرات وین/ مذاکرهای در کار نیست!
- احمدی نژاد ولایت فقیه را قبول ندارد/ او می گوید دینی که در دست ماست دین پیامبران نیست
- کیهان: تأسیسات هسته ای "دیمونا" در اسرائیل را بزنید/ غنی سازی ۶۰ درصدی که جواب آنها نیست
- ایران به اورانیوم ۶۰ درصد رسید/ واکنش اتحادیه اروپا و آمریکا
- ادعای عجیب یک اصولگرا درباره موج چهارم کرونا/ یک عمدی در کار بود که کل کشور را قرمز بکنند
- اصلاحطلبان و اصولگرایان در جستجوی کاندیدایی که بر روی آن اجماع کنند
- جمع آوری امضا برای استیضاح وزیر بهداشت
- محسن رضایی: میراث دولت روحانی «زمین سوخته» است/ وعدههای من، شدنی است
- چرا یارانه رمضان کم واریز شد؟!
- شوک سید حسن خمینی به اصلاحطلبان/ ایرانِ من «رستم» میخواهد؟!