روایتی از یک روز بعد از قیام ۳۰ تیر؛ مصدق برگشت!/ عاقبت سه عامل اصلی کشتار ۳۰ تیر؛ از دستگیری توسط دادگاه انقلاب تا حبس به جرم اختلاس
مصدق بلافاصله در تاریخ ۳۱ تیر به سراغ عاملان حادثه ۳۰ تیر رفت. طبق حکم او سه مقام ارشد نظامی در رأس این حادثه بودند. مصدق دستور داد هر سه مجازات شوند.

به گزارش خبر فوری ، دیروز سالروز قیام 30 تیر بود. 30 تیر یکی از آن قیام های ملی بزرگی بود که کمتر به آن توجه شده است. ماجرای اصلی این قیام به دوره اول نخست وزیری دکتر محمد مصدق برمیگردد. مصدق که همواره به عنوان یک نماینده مجلس تلاشگر و ضد استعمار شناخته میشد، بعد از انتخاب به عنوان نخست وزیر ایران، از شاه تقاضای افزایش اختیارات خود را کرد. او در راس درخواستهایش از محمدرضا پهلوی جوان، انتقال سرپرستی وزارت جنگ از شاه به نخست وزیری را داشت. مصدق برای اجتناب از هر گونه درگیری و قدرت گرفتن کامل دولت، از شاه میخواست که ارتش در اختیار نخست وزیر باشد. او استدلال کرد که طبق قانون اساسی وزیران در برابر مجلس شورای ملی مسئولیت مشترک دارند و تعیین وزیر جنگ هم باید بر عهده او (نخستوزیر) باشد نه شاه، تا نخستوزیر بتواند مستقیماً بر اعمال وزیر نظارت کند.
بالطبع، شاه جوان که علیرغم سن کمش بسیار جاهطلب بود و همچنین میترسید با از دست رفتن قوای نظامی علیهاش کودتا شود، این درخواست را قبول نکرد. مصدق بر اختیاراتش اصرار کرد و شاه هم بر سر مواضعش ماند. در نتیجه محمد مصدق از مقام نخست وزیری استعفا داد و ترجیح داد مدتی خانه نشین شود.
کشتی بان را سیاستی دگر آمد
اما این پایان ماجرا نبود. مصدق آنقدر محبوب بود که گروههای مختلف به حمایت از او بپردازند. مصدق در تاریخ 25 تیر 1331 استعفا کرد و از همان روز همه گروهها به حمایت از او پرداختند؛ به جز جبهه ملی، گروههای چپ و بسیاری از گروههای مذهبی نیز از او حمایت کردند. در راس حمایتکنندگان آیت الله کاشانی (روحانی پرنفوذ و نماینده مجلس) بود که بسیاری از مردم را به برگزاری تظاهرات تحریک کرد.
در همین زمان، مجلس با حمایت شاه، احمد قوام السلطنه سیاستمدار کهنه کار را برای بار چندم به عنوان نخست وزیر ایران انتخاب کرد. قوام یک سیاستمدار چیرهدست بود که پیش از این توانسته بود با سیاست خود نیروهای شوروی را مجاب به خروج از شمال کشور کند. شاه گمان داشت که قوام با توجه به قدرت و نفوذ سیاسیاش میتواند بار دیگر کشور را نجات داده و قائله مصدق را پایان دهد. اما قوام بر خلاف دورههای قبل، سیاست خود را در سال 1331 تغییر داد و از سیاستمداری زبردست به نخست وزیری آهنین تبدیل شد. او بلافاصله بعد از انتخاب به عنوان نخست وزیری در نامه ای معترضین را تهدید کرد و در جمله ای مشهور و تاریخی که مدتهاست وارد ادبیات سیاسی ایران شده، گفت: "کشتیبان را سیاستی دگر آمد". او با این جمله اعلام کرد که قصد دارد با تمام قدرت علیه تظاهرات مردم و طرفداری از مصدق بایستد.
کشتار 30 تیر
اقدام قوام باعث خشم بیشتر گروههای سیاسی و مردم شد. آیت الله کاشانی از مردم خواست که با شدت بیشتری در خیابانها حضور یافته و از مصدق حمایت کنند. مردم در روز 30 تیر 1331 مجددا به خیابان رفتند و شهربانی هم به دستور قوام در خیابان حاضر شد. جمعیت خشمگین ابتدا از مصدق حمایت کرده و بعد هم شروع به شعار دادن علیه قوام و شخص شاه کردند. در میدان بهارستان تقابل مردم و ارتش و شهربانی به اوج خود رسید. با افزایش این تنش ناگهان نیروهای نظامی به مردم شلیک کردند و بسیاری به خاک و خون کشیده شدند.
شهربانی کل کشور شمار کشتهشدگان درگیریهای 30 تیر در تهران را 21 تن اعلام کرد حال آن که در اسنادی دیگر شمار کشتهها تا 63 تن هم اعلام شده است. با این همه، از کشتهشدگان 30 تیر آمار دقیقی در دست نیست. بیشتر آنان در گورستان ابن بابویه تهران به خاک سپرده شدند. محمد مصدق نیز وصیت کرده بود که در کنار آنان به خاک سپرده شود ولی با مخالفت محمدرضاشاه این کار انجام نشد. بعد از قیام 30 تیر 1331 و با بازیابی قدرت از سوی دولت مصدق، مجلس شورای ملی عنوان «شهید راه وطن» را برای کشتهشدگان تصویب کرد.
عزل قوام و قدرت مجدد مصدق
شوک حادثه 30 تیر بلافاصله شاه را ترساند. او به سرعت قوامالسلطنه را عزل کرد و مجددا محمد مصدق را به عنوان نخستوزیر انتخاب کرد. او همچنین متعهد شد که وزارت جنگ را هم به نخست وزیر بدهد. با این اتفاق، محمد مصدق دوره دوم نخستوزیریاش را آغاز کرد و از تاریخ 31 تیر ماه 1331 تا 28 مرداد 1332 توانست در راس دومین مقام سیاسی کشور قرار بگیرد.
عاملان کشتار 30 تیر چه کسانی بودند؟
مصدق بلافاصله در تاریخ 31 تیر به سراغ عاملان حادثه 30 تیر رفت. طبق حکم او سه مقام ارشد نظامی در راس این حادثه بودند. مصدق دستور داد هر سه مجازات شوند. مصدق دستور داد كه به اتهام تيراندازي به مردم در سي ام تير ماه، سرلشكر محمد صادق كوپال رئيس شهرباني، سرلشكر عباس گرزن رئيس ستاد ارتش و سرلشكر مهديقلي علوي مقدم فرماندار نظامي تهران از كار بركنار، بازنشسته و جهت محاکمه و مجازات تسليم دستگاه قضايي شوند. تعقيب قضائي اينان و ساير متهمان به تيراندازي به مردم كه چيزي جز دمكراسي، حقوق اساسي خود و حكومت قانون نمي خواستند از روز بعد آغاز شد.
اما آیا سرنوشت این سه اعدام یا حبس بود؟ یک سال نخست وزیری مصدق به حدی سخت و پرحاشیه بود که عملا مجازات این سه مقام نظامی رو به فراموشی گذاشت. بعد از کودتای 28 مرداد هم، هر سه فرد نظامی هم بخشیده شده و مجددا به قدرت بازگشتند. این سه توسط شاه تکریم شده و حتی مقام هم گرفتند. سرلشکر گرزن فرمانده واحدهاي نظامي مستقر در جنوب کشور و علوي مقدم نخست رئيس شهرباني و سپس وزير کشور و سپهبد شد. سرلشکر کوپال از همقطاران رضاشاه براي نخستين بار در 1308 رئيس شهرباني شد .
سرنوشت سه عامل 30 تیر چه شد؟
اما این پایان کار نبود. سرنوشت هر سه شخص چیز دیگری بود. گرزن پس از کودتا با اعاده بازنشستگی وی به کار دعوت شده و ابتدا به سمت فرمانده لشکرهای جنوب و بعد استانداری و فرماندهی لشکر فارس رسیده و در سال 1333 و ترمیم کابینه زاهدی به سمت وزیر کار انتخاب شد و تا پایان دوره نخستوزیری او در این سمت باقی ماند. سپس به سمت استانداری فارس منصوب شد. تا زمان ریاست تیمور بختیار بر ساواک در این سمت باقی ماند. وی که از قبل با تیمسار بختیار به عنوان ابواب جمعی خود در تبریز و ارومیه برخورد داشت با وی دچار اختلاف شد که سرانجام با مشخص شدن پروندههای فساد مالی وی توسط بختیار به دستور شاه از سمتهای خود برکنار شد. بعد از آن گرزین به عنوان وکیل در دادگاههای نظامی شروع به فعالیت کرد که از مهمترین دادگاههایی که وی در آن شرکت داشت دادگاه دکتر بقائی بود. از آن دادگاه به بعد كارى به او ارجاع نشد. در شركت تعاونى سپه چندى جزء هیئت مدیره بود. گرزن در اواخر عمر بیشتر به خواندن كتاب و معاشرت با دوستان وقت مىگذرانید.
علوی مقدم سرنوشت متفاوتی دارد. او از کودتای 28 مرداد 1332 به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد. سرلشکر علوی مقدم در دوره ریاست شهربانی، شرکت واحد اتوبوسرانی تهران را تأسیس کرد و چند سالی خودش مدیرعامل آن شرکت بود. پس از تشکیل سازمان امنیت (ساواک) و اختیاراتی که آن سازمان به دست آورد، علوی مقدم رقابت دامنهداری با تیمور بختیار رئیس ساواک داشت. او در سال 1337 به درجه سپهبدی رسید. در انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی در تابستان 1339 شهربانی مداخلات زیادی داشت. با سقوط کابینه دکتر اقبال در همان سال و روی کار آمدن جعفر شریف امامی، سپهبد علوی مقدم به وزارت کشور رسید. انتخابات زمستانی دوره بیستم را علوی مقدم انجام داد. مداخلات زیاد او در انتخاب شریف امامی را ناچار کرد او را کنار بگذارد. در سال 1340 که دکتر علی امینی به نخستوزیری رسید، عده زیادی از بلندپایگان را که در افکار عمومی متهم به فساد بودند، بازداشت کرد. در راس آنها سپهبد علوی مقدم بود که چند ماه در زندان به سر برد و بدون محاکمه آزاد شد. به دستور شاه، در وزارت کشاورزی شغل مشاوره به او دادند.
سرانجام مهدیقلی علوی مقدم در زمان انقلاب اسلامی که موفق به فرار از کشور نشده بود، پس از چند سال زندگی مخفی دستگیر و به دادستانی انقلاب اسلامی تحویل داده شد که به علت کهولت سن مورد عفو حکومت جمهوری اسلامیایران قرار گرفت.
اما محمد صادق کوپال؛ در 1330 ریاست شهربانى به او سپرده شد. ولى اوضاع و احوال آن روز ریاست او را طولانى نكرد و در تیرماه 1331 از كار كنار رفت و بازنشسته شد و از آن تاریخ به بعد كارى به او داده نشد. او تنها افسرى است كه در ارتش ایران مدت 20 سال در درجهى سرتیپى توقف نموده است. محمد صادق کوپال مجدی در سال 1334در سن 65 سالگی در تهران در گذشت.
منبع: خبر فوری
38
حالا بعضی بگن شاه خوب بود بابا پهلوی علیه دولت قانونی و مردمی دکتر مصدق بهمراه امریکا و انگلیس خبیث کودتا کرد همینکارش بسه که بگی پهلوی بی کفایت بود.حالا هم یک عده ای میگن هم پهلوی خوبه هم دکترمصدق هم امریکا
نه بابا این حکومت عالیه .ببین چقدرمملکتمون گل وبلبله
عاقبت یه آدم کاخ نشین که مفتومجانی حکومت یه کشورمیفته دستش بهترازاین نمیشد ازاولش موردنکوهش مردم بودوابسته خارجیهاکه خبرنداشت دوروورش چی میگذره آخرشم که ولکرد الفرار حداقل عرضه نداشت تومملکت خودش بمیره لعنت بهش که عین آب خوردن بحرینوبخشیدبه عربستان وهابی اگه اون عرضه وقدرت نظامیی که ادعاشوداشت بایدمیزداونجاروباخاک یکسان میکردباباهمش که توپوتفنگ نیست رهبریه مملکت بایدوجودوخایه داشته باشه که نداشت خداروشکرالان کسی جرات یه وجب ازخاکمونونمیتونه داشته باشه چون میدونه همه خاکشوبه آتیش میکشیم
عاملان آبان ۹۸ هم باید جوابگو باشن