قحطی نان در تهران؛ وقتی احمدشاه هم محتکر شد
در دوران جنگ جهانی اول ایران بهویژه در مناطق غربی کشور مانند کردستان، گرفتار بحرانی بزرگ در زمینه تأمین غلات شد.

حضور نیروهای بیگانه از جمله روسها و عثمانیها که برای تغذیه سربازان خود از منابع محلی بهرهبرداری میکردند، موجب شد تا مردم عادی از دسترسی به آذوقه محروم شوند. این وضعیت به خودی خود کافی بود تا بحران غذایی ایجاد شود، اما دخالت خوانین محلی و حاکمان منطقه که با احتکار گسترده گندم و جو بر شدت قحطی افزودند، شرایط را به مرحلهای بحرانیتر رساند.
گزارشهایی از آن دوران نشان میدهد که برخی از خانهای بزرگ کردستان هزاران خروار غله را در انبارهای خود نگهداری میکردند و از عرضه آن به بازار خودداری داشتند، در حالی که مردم در فقر و گرسنگی شدید به سر میبردند.
خشکسالی سال ۱۲۹۶ شمسی نیز به این بحران دامن زد و به کاهش چشمگیر تولید گندم و جو انجامید. در نتیجه، قیمت یک خروار گندم در برخی شهرها از حدود ۳۵ تومان در آبان به بیش از ۴۲ تومان در آذر همان سال افزایش یافت که برای مردم عادی غیرقابلپرداخت بود. پیامدهای این بحران بسیار گسترده بود: گرسنگی و فقر مفرط در میان مردم رواج یافت، فساد و فحشا افزایش پیدا کرد، روستاها ویران شدند و موجی از مهاجرت و بیخانمانی به راه افتاد.
در این میان نقش احمد شاه قاجار نیز مورد توجه تاریخنگاران قرار گرفته است. انبارهای سلطنتی او پر از غله بود اما زمانی که دولت به نخستوزیری مستوفیالممالک تلاش کرد این غله را برای رفع نیاز مردم خریداری کند، شاه حاضر نشد آن را به قیمت عادلانه در اختیار دولت قرار دهد. او مانند یک تاجر عادی بر سر قیمت چانه زد و خواستار فروش غله به قیمتی بالاتر از نرخ بازار شد.
این رفتار در شرایطی رخ داد که بسیاری از مردم تهران و شهرهای دیگر از گرسنگی جان میدادند. بنابراین بحران غله در ایران طی جنگ جهانی اول صرفاً پیامد جنگ و حضور بیگانگان نبود، بلکه نتیجه مستقیم سوءمدیریت، خودخواهی و احتکار گسترده توسط خوانین محلی و حتی شخص احمد شاه قاجار به شمار میرفت. این ترکیب عوامل، کشور را با یکی از تلخترین دورههای قحطی و نابسامانی اجتماعی در تاریخ معاصر مواجه ساخت.
میرزا خلیل خان ثقفی (اعلمالدوله) از پزشکان دربار قاجار و شاهد عینی این دوره بحرانی، در کتاب خاطرات خود به نام «مقالات گوناگون» شرحی موثق و تکاندهنده از وضعیت تهران در آن زمان آورده است که تصویر واقعی و دردناک قحطی را پیش چشم میگذارد.
در همان سالها، نخستوزیر ایران با تمام توان خود برای مقابله با محتکران میکوشد. حتی مشخص شده که احمدشاه قاجار، شاه وقت، مقدار زیادی غله در انبارهای شخصی خود احتکار کرده و حاضر نیست آن را به قیمت منصفانه بفروشد تا به مردم برسد. ملاقاتهای مستوفیالممالک نخستوزیر با ارباب کیخسرو مأمور خرید غله، حکایت از کشمکشهای سخت بین منافع مردم و حاکمیت فاسد دارد. در این دیدارها، شاهرخ به شاه یادآوری میکند که شاه در روز سوگند خوردن به مجلس، قول داده بود که حافظ حقوق و آسایش ملت باشد، اما اکنون نمیتواند در قبال گرسنگی مردم سکوت کند.
این روایتهای تاریخی منحصر به فرد، نشانگر شرایط ناگوار مردم ایران در سالهای جنگ جهانی اول و ضعف سیاسی آن دوره است. میرزا خلیل خان ثقفی با یادداشت دقیق و صادقانه خود در «یادداشتهای گوناگون» نقش بسزایی در حفظ و انتقال این گونه حقایق به نسلهای بعد ایفا کرده است و سندی مستند درباره تبعات قحطی و فساد دولتی در کشور به شمار میرود.
وی در صفحات 111-112 کتاب یادداشت های گوناگون خود می نویسد:
«… از یکی از گذرگاههای تهران عبور میکردم. به بازارچه خرابهای رسیدم که در آنجا دکان دمپختپزی بود. روبروی آن دکان دو نفر پشت به دیوار ایستاده بودند. یکی از آنها پیرزنی بود صغیرالجثه و دیگری زنی جوان و بلندقامت.
پیرزن که صورتش باز بود و کاسه گلینی در دست داشت، گریهکنان گفت: ای آقا، به من و این دختر بدبختم رحم کنید! یک چارک از این دمپخت خریده و به ما بدهید. مدتی است که هیچکدام غذا نخوردهایم و نزدیک است که از گرسنگی هلاک شویم.
من گفتم: قیمت یک چارک دمپخت چقدر است تا هر قدر پولش بشود بدهم خودتان بخرید.
گفت: نه آقا، شما بخرید و به ما بدهید. چون ما زن هستیم و فروشنده ممکن است دمپخت را کم کشیده و مغبونمان نماید.
من یک چارک دمپخت خریده و در کاسه آنها ریختم. آنها همانجا مشغول خوردن شدند و به طوری سریع این کار را انجام دادند که من هنوز فکر خود را درباره وضع آنها تمام نکرده دیدم که دمپخت را تمام کردند. گفتم: اگر سیر نشدید یک چارک دیگر برایتان بخرم.
گفتند: آری، بخرید و مرحمت کنید. خداوند به شما اجر خیر بدهد و سایهتان را از سر اهل و عیالتان کم نکند.
از آنجا گذشتم و رسیدم به گذر تقی خان. در گذر تقی خان یکی دکان شیر برنج فروشی بود که شاید حالا هم باشد. در روی بساط یک مجمعة بزرگ شیربرنج بود که تقریباً ثلثی از آن فروخته شده بود و یک کاسه شیره با بشقابهای خالی و چند عدد قاشق نیز بر روی بساط گذاشته بودند.
من از وسط کوچه رو به بالا حرکت میکردم و نزدیک بود به محاذات دکان برسم که ناگهان در طرف مقابلم چشمم به دختری افتاد که در کنار دیوار ایستاده و چشم به من دوخته بود. دفعتاً نگاهش از سوی من برگشت و به بساط شیربرنج فروشی افتاد. آن دختر شش هفت سال بیشتر نداشت. لباسها و چادرنمازش پاره پاره بودو چشمان و ابروانش سیاه و با وجود آن اندام لاغر و چهره زرد که تقریباً به رنگ کاه درآمده بود، بسیار خوشگل و زیبا بود.
همینکه نگاهش به شیربرنج افتاد لرزش شدیدی در تمام اندامش پدیدار گشت و دستهای خود را به حال التماس به جانب من و دکان شیربرنج فروشی که هر دو در یک امتداد قرار گرفته بودیم دراز کرد و خواست اشارهکنان چیزی بگوید؛ اما قوت و طاقتش تمام شد و در حالیکه صدای نامفهومی شبیه به ناله از سینهاش بیرون میآمد، به روی زمین افتاد و ضعف کرد.
من فوراً به صاحب دکان دستور دادم که یک بشقاب شیربرنج که رویش شیره هم ریخته بود آورد و چند قاشقی به آن دختر خورانیدم. پس از اینکه اندکی حالش به جا آمد و توانست حرف بزند، گفت: دیگر نمیخورم. باقی این شیربرنج را بدهید ببرم برای مادرم تا او بخورد و مثل پدرم از گرسنگی نمیرد.
نخستوزیر ایران در این تاریخ مرحوم مستوفیالممالک بود. وی با تمام قوای حکومتی که در اختیار داشت میکوشید تا جلوی محتکران بیمروت پایتخت را سد کند و برای انجام این منظور حتی حاضر شده بود که اجناس موجود در انبارهای آنها را عادلانه بخرد و در دسترس مردم گرسنه تهران بگذارد. در جزء کسانی که مقدار زیادی گندم و جو انبار کرده بودند خود احمدشاه بود.
نخستوزیر آماده بود که گندم و جوی احتکاری شاه را به سود مناسب خریداری کند، ولی احمدشاه زیر بار نمیرفت و میگفت که به هیچوجه قیمتی کمتر از قیمت پرداخت شده به سایر محتکران پایتخت قبول نخواهد کرد. سرانجام مرحوم مستوفیالممالک به مرحوم ارباب کیخسرو شاهرخ که در آن تاریخ از طرف دولت مأمور خرید آرد و غله برای دکانهای نانوایی پایتخت بود، مأموریت داد که شاه را ملاقات و موجودی انبار او را به هر نحو که شده است خریداری کند.
میان احمدشاه و ارباب کیخسرو چندین ملاقات متوالی برای انجام این معامله صورت گرفت و شاه مثل یک بارفروش حسابی ساعتها برای گران فروختن جنس خود چانه زد. سرانجام شاهرخ عصبانی شد و به شهریار محتکر گفت: اعلیحضرتا، آن روزی را که تازه به سن قانونی سلطنت رسیده و برای ادای سوگند به مجلس شورای ملی تشریف آورده بودید به خاطر دارید؟
شاه جواب مثبت داد. شاهرخ با کمال احترام به عرض رسانید: پس بدانید همان روز پس از انجام مراسم سوگند خوردن و پس از آنکه خداوند قادر متعال را گواه گرفتید که همیشه حافظ حقوق و آسایش ملت ایران باشید،(2) پیشانی مبارکتان به شدت عرق کرد، به طوری که دستمالی از جیب درآورده و عرق پیشانی خود را با آن دستمال پاک کردید.هنگام ترک جلسه فراموش کردید آن دستمال را با خود ببرید و روی میز خطابه جا گذاشتید و ما همان دستمال شاهانه را به یاد آن روز تاریخی کماکان در اداره کارپردازی نگاه داشتهایم. اعلیحضرتا، آیا مفهوم سوگند آن روز اعلیحضرت همین است که مردم تهران امروز از گرسنگی در کوی و برزنها بیفتند و بمیرند، در حالیکه انبارهای سلطنتی از آذوقه و مایحتاج آنها پر باشد؟
ولی این یادآوری عبرتانگیز بدبختانه تأثیری در وجود احمدشاه نبخشید، به طوری که شاهرخ ناچار شد موجودی انبار سلطنتی را همانطور که دلخواه احمدشاه بود، بخرد و پول آن را بپردازد.»
عکسها رو ببینید، انگار واسه دو سه هزار سال پیشه! ولی حدود صد سال پیشه! پس دو سه هزار سال پیش ایرانیها چطوری بودند! بدون تعصب اعتراف میکنم فرهنگ غربی حداقل خدمتی که به جوامع انسانی کرد این بود که شکل و شمایل و رخت و لباس آدمها رو آدمونه ای کرد!
ایرانی ها توهم فرهنگ غنی دارند الانشون ببین هیچی نبودند و نیستند
میدونه چرا ایرانی نمیتونه کمر صاف کنه؟ همیشه انگ جهان سومی وعقب افتاده گی رو تحمیل کردند به ما دوستان و خودمون هم آب ریختیم به آسیاب دشمن انگلیسی امریکایی ولابی شبه یهود به گواه تاریخ یهود انقراض شده این صهیونها ربطی به یهود ندارند فقط از کارت شهروندی یهود دارن بهره میبرن چرا یکسره داریم خودزنی میکنیم؟ والا از لحاظ شرف وانسانیت علم پیشرفت فناوری ما درسطح بالا هستیم شبکه های معاندو بیخیال بشید بخدا به این قضیه پی میبرید چرا برای شما مجانی ۳۰ تا شبکه طراحی کردن تا برندازی دین و انسانیت خلاقیت شرف را در شما بکشن یه ماه سوشال مدیا و معاند سردسته همشون اینتر اشغال نگاه نکنید بعد بهاین نتیجه میرسید به روح مادرم قسم من نه ارزشیم نه ساندیسی نه سایبری نه مرفه یه کتاب خون معمولی کارگر با مشکلات روزمره که همه باهاش روبه رو هستیم درست نگاه کنیم توروخدا ایران در خطره دوستان
میشه بفرمایید اگه شما ایرانی نیستید اینجا چه غلطی میکنید؟ شهر شما اورشلیم حتما
خاک بر سرت
اون زمان که غربی ها روی درخت زندگی میکردند
ایرانی پیشرفته ترین روش زندگی و فرهنگ و علم و دانش رو داشتند
احتمالا ایرانی نیستی
خودتحقیر بدبخت
بستگی داره آدم رو چطور حساب کنیم فرهنگ ایرانی همیشه انسانی بوده و هست در حالیکه غربی های وحشی به ظاهر متمدن حداقل در چند سده اخیر میلیون ها نفر انسان را کشتار کردند اما ایرانی ها شروع کننده هیچ جنگی نبودند در همون قحطی هم غربی ها و انگلیس نقش اساسی داشتند...
۲۳ و ۱۲
حدیث نفس نوشتی و خودت رو ملاک یک فرهنگ بزرگ قرار دادی
و خبر فوری هم عاشق پیام های خودتحقیری و توهین
ميشه چند نمونه از اين تكنلوژي هاي سطح بالا رو بگي ؟!
منظورم فقط حرف نيست ! با سند بگو !
نه اينكه بگي فقط تو پزشكي سوميم ( ولي در واقعيت وقتي اتفاقي ميوفته حتي اموكسي سيلين و استامينيفن هم به سختي و گران پيدا ميشه ! و وقتي ميري دكتر ميگه فلان دارو رو خارجي بگير داخليش خوب نيست .. )
حالا منظور ؟
دارند یواش یواش غزل آمادگی برای قحطی میخونند
در هر حکومتی در ایران دستور العمل انگلیس ها بر رهبران ایران این بوده که ایرانی را گشنه نگه دارو حکومت کن
دقیقاً
ایرانی سیر بشه هار میشه !!!!
همین حالاش که گشنه اند هارن وای بحال اینکه سیر بشن د
اینو که بی بی سی میگه خودت چی بلدی ؟؟؟
اره تا قبل انقلاب همینطور بود
هر نیم قرن ایران به یک رضا شاه نیاز داره تا این میهن ویرانه را آباد کند
آره که مثل شهریور بیست، بزاره در بره
دقیقا
احسنت
با دستور انگلیس بیایدپو با تشر انگلیس برود
و مردمش رو دست خالی در برابر هجوم لشکر بیگانگان تنها بگذارد
آره تا زمین های مردم رو خفتگیری کنه به نفع خودش....
مثل غزه بلایی که سر مردم ما اوردند حداقل پنج میلیون نفر کشته شدن باز بگید شاه بد بوده اگه شاه نبود همین صنعت نصفه نیمه هم نبود
چی میگی؟
اره اگه شاه نبود الان هوا نبود برای نفس کشیدن. چه رویی دارید شما پهلویچی ها شماها امتحانتونو پس دادید پنجاه سال فاتحه ایران وایرانی رو خوندید در دهه ۲۰ حمله متفقین همین اشوهمین کاسه بود قحطی گسترده بیمارهای واگیردار +فرار رضا پالانی قزاق
انگلیسی ها ضا شاه مستبد رو آوردند مشروطه را از بین بردند و حداقل 50 سال ایران را از عقب انداختن...
لعنت بر احمدناشاه قاجار
چرا قلب تاریخ می کنید ؟!
کتاب قحطی بزرگ دکتر مجد رو که از قضا طرفدار جمهوری اسلامی هم نیست رو بخونید
و روایاتی که سینه به سینه نقل شد
چرا انگلیس رو سفید شویی می کنید ؟!
در جنگ جهانی اول ، شاه ایران اعلان بیطرفی کرد
ولی انگلیس و شوری حمله کردند
انگلیس تمام آذوقه و گندم مردم رو جمع اوری و آتش زد
با انتشار عمدی بیماری وبا و ایجاد قحطی مصنوعی ، مرتگب نسل کشی و هولوکاست ایرانی شد
بیش از ۹ میلیون نفر از مردم از بین رفتند
شرم کنید ، تاریخ رو آنچنان که هست روایت کنید
این منبع تون ، دیروزبان ! هیچ اطلاعاتی ازش در دسترس نیست !
هرچه و هرکه هست ، یا بیسواده و یا دروغگوی تاریخ نگار !
قحطی بزرگ 1919 تا 1917 بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و فراتر از تمامی وقایع پیش از آن است. در این پژوهش نشان می دهیم که چگونه نزدیک به 40% از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری های ناشی از آن از صحنه روزگار محو شدند. بی شک ایران بزرگ ترین قربانی جنگ جهانی اول است. هیچ کشوری خسارتی در این ابعاد را در نگاه مطلق و یا نسبی تحمل نکرده است. با اینکه قحطی بزرگ ایران از بزرگ ترین قحطی های دوره معاصر و از بزرگ ترین نسل کشی های قرن بیستم است، اما ناشناخته باقی مانده است. تاریخ ایران را در دوره جنگ جهانی اول ، نمی توان بدون درک آنچه که در سال های 1919-1917 رخ داد، دریافت. قطعا برجسته ترین واقعیت ها درباره نسل کشی ایرانیان طی این سالها پنهان مانده است؛ واقعیتی که می توان درباره اش چندین جلد نگاشت. نتایج این پژوهش فراتر از ابعاد این تک نگاری است و در اینجا هدف، تنها ضبط وقایع بوده است.
همان طور که خواهیم دید، حدود 8 تا 10 میلیون نفر- حدود نیمی از جمعیت کشور در آن زمان - در این قحطی تلف شدند. ایران، هنگامی بزرگ ترین فاجعه را تحمل می کرد که در اشغال نظامی انگلیس بود. خواهیم دید که انگلیسی ها جز چند اقدام جزئی تسکینی و بی اثر، نه تنها برای کاستن از شدت قحطی کاری انجام ندادند، بلکه با خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بین النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاست های مالی - از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران- قحطی را شدت بخشیدند. در نتیجه، تعداد بیشتری از مردم ایران با سیاست های انگلیسی ها از بین رفتند. این اقدام را می توان با اطمینان مصداق عینی جنایت علیه بشریت تلقی کرد. ایران بزرگ ترین قربانی جنگ جهانی اول بوده و از بدترین نسل کشی های دوره معاصر لطمه دیده است. تکرار می کنم که بدون درک آنچه که در 1919-1917 بر سر ایران آمده، نمی توان تاریخ معاصر ایران را دریافت
فرازی از کتاب ، قحطی بزرگ ، دکتر محمد قلی مجد
و اینک در این زمان
تاریخ شاید تکرار بشود
افساد طلب های نفوذی به بدنه دولت
و ایجاد قحطی و فراهم کردن شرایط تسلیم ایران
دقیقا زمان دوران سرداری سپهی رضا شاه بوده بعدم که رفت بازم قحطی اومد عجب موجودی بوده با قحطیشروع شده با فخطی تموم شده منتاها این وسطما یک صفم جمعیتمون رواز دست دادیم دیس لایک بده مهم نیست مهم اینه کمی تاریخ یاد بگیریم
حالا دیر هم نشده اگه حواسمون به خودمون نباشه دوباره تاریخ تکرار خواهد شد
لوبیا چیتی کیلویی ۵۰۰ هزار تومان نشانه قحطی در این زمان نیست ؟؟؟؟
حالا لوبیا چشم بلیلی بخوری که نمیمری... 😂
لوبیا چینی بخور ارزون تره خخ
در دوره شاه شهید واکسن آبله زده شده بود اما بعد از انقلاب مشروطه عوامل عثمانی که همه کار انقلاب بودند از واکسن زدن ممانعت کردن وپیامد آن مرگ گسترده روستاییان بود که منجر به کمبود ارزاق در شه. ها شد از جمعیت آن روز ایران ۹۰ درصد در روستاها ساکن بودند پس مشکل کمبود ارزاق نبود مرگ گسترده کشاورزان بود
در مازندران چنان نسل کشی شده بود که بسیاری از روستاها خالی از سکنه شده بودند ومهاجرین آمدند
بجای مقصر جلوه دادن قاجارها از نقش عثمانی وعوامل باصطلاح انقلابی مشروطه خواه حامی آن بگویید این قتل عام چالدران ۲ بود که توسط عثمانی انجام شد
دیگ. نگویید فتح تهران توسط مشروطه خواهان سقوط تهران
تهران شهر بی دفاع
نقش انگلیس را فراموش کردید در متن بیارید فقط از روس و عثمانی نام بردید...
اگه انقلاب مشروطه و حکومت پهلوی نبود،ایرانی ها هنوز همان لباس و همان وضع فلاکت بار را داشتند که بخش عمده ان،نتیجه عملکرد روحانیون بوده که همیشه در قدرت شریک بودند چه قبل از اسلام چه بعد از اسلام،همیشه با حکومت ها بوده و یه پایه از قدرت بودند...الان که ۴ پایه قدرت در دست خودشان است.