گروگانگیری دختر توسط خواستگارش
مردی که برای انتقام از دختر مورد علاقه اش خود را گریم کرده بود به دام افتاد و این ماجرا را بازگو کرد.

چندی قبل دختر جوانی با مراجعه به پلیس از ربوده شدنش توسط راننده خودروی عبوری خبر داد: «صبح سوار یک خودروی پژو شدم که رانندهاش مرد میانسالی بود. ناگهان او تغییر مسیر داد و وقتی اعتراض کردم با چاقو تهدیدم کرد. بعد هم مرا به پارکینگ خانهای برد و به زور از من چند سفته سفیدامضا گرفت و طلا و وسایل باارزشی که همراهم بود را نیز سرقت کرد. بعد با کارت عابربانکم کلی خرید کرد. حدود ۱۲ ساعتی گروگان او بودم و در نهایت مرا دوباره سوار خودرو کرد و در کنار خیابانی مرا رها کرد. تنها کسی که به او مشکوک هستم خواستگار سابقم است که از من کینه به دل گرفته بود.»
به دستور بازپرس جنایی، کارآگاهان به سراغ خواستگار سابق او رفتند. هر چند پسر جوان منکر سرقت بود اما دلایل و مدارکی که تیم تحقیق به دست آورده بود نشان میداد که او در این ماجرا نقش دارد.درنهایت پسر جوان به ربودن دختر مورد علاقهاش اعتراف کرد و به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان پلیس قرار داده شد.
پسر جوان که سابقه سرقت از منزل دارد اعتراف کرد برای اینکه شناسایی نشود صورتش را گریم کرده بود.
چرا این دختر را ربودی؟
کینهاش را به دل داشتم با احساساتم بازی کرده بود وقتی فهمید سارقم جواب منفی داد و از آن مهمتر با نقشهای حرفهای طلا و دلارهایی را که از راه سرقت به دست آورده بودم از خانهام سرقت کرد.
از کجا فهمید سارقی؟
یکی از بدخواهانم ماجرای سرقتهایم را به او گفته بود، البته من از وقتی با شقایق آشنا شده بودم دور خلاف را خط کشیدم. به دروغ به او گفته بودم در کار ساختوساز برج هستم و خانوادهام ایران زندگی نمیکنند. برای جلب اعتماد بیشتر او، هربار با یک خودروی اجارهای مدل بالا دنبالش میرفتم. من به غیر از یک مادر پیر کسی را در زندگی ندارم که آن هم در شهرستان زندگی میکند اما وضع مالیام خوب است و از راه سرقت تا قبل از اینکه دست به این کار بزنم، پول خوبی به دست آورده بودم.
چه شد اموالت را سرقت کرد؟
شقایق دختر زرنگی بود و اصلاً به روی من نیاورد که فهمیده است سارقم. یک روز به خانهام آمد و با قهوه مسموم مرا بیهوش کرد و اموالی را که از راه سرقت به دست آورده بودم جمع کرد و برد. من نمیتوانستم به پلیس شکایت کنم و بگویم که دزد به من زده است از طرفی نمیتوانستم سکوت کنم و اجازه بدهم شقایق هر آنچه در این مدت به دست آوردهام را ببرد به همین دلیل نقشه ربودنش را طراحی کردم.
نقشهات چه بود؟
برای اینکه مرا نشناسد از یک گریمور حرفهای خواستم چهرهام را تغییر دهد و مرا به مردی حدوداً ۶۰ ساله تبدیل کند. بعد از آن به عنوان مسافرکش او را سوار خودرو کرده و به مخفیگاهم بردم و هرچه پول و طلا همراهش بود، گرفتم. البته آنجا از صدایم به من شک کرد ولی فکر نمیکردم شکایت کند.