گزارشی در انتقاد از سیاستهای تعیین خط فقر و معیارهای حذف یارانه:
پول توجیبی بچههایشان از خط فقر ۶ میلیون تومانی بیشتر است
کارشناس اقتصادی و نایب رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری گفت: اعلام کردهاند خانواری با درآمد ۳۰ میلیون تومانی آنقدر استحقاق درآمدی دارند که نیازمند یارانه نباشند. این بسیار عالی است. پس چرا حقوق ماهانه مدیران دولتی را همین ۳۰ میلیون تومان مقرر نمیکنند.
اظهارنظر اخیر سخنگوی دولت و وزیر کار به ترتیب در ارتباط با خط فقر شش میلیون تومانی هر نفر در خانوار و همچنین حذف خانوارهای با درآمد بیش از سی میلیون تومان (در مجموع) واکنشهای مختلفی را در میان صاحبنظران برانگیخته است.
این اظهارات در حالی مطرح شده است که خطِ «فقر مطلق» اعلامی از سوی بانک مرکزی برای سال ۱۴۰۳ (سال گذشته) طبق اعلام مرکز پژوهشهای مجلس در اسفندماه برای هر فرد ۱۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان محاسبه شده است.
در حالی که فعالان کارگری کشور نسبت به معیارسازیها در حوزه فقر و درآمد انتقادات جدی نسبت به دولت مطرح میکنند، کارشناسان اقتصادی نیز نگاه متفاوتی به شیوههای دهکبندی و استحقاقسنجی دولت دارند.
علیرضا حیدری، کارشناس اقتصادی و نایب رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری، در این ارتباط توضیح داد: در ماجرای اظهارنظر سخنگوی دولت در رابطه با شش میلیون تومانی بودن خط فقر هر فرد، ایشان در معرض سوال ناگهانی قرار گرفتند که این پاسخ عجیب را دادند. اما وزیر کار در توجیه حذف یارانه یک جمعیت انبوه، آن اظهارات را درباره حذف یارانه خانوار دارای بالای ۳۰ میلیون تومان سخن گفت.
وی افزود: واقعیت این است بانک اطلاعاتی ما برای هر قضاوت اقتصادی درباره وضعیت خانوار کفایت لازم را ندارد. ما به دلیل فقر اطلاعات، تصویر ناقصی از خانوار ایرانی داریم و تشخیص طبقه این خانوادهها از نظر درآمدی، در معرض خطاست به گونهای که با چشم غیرمسلح هم خطاهای یارانهپردازی مشهود است. این میزان انحراف از هدف نشان میدهد که ما در تشخیص دچار اشتباه میشویم و ریشه این اشتباه درعدم وجود اطلاعات صحیح نهفته است.
حیدری اضافه کرد: این روشن است که اگر خانواده کارگری سه نفره متشکل از یک والدین شاغل در آستانه بازنشستگی و یک جوان تازه شاغل شده به عنوان فرزندشان درآمد حدود ۴۵ میلیون تومانی دارند و از یارانه محروم هستند، به دلیل اشتغال هر سه نفر آنهاست اما سیاستگذار این اشتغال سه نفره و درآمد محدود نفرات را نمیبیند. این درآمد به این معنا نیست که دهک این خانواده بالاست؛ اتفاقا حاکی از فقر این خانواده است که باعث شده هر سه نفر به سر کار بروند و باز هم دریافتی کمتر از ۵۰ میلیون تومان (یعنی حداقل درآمد برای زیست آبرومندانه در تهران) داشته باشند.
این اقتصاددان تصریح کرد: مشکل دیگر این است که ما قسمت هزینهای ماجرای خانوار را هم نمیبینیم. مثلا توجه نمیکنیم که همین خانوار ممکن است یک سوم درآمد خود را به صورت کامل قسط وام بدهد و یک سوم دیگر را به عنوان اجاره و شارژ و آبونمان از دست بدهد. مثلا اگر خانواری دارای بیماری پرهزینه مزمن داشته باشد، اساساً ساختار بهرهمندی و دهکی بر هم میخورد. این درحالی است که گروهی خانوارها درآمد خارج از حقوق و مزد دارند که به هیچ وجه قابل رصد نیست، این خصیصه از مشاغل آزاد تا پزشکان را شامل میشود. هیچکدام از این اطلاعات در چک لیست معیارهای سامانه جامع رفاه ایرانیان قابل گنجاندن نیست.
این کارشناس حوزه رفاه اجتماعی تاکید کرد: باید به این نکته توجه داشت که صرف داشتن یک دارایی نیز برای ما رفاه ایجاد نمیکند. علاوه بر موضوع زمین و مسکن که در ایران بسیار پیچیده است، در واقع آن چیزی که ما روزانه مصرف میکنیم، رفاه حقیقی ما را تعیین میکند. بسیاری از افراد داراییهایی دارند که به هردلیل امکان استفاده از آن را نداشته و یا توان بهرهمندی از آن را در یک موقعیت خاص ندارند، اما به واسطه سیستم مالیاتی و یارانهای استحقاقسنجی متفاوتی از آنان صورت میگیرد. همه اینها مواردی است که باید در نظر داشت تا رفاه حقیقی اندازهگیری شود؛ در این زمینه باید مصرف، تولید، تراکنش و درآمد افراد سنجیده شود
وی در پایان گفت: اگر بانکهای اطلاعاتی بتوانند در راستای تقویت رفاه سطح مصرف، افراد را طبقهبندی کنند، به بهترین سطح از اطلاعات از استحقاق افراد برای دریافت یارانه یا تادیه مالیات میرسیم. این که یک نفر بیشتر از دیگران مصرف میکند، رفاه متمایز او را نشان میدهد، وگرنه ثروت به خودی خود، درجه رفاه را نشان نمیدهد.
آیا مسئولان با همین پولها زندگی کنند؟!
در این میان بسیاری از فعالان کارگری بر این باور هستند که تلاش دولتها، در جهت کاهش هرچه بیشتر تعهدات خود به جامعه و به ویژه گروههای اجتماعی و درآمدی فرودست است.
مازیار گیلانی نژاد (فعال کارگری) در این رابطه توضیح میدهد: ما بر این باور هستیم که حرف خانم سخنگوی دولت خلاف شاخصهای رفاه حداقلی تعریف شده سازمان ملل است. با هر شاخصی از توسعه انسانی و حداقلهای انسانی که در منشورهای حقوق انسانی و حقوق بشر سازمان ملل متحد تعریف شده و صرفنظر از حقوق اولیه مندرج در کنوانسیونهای سازمان جهانی کار، حداقلیترین استانداردهای زندگی برای هر فرد، درآمدی بسیار بیشتر از ۶ میلیون تومان را به عنوان خط فقر معرفی میکند.
وی افزود: سوال بنده این است که آیا پول تو جیبی یا هزینه زندگی روزانه نوههای وزرا و سخنگویان و مسئولان رده بالای دولتی در حد این ارقام است که حقوق نفری ۱۰ میلیون تومان را در بحث استحقاق یارانه یا خط فقر ۶ میلیون تومانی را بپذیریم؟
گیلانی نژاد ادامه داد: اعلام کردهاند خانواری با درآمد ۳۰ میلیون تومانی آنقدر استحقاق درآمدی دارند که نیازمند یارانه نباشند. این بسیار عالی است. پس چرا حقوق ماهانه مدیران دولتی را همین ۳۰ میلیون تومان مقرر نمیکنند که به حدی از رفاه برسند که نیازمند دریافت یارانه نباشند و در عین حال کسری بودجه دولت نیز کاهش یابد؟
این فعال کارگری در پایان اظهار کرد: داشتن خانه که به عنوان معیار استحقاق بالاتر از دریافت یارانه و کالابرگ معرفی شده، چگونه میتواند شاخصی برای دریافت نکردن مبالغ یارانه باشد؟ بسیاری از خانوارهای فقیر وجود دارند که به دلیل ارث بردن منزل پدری، اجاره نمیدهند اما به دلیل کمبود درآمد بسیار فقیر هستند. همچنین بسیاری از خانوارهای کارگری وجود دارند که زن و مرد در گذشته که مسکن اندکی ارزانتر بوده، تمام زندگی خود را گذاشتند تا مسکنی کوچک در اطراف شهرهای بزرگ داشته باشند تا کمرشان زیر بار اجاره خانه خرد نشود. در چنین شرایطی چگونه باید این افراد را از دریافت یارانه محروم کرد؟ آیا اساسا مسکنی که طبقات فرودست در ایران استفاده میکنند، حداقلهای استاندارد و ویژگیهای یک مسکن آبرومند را با تعاریف جهانی دارند که افراد با داشتن آن مرفه محسوب شوند؟ اینها سوالاتی است که مسئولان قبل از هر اقدامی باید به آن پاسخ دهند!
به توچه نماینده کارگری دودرصدی