واکنش زیدآبادی به پرونده پژمان جمشیدی؛ شهرت ظرفیت میخواهد
یک آدم وزین و اهل خویشتنداری، تنوعطلبی جنسی را در هر شرایطی از جمله برای افراد مجرد قبیح میداند، اما برخی افراد به قیمت از چشم خلق افتادن، تسلیم وسوسۀ آن میشوند. در صورت عدم شاکی خصوصی، نمیتوان آنها را مجازات کرد، اما چه مجازاتی گزندهتر از بر سر زبان خلق افتادن و به این ویژگی شهره شدن؟
احمد زیدآبادی ، تحلیلگر سیاسی در یادداشتی با عنوان «پژمان جمشیدی و آفات شهرت!» نوشت: زندگی خصوصی پژمان جمشیدی مثل لباسی که در برابر آفتاب پهن شده باشد، دیگر گویا قرار نیست مورد پردهپوشی کسی قرار گیرد. این هم از آفات شهرت است! شهرت در هر حرفهای، امر بسیار پردردسری است و یکی از مهمترین دردسرهای آن نیز علاقۀ عموم به شناخت زوایای زندگی خصوصی و مباح فرض کردنِ افشای رازهای سر به مهر فرد مشهور و حتی دامن زدن به شایعات و دروغپردازیهای پیرامون زندگی اوست.
درست به همین دلیل، همانطور که برای کنترل آفات قدرت و ثروت ابتدا باید ظرفیت استفادۀ صحیح از آنها را پیدا کرد، مشهور شدن نیز برای کسی که میخواهد وجیهالمله باشد، نیاز به ظرفیتسازی وجودی دارد و گرنه با ارتکاب لغزشی، تمام شیرینیهای شهرت در چشم به هم زدنی جای خود را به چنان تلخی کشنده و مرگباری میدهد که طرف آرزو کند ای کاش طوری در گمنامی میزیست که احدی او را نمیشناخت. پاراگراف بالا، مضمونی کلی است و اشاره به آقای جمشیدی ندارد، زیرا از نگاه نگارنده، وی هنوز از طرف یک "دادگاه صالح" به جرم مشخصی محکوم نشده است.
او فقط در معرض اتهام است. واقعیت این است که از راه دور و برای افرادی که پژمان جمشیدی را از طریق فوتبال و نقشهای سینماییاش میشناسند، اتهام "تجاوز به عنف" با کیفیتی که در رسانهها مطرح شده است، به راحتی باورپذیر نیست، زیرا آدمی در موقعیت فقط مگر روانی باشد که بخواهد دست به چنین عملی بزند و روانی بودن هم حداقل از راه دور به او نمیآید. با این حال، پیشاپیش همانطور که نمیتوان آقای جمشیدی را محکوم کرد، حق شاکی او برای پیگیری قانونی اتهام نیز محفوظ است.
علاوه بر این، اینکه برخی آشنایان آقای جمشیدی ادعا کردهاند که او اهل "پیشنهادهای بیشرمانه" بوده است، گرچه از نقطهنظر عرف اخلاقی جامعۀ ما مذموم است، اما حتی این هم به لحاظ شرعی و قانونی عملی گناه یا مجرمانه به حساب نمیآید.
از نظر شرعی، شرط مباح بودن یک رابطۀ جنسی بین دو جنس مخالف و مجرد و بالغ، رضایت طرفین است. این رضایت معمولاً در هر نوع معاملهای از جمله رابطۀ جنسی از طریق بیان کلمات مشخصی از سوی دو طرف احراز میشود. به نظر برخی از فقیهان اما به زبان راندن کلمات هم ضرورت ندارد و صرفِ خواست طرفین به معنای اعلام رضایت است. اگر تاکنون عبارتِ "نکاح معاطات" به گوشتان خورده باشد، مصداقش همین رضایتِ بدون اعلام زبانی در رابطۀ جنسی بین یک زن و مرد مجرد و بالغ است.
از نظر قانونی هم تا زمانی که شاکی خصوصی مدعی زیرپا گذاشتن حقوقش از سوی طرف مقابل نشود، جای جرمانگاری و تعقیب قضایی وجود ندارد. روشن است که یک آدم وزین و اهل خویشتنداری، تنوعطلبی جنسی را در هر شرایطی از جمله برای افراد مجرد قبیح میداند، اما برخی افراد به قیمت از چشم خلق افتادن، تسلیم وسوسۀ آن میشوند. در صورت عدم شاکی خصوصی، نمیتوان آنها را مجازات کرد، اما چه مجازاتی گزندهتر از بر سر زبان خلق افتادن و به این ویژگی شهره شدن؟
خبر از دین آقای زیدآبادی ندارم، ولی مطابق قرآن، شرط مباح بودن یک رابطۀ جنسی بین دو جنس مخالف و مجرد و بالغ، صرفا ازدواج است.