حسین علیزاده: نمیتوانیم به عنوان هنرمند مانند ضبط صوت عمل کنیم
حسین علیزاده در مراسم رونمایی از تازهترین کتابهایش حرفهای مهمی زد که محوریت اصلیاش لزوم پرداختن به موسیقی و دوری از روزمرگی بود.
فرهنگسرای نیاوران روز جمعه ۳۱ خرداد ماه میزبان برنامهای بود که در آن کتابهای «ده قطعه برای تار» و «پارتیتور دست نویس نی نوا» اثر حسین علیزاده رونمایی شد. در این مراسم چهرههای شناخته شدهای از میان اهالی موسیقی حضور داشتند. حسین علیزاده در این مراسم صحبتهای مهمی بر زبان راند که محوریتش لزوم پرداختن به موسیقی و دوری از حاشیهها بود.
در ادامه متن کامل سخنرانی حسین علیزاده در مراسم رونمایی از تازهترین کتابهایش را میخوانید:
وقتی اینجا ایستادهام و سخن میگویم انگار در جمع خانواده خودم هستم. همیشه گفتهام که صحنه امنترین جایی است که من رویش پا میگذارم و اینجا امنترین جمعی است که وقتی در حضورشان هستم، کسانی را میبینم که جملگی در این آثار سهیم هستند.
همیشه گفتهام که صحنه امنترین جایی است که من رویش پا میگذارم و اینجا امنترین جمعی است که وقتی در حضورشان هستم، کسانی را میبینم که جملگی در این آثار سهیم هستند.
در تمام این سالها همیشه فکر میکردم که چقدر خوب است وقتی ما اهل موسیقی با هم مینشینیم از ناامیدیها حرف نزنیم. معمولا از اوضاع بد موسیقی و مجوزهایی که دیر صادر میشوند و دیگر اتفاقهای بدِ حوزه موسیقی حرف میزنیم. چند بار در خانه موسیقی گفتم که ما کی درباره پرواز خیالمان با هم صحبت میکنیم؟
من به شخصه هیچ وقت رغبتی برای شرکت در هیچ مسابقهای نداشتهام. وقتی شما ابراز عشق کنید، مسابقهای در کار نیست. یعنی ما میخواهیم چیزی را توصیف کنیم، که از نسل گذشتهمان یاد گرفتهایم. من که نمیتوانم با نسل قبل از خودم مسابقه بدهم یا حتی با نسل بعد از خودم. من همیشه احساس تنهایی دارم. با دوستانی که از بچگی با هم بزرگ شدیم چرا وقتی همدیگر را میبینیم فقط درباره گلایهها و مشکلات صحبت میکنیم و برای اینکه حرفهای عمیق نزنیم، حرفهای سطحی میزنیم.
ما موسیقیدان هستیم و در این چهل سال با تمام بدرفتاریهایی که به موسیقی شده و به آن اعتراض داریم، نگذاریم فرصت رابطه حسی و قلبیمان را از ما بگیرند. این نکتهای است که در اختیار ماست. ربطی به این دولت و آن دولت ندارد. ما که بلدیم بگوییم «دوستت دارم» گفتن این حرف هم ممنوع نیست.
امروز بانوان در رشتههای مختلف بسیار فعال شدهاند و ما میبینیم که چقدر در کارشان عالی هستند. بانوان بسیاری هستند که در سطح بسیار بالایی نوازندگی میکنند و این اتفاق علیرغم تمام محدودیتها شکل گرفته است. در زمینه آواز هم همینگونه است ولی متاسفانه صدای این بانوان آوازخوان را در مکانهای عمومی نمیتوانیم بشنویم اما به صورت خصوصی صدای این بانوان را زیاد میشنویم.
وقتی درآمد مالی چیزی زیاد باشد، یعنی تبلیغات زیادی هم برایش شده است. بچهای که تازه به دنیا آمده است هم با مزه کوکاکولا آشناست. تقریبا در تمام دنیا هر روز کوکاکولا را تبلیغ میکنند. این برند جزیی از فرهنگ جهانی شده است.
ما تبلیغات لازم برای فرهنگ اصیل مان را نداریم. شبکههای تلویزیونی هر روز و هر ساعت مشغول تبلیغ مسائل مالی هستند. هر روز به مخاطب میگویند که اگر این کار را بکند، فلان چیز را برنده میشود و تمام بحثها درباره مادیات است. بیشتر بحثهای ما هم درباره این است که فلان کنسرت چقدر فروخت و فلان اجرا چقدر درآمد داشت.
من ندیدم در مطالبی که درباره موسیقی نوشته میشود، به خودِ موسیقی پرداخته شود. تقریبا همهاش درباره حاشیههاست. البته خبرنگاران ما باید آگاهی موسیقیشان بالا باشد و شاید به این دلیل به خودِ موسیقی نمیپردازند که آگاهی لازم را در این زمینه ندارند.
ما ناامید نشویم برای اینکه در جامعه ما امثال این جمعی که امروز در اینجا هستند، زیاد داریم. ما هیچ امکانی برای تبلیغ نداریم. خیلی هم نمیخواهیم در این مسیری برویم که دیگران میروند. گاهی به عنوان یک وسیله خوب از آن استفاده میکنیم اما معمولا از آن دوری میکنیم.
من خیلی امید دارم. پنجاه سال مشغول تدریس موسیقی بودهام، در کنارش هم فعالیتهای دیگری داشتهام. باید بگویم که اصلا از این جامعه ناامید نیستم. در کشوری که موسیقی اینقدر تحت فشار بوده است، به راستی که موسیقی جُنب و جوش زیادی دارد و در میان جوانان و نوجوانان استعدادهای زیادی دیده میشود.
من نه مسئولم و نه وزیرم، اما باید بگویم که یک تاروپودی که هدفش بسیار والاست شکل گرفته است. از نظر اقتصادی اگر بخواهیم به این جریان نگاه کنیم شاید برخی فکر کنند که اینها عقل ندارند، چون از نظر اقتصادی اصلا درآمدی ندارد.
اما فقط مسائل مالی مهم نیست. اگر فلان کار درست است، آن را انجام میدهیم. اگر بگویند که کاغذ خیلی کم است و اگر مجبور باشیم روی کف دستمان مینویسیم.
ما وقتی در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی کار میکردیم وظیفه داشتیم که تمام آثار گذشتگان را یاد بگیریم و در دستورالعملمان داشتیم که باید ۱۱۰ قطعه را از حفظ بتوانیم اجرا کنیم. در عین حال باید تمام ردیفها را هم کار میکردیم و البته کار میکردیم.
وقتی در زندگی شخصیام دگرگونیهایی به وجود میآمد، خب من چطور باید آن دگرگونی را تعریف میکردم؟ باید پیشدرآمد درویشخان میزدم؟ البته آن را هم خوب بلد بودم اما سوال این بود که سهم من از این زندگی چیست. باید زندگی خودم را تعریف میکردم.
درویشخان یک سهمی داشته و آن را ارائه کرده است. پس من هم باید سهم خودم را میداشتم.
اتفاقا کسانی که با تعصب به گذشته نگاه میکنند، این سنت و این گذشته را به خوبی نمیشناسند. ما باید گذشتگان را چراغ راه آیندهمان بکنیم. هر پدیدهای که به وجود میآید، زمینههای درونی ماست. ما به عنوان هنرمند نمیتوانیم زمینههای درونیمان را پاک کنیم و به صورت ضبط صوت عمل کنیم.
متاسفانه نگاه غلطی در چند دهه پیش به وجود آمد و آن هم این بود که ما فقط باید تکرار کننده گذشتگان باشیم. اتفاقا کسانی که با تعصب به گذشته نگاه میکنند، این سنت و این گذشته را به خوبی نمیشناسند. ما باید گذشتگان را چراغ راه آیندهمان بکنیم.
هر پدیدهای که به وجود میآید، زمینههای درونی ماست. ما به عنوان هنرمند نمیتوانیم زمینههای درونیمان را پاک کنیم و به صورت ضبط صوت عمل کنیم. اگر هوشیار باشیم میفهمیم که هنرمندان قدیمی چه کردهاند و هوش یارانه از داشتههای گذشتهمان استفاده میکنیم.
آثاری که به عنوان ۱۰ قطعه منتشر شدهاند، از قدیم، بعد از وزیری، من از اولین کسانی بودم که قطعههایم را نامگذاری میکردم. نامگذاریها مربوط به اتفاقهای همان روز و همان زمانی است که آن قطعه ساخته شده است.
وقتی که قطعه «هجران» را ساختم ایران نبودم. وقتی که خیلی دلم گرفته بود و خیلی دلم برای لطفی تنگ شده بود، ساز را دستم گرفتم، پیشتر هم قطعه «به یاد عارف» اثر لطفی را گوش کردم؛ وقتی که دلتنگیام زیاد شده بود قطعهی «هجران» را برای لطفی ساختم. بعدها به او اصرار کردم که این قطعه را تمرین کن تا حداقل اگر خواستند که این قطعه را اجرا کنی، بتوانی آن را بزنی، اما تنبلی کرد و این کار را نکرد.(میخندد، خندهای که با بغض همراه است.)
منبع: تسنیم
24
عالی ترین