دیوانسالارهای سینمای ایران
حداقل سود دادگاههای اخیر پروندههای اقتصادی، افشای نقش برخی پولهای مسالهدار در سینمای ایران است معمای بزرگ، سکوت سلبریتیهاست که با این پولها سریال و فیلم بازی کردند.

وقتی پول بیحساب وارد یک حوزه میشود آیا نباید شک کرد؟ آیا این قضیه مشکوک نیست که تعدادی از بازیگران سینمای ایران نهایتا سالی یکی، دو فیلم بازی میکنند اما گرانقیمتترین خودروها را سوار میشوند و در اعیانیترین مناطق تهران خانه خریدهاند و سفرهای پرخرج خارج از کشور هم دارند؟ درمورد خیلی از کارگردانان و نویسندگان سینمای ایران هم طرح چنین پرسشهایی بجا به نظر میرسد. پولهای بیحساب در سینمای ایران چندسالی است که فراوان شدهاند و قضیه به قدری بغرنج شده که توضیحات و توجیهات دمدستی رایج درمورد این قضایا دیگر جوابگوی این حجم از بیمنطقی نیستند. اول گفته میشد که بعضی آدمهای پولدار برای عکس گرفتن با هنرپیشهها میآیند و در سینما خرج میکنند یا اینکه اینها چون به سینما علاقه دارند، بهرغم زیانده بودن این تجارت در آن سرمایهگذاری کردهاند؛ اما حالا کار به جایی رسید که اینجور توجیهات دیگر قانعکننده نیستند. گذشته از اینها اگر حتی این هم پذیرفته میشد که تفنن یک آدم ثروتمند باعث شده او بخواهد در صنعت زیانده سینمای ایران سرمایهگذاری کند، اینکه بانکها و موسسات مالی هم چنین انگیزهای داشته باشند، منطقی به نظر نمیرسد. دولت در پنج سال اخیر بهطور کل پای خودش را از سرمایهگذاری در سینما بیرون کشیده و استدلالی که برای این تصمیم بیان میشود هم واگذاری امور به بخش خصوصی است. با این وصف جای چنین پرسشی که چرا بانکها باید در سینما فعالیتهای زیانده داشته باشند، بیشتر باز خواهد شد. اگر قرار است دولت نباشد تا بخش خصوصی باشد، پس بانکها این وسط چه میکنند.
اساسا چه ثروتمندانی که پولهای بیحساب در سینما خرج کردند و چه بانکهایی که وارد این عرصه شدند، هیچکدام فعالیتشان نه توجیه اقتصادی داشت نه فرهنگی. سرآمد کسانی که در پنج سال اخیر کلانترین سرمایهگذاریها را در سینما انجام داد، کسی است که حتی برقرار کردن یک نسبت معقول بین سن و سال او و میزان سرمایهای که دارد، ممکن نیست. حداقل دو سال است که علیه این شخص حرف و حدیثهای فراوانی مطرح است، اما هنرپیشهها یا اصطلاحا سلبریتیهایی که سابقه همکاری با او را داشتند، بهشدت از سلامت مالی کارهایش دفاع کردهاند. محمد امامی، جوان سی و چند سالهای که بدون داشتن اندک سابقهای چه در کار تجارت و چه در کار سینما، ناگهان با شروع به کار این دولت، وارد میدان فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی شد و بخش قابلتوجهی از جریان سینمای ایران را جهتدهی کرد و اکنون به اتهام فسادهای کلان مالی در حال محاکمه است. موارد اتهامی او دقیقا همان چیزهایی است که پیش از این هم توسط پرسشگران اجتماعی از عوامل فیلمهای محمد امامی طرح شده بودند، اما پاسخها همگی این بود که هنوز هیچ جرمی ثابت نشده یا حتی عنوان میشد که این اتهامات دروغ هستند. ترانه علیدوستی، رضا کیانیان، حمید فرخنژاد، شهاب حسینی، حسن فتحی و بسیاری از دیگر عوامل سینمای ایران امروز ساکتند. شاید نشود کسانی را که هیچ پاسخی ندارند مجبور به سخن گفتن کرد، اما آنچه در ادامه رخ میدهد، قضاوت عمومی مردم ایران راجعبه کسانی است که درمورد هر موضوعی مدعی حقطلبی و سخنگویی از طرف مردم بودند.
پول معلمان در دستان سلبریتیها
در مهرماه سال ۹۵، بحث مربوط به اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان به قدری بالا گرفت که رئیسجمهور اقدام به ترمیم کابینه کرد و وزرای آموزش و پرورش، ورزش و جوانان و فرهنگ و ارشاد اسلامی تا اواخر آن ماه کنار رفتند. ارتباط وزیر آموزش و پرورش به موضوع اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان مشخص بود، اما در ابتدا برای خیلیها، این سوال پیش آمد که وزرای ورزش و فرهنگ چه ارتباطی با این قضیه دارند؟ فخرالدین دانشآشتیانی، وزیر جدید آموزش و پرورش در جلسه دفاعیهاش در مجلس شورای اسلامی گفت که حسابرسی از صندوق ذخیره فرهنگیان اولویت نخست اوست و پانزدهم آبانماه، وقتی رسما وزیر بود، اعلام کرد تیمی را برای بررسی موضوع تعیین کرده و بهزودی نتایج را اعلام میکند. یک ماه و نیم بعد، اولین نتیجه این بررسیها مشخص و معلوم شد که ارتباط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با صندوق ذخیره فرهنگیان چیست. محمد امامی، یکی از دو تهیهکننده سریال شهرزاد و یکی از سرمایهگذاران عمده در سینمای ایران، به جرم مشارکت در اختلاس از این صندوق بازداشت شد و در دیماه همان سال، امیر خجسته، رئیس فراکسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس، درباره پولشویی تهیهکننده سریال شهرزاد گفت: «تخلفات این تهیهکننده در فراکسیون مبارزه با مفاسد مجلس مورد بررسی قرار گرفته و مواردی مربوط به پولشویی او اثبات شده که مجلس برای بررسی بیشتر، این موضوع را به دستگاههای نظارتی و قوه قضائیه ارجاع داده است.»
خجسته حتی این را هم گفت: «طبق آماری که دراختیار ما قرار دارد، مشخص شده برخی از تهیهکنندگان سینما هم با گرفتن وامهای میلیاردی و انجام کارهایی خلاف قانون، برنامههای خودشان را طراحی و اجرایی میکنند.»
محمد امامی، مالک موسسه تصویر گستر پاسارگاد بود، اما این قضیه مخفی میشد و تا مدتها وقتی اسم این موسسه میآمد، نام علی اسدزاده بهعنوان مدیرعامل قید میشد و گمان میرفت مالک موسسه خود اوست.
سیدهادی رضوی در لابهلای گفتوگویی که با یکی از روزنامهها داشت، خواسته یا ناخواسته از مالکیت امامی پرده برداشت و گفت: «محمد امامی در این عرصه به دنبال خودنمایی و عکس گرفتن با بازیگران نبود، طرح و ایده در این زمینه داشت. «ب. ز» در این زمینه تنها دو تا سه فیلم را بدون استراتژی و هدف خاصی ساخت. فرض کنیم انگار تنها بحث ورود به سینما برای او مطرح بود و بعد هم دچار آن مسائل شد؛ ولی امامی، برند «شاهگوش» را در کارنامه داشت و دفتر پخش تصویر گستر پاسارگاد متعلق به او بود. امامی، سوابق کاری روشنی داشت. همین مساله هم باب آشنایی من با او شد...»
اما در همان ایام، غلامرضا موسوی هم با روزنامهای دیگر مصاحبه کرد و گفت: «این آقایی که دستگیر شده (امامی) اصلا عضو شورای عالی تهیهکنندگان سینما نیست و ما او را بهعنوان تهیهکننده نمیشناسیم. او در چند کار سرمایهگذار بوده است. همه میتوانند در سینما سرمایهگذاری کنند، اما برای اینکه عنوان تهیهکننده داشته باشند، ما چهار تشکیلات در شورای عالی داریم که افراد باید برای عضویت در شورا از طریق یکی از آنها اقدام کنند و آنها هم افراد را برای پذیرش به کمیته شورای عالی معرفی میکنند. آن فرد یا اصلا درخواست عضویت نداده یا درخواست داده و رد شده است؛ در هر صورت عضو شورای عالی نیست.»
شرکت تصویر گستر پاسارگاد غیر از «شهرزاد» که سری اول آن روی پیشخوان فروشگاهها قرار گرفته بود، یک سریال بزرگ دیگر را هم برای شبکه نمایش خانگی در دستور کار داشت؛ «ماه تیتی» که یک فیلم فانتزی-تاریخی و به کارگردانی داوود میرباقری بود. اما با دستگیری امامی، سرنوشت این پروژه پرخرج در هالهای از ابهام فرو رفت و اینبار حسین هدایتی، مالک استیلآذین و دیگر شریک این پروژه بود که سرمایهگذاری کامل روی آن را به عهده گرفت.
اما چند وقت بعد هدایتی هم بنا به جرائم اقتصادی دستگیر شد و تا اواخر مرداد ۹۶ که با وثیقه ۲۰۰ میلیاردی از زندان بیرون آمد، تکلیف تمام پروژههای متعلق به او معطل ماند. هدایتی که همراه بابک زنجانی در جلسه پایانی فیلمبرداری «نقش و نگار» حضور داشت و حالا به همراه محمد امامی، سرمایهگذار «ماه تیتی» شده بود، غیر از فیلم و سینما در فوتبال هم دستی بر آتش داشت و مدتی عضو هیاتمدیره باشگاه پرسپولیس بود. او مالک تیم استیلآذین هم بود و میخواست پرسپولیس را هم بهرغم زیاندهی محرز این باشگاه ورزشی خریداری کند. حالا شاید ارتباط وزارتخانههای ورزش و ارشاد با صندوق ذخیره فرهنگیان کمی روشنتر میشد. اما علاوهبر اینها، جزئیات دیگری هم وجود داشت که بر پیچیدگی ماجرا اضافه میکرد.
منبع: دانشجو
1981