آیا عمر طولانی حضرت مهدی (عج) منطقی است؟/ داستان پیرمردی که با یک ذکر عمر زیاد یافت

داستان بالا، بنا به تفسیر مفسران نشان می دهد که افزایش عمر با عنایت الهی ممکن است. در واقع، آنچه سبب افزایش عمر پیرمرد بصری شد نه لفظ اذکار ذات القلاقل بلکه عنایت الهی و برکتی بود که به واسطه نبی خدا (ص) بر او و خاندانش وارد شد. شکی نیست که این عنایت در مورد امام زمان (عج) نیز صدق می کند و او بیشترین عنایت را از جانب الهی دریافت می دارد.

آیا عمر طولانی حضرت مهدی (عج) منطقی است؟/ داستان پیرمردی که با یک ذکر عمر زیاد یافت

به گزارش خبر فوری، در مورد بقای عمر امام زمان (عج) در زمان غیبت بحث های فراوانی شده است. برخی این مساله را محال می دانند اما متکلمین معتقدند این امر به ذاته محال نیست و اگر علل طبیعی و فراطبیعی فراهم شود یک نفر می تواند تا مدت های مدید زنده بماند، کما اینکه امروز علم تجربی در حال پیشرفت است و میانگین عمر بشر هر روز بیشتر و بیشتر می شود.

علامه مجلسی در بحارالانوار به این مساله پرداخته و سعی کرده از منظر نقلی نیز این مساله را ثابت کند. او داستان هایی از افرادی نقل می کند که با فراگرفتن برخی رموز و همچنین، عنایت خداوند توانسته اند عمر طولانی داشته باشند. یکی از این داستان ها مربوط به پیرمرد معمری است که در بصره می زیست.

داستان عجیب پیرمرد بصری

سید علی بن عبدالحمید در کتاب «الانوار المضیئه»، از جدش عبدالحمید نقل می کند که او، خود از ابوالحسن کاتب بصری که از ادبا به شمار می آمد نقل کرده که در سال سیصد و نود دو هجری، چند سالی قحطی و بلا در بلاد اسلامی وجود داشت. با این حال، اطراف بصره از نعمت و گشایش برخوردار بود و چون عرب ها از وضع معیشت بصره اطلاع یافتند از جاهای دور با دسته جات مختلف که هر کدام به طرزی خاص تکلم می کردند، به بصره روی آوردند. من نیز با جمعی رفتم که از احوال مردم بصره اطلاعی حاصل کنم و شاید از مکالمه فصیح بعضی از آنها استفاده نمایم .

کاتب بصری ادامه می دهد: در آنجا چادر بلندی دیدیم... چون به طرف آن رفتیم، پیرمردی را در گوشه آن مشاهده نمودیم که ابروانش به روی دیدگانش افتاده و جمعی از غلامان و رفقایش اطراف او را گرفته اند. ما به پیرمرد سلام کردیم. او هم جواب داد و ما را به گرمی پذیرفت. یکی از همراهان ما مرا به پیرمرد معرفی کرد و گفت: این مردی بزرگ است و نظارت راه ها را برعهده دارد و از اولاد اصیل عرب به حساب می آید. همچنین اینان که با وی هستند همه منسوب به قبیله ای مهم و دارای شخصیت و فصاحت می باشند.

بعد از مدتی ما خطاب به آن شیخ گفتیم: شما در این محل رحل اقامت افکنده اید... ما نزد شما آمده ایم که از شما فوائد و طرفه ای اخذ کنیم. اکنون که شما را دیده ایم امیدواریم با بزرگواری خود ما را محروم نسازید.

پیرمرد گفت: عزیزان من، خداوند شما را زنده نگاه دارد، دنیا مرا از آنچه شما از من می خواهید محروم ساخته است. اگر فائده ای از لغت عرب را خواستار باشید می توانید از «ابووها بیه» اخذ کنید و با دست اشاره به چادر بزرگی نمود که مقابل آن بود. ما نیز به چادر مزبور رفتیم. دیدیم پیرمردی دراز کشیده و عده ای از خدمتکارانش دور او را گرفته اند. به وی سلام نمودیم و آنچه میان ما و پسرش (پیرمرد اولی) گذشته بود به اطلاع او رساندیم. او گفت: عزیزان من! خداوند شما را زنده نگاه دارد. من نیز همان عذری را دارم که پسرم از شما خواست. ولی می توانید از پدر من که در خانه اش می باشد استفاده کنید و با دست اشاره به چادری پاکیزه اشاره نمود .

ما به یکدیگر گفتیم دیدن پدر این پیرمرد فرتوت از هر فایده که بخواهیم از او ببریم بهتر است. اگر فائده ای هم ببریم استفاده جداگانه ای است که به حساب نمی آوریم! پس به جانب چادر مزبور رفتیم. دیدیم عده زیادی از غلامان و کنیزان دور او را گرفته اند. چون آنها ما را دیدند به طرف ما شتافتند و به ما سلام کردند و گفتند: خدا به شما عمر دهد، چه می خواهید؟ گفتیم: می خواهیم به آقای شما سلام کنیم و از محضرش استفاده نمائیم. گفتند: هر گونه استفاده ای می توانید از آقای ما ببرید. سپس یکی از خدمتکاران رفت و برای ما اجازه ورود گرفت و ما را نزد او برد. وقتی وارد چادر شدیم دیدیم سریری در صدر قرار داده و در دو طرف آن پشتی ها و بالشی گذارده اند و پیرمردی سالخورده که موی سرش ریخته است سرخود را روی آن نهاده است. ما با صدای بلند سلام کردیم و او هم به خوبی جواب داد. سخنگوی ما آنچه را به فرزندش گفته بود، به وی نیز گفت. ما توضیح دادیم که شما را به ما معرفی کرده اند تا فوائدی از شما دریافت داریم. پیرمرد دیدگان خود را که در حدقه گودش فرو رفته بود گشود و به غلامان خود گفت: مرا بنشانید.

آنگاه گفت: عزیزان من! خبری برای شما نقل می کنم، آن را از بر کنید. پدر من داشت نسلش نابود می شد. سپس در سنین پیری اش من متولد گردیدم و او از ولادت من بسیار مسرور گردید. آنگاه در سن هفت سالگی من پدرم بدرود حیات گفت و بعد از او عمویم مانند پدرم از من سرپرستی نمود. روزی عمویم مرا به حضور پیغمبر برد و عرض کرد: یارسول الله! این بچه برادرزاده من است. پدرش وفات کرده و من از وی سرپرستی می نمایم. حیف دارم که این یادگار برادرم بمیرد، تعویذی به من تعلیم فرما تا از برکت آن، بچه سالم بماند. حضرت فرمود: چرا از «ذات القلاقل» بی خبری؟ عرض کرد: یا رسول الله ذات القلاقل چیست؟ فرمود: یعنی سوره جحد (قل یا ایها الکافرون) وسوره اخلاص (قل هو الله احد) وسوره فلق (قل اعوذ برب الفلق ) وسوره ناس (قل اعوذ برب الناس) را بر او بخوان. من هر روز صبح آن را خوانده و می خوانم و به وسیلۀ آن به خدا پناه می برم و تا کنون که به این سن رسیده ام نه آسیبی دیده و نه مریض گشته ام. پس آن را حفظ کنید و زیاد بخوانید و به وسیله آن از آسیب حوادث به خداوند عالم پناه برید.

عنایت الهی در افزایش طول عمر

داستان بالا، بنا به تفسیر مفسران نشان می دهد که افزایش عمر با عنایت الهی ممکن است. در واقع، آنچه سبب افزایش عمر پیرمرد بصری شد نه لفظ اذکار ذات القلاقل بلکه عنایت الهی و برکتی بود که به واسطه نبی خدا (ص) بر او و خاندانش وارد شد. شکی نیست که این عنایت در مورد امام زمان (عج) نیز صدق می کند و او بیشترین عنایت را از جانب الهی دریافت می دارد.  

منبع: خبر فوری
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید