معرفی یک سریال عاشقانۀ کره ای با حال و هوای ماوراءالطبیعه
سریال کرهای «عاشق و دلباخته» (Head Over Heels) نمونهای دیگر از ترکیب خلاقانۀ ژانرهای عاشقانه و فانتزی است که بار دیگر نشان میدهد تلویزیون کره جنوبی چگونه با الهام از وبتونها میتواند ایدههای عجیب و غریب را در بستری واقعی و قابل لمس به تصویر بکشد.

سونگ-آ با آنکه قدرت ارتباط با ارواح را دارد، تنها آرزویش داشتن یک زندگی عادی است. اما زندگیاش وقتی پیچیده میشود که تصمیم میگیرد جان گیون-وو را نجات دهد، بدون آنکه پسر بداند شمن مرموزی که با مادربزرگش ملاقات کرده، همان همکلاسی بیسر و صدایش است.
از سوی دیگر گیون-وو شخصیتی مرموز و جذاب دارد و به دنیای ماورایی هم هیچ اعتقادی ندارد؛ اما همین بیباوریاش باعث ایجاد تعارض و کشمکشهایی جالب بین او و سونگ-آ میشود؛ همان الگوی آشنای «اول مخالفت، بعد نزدیکی» که در بسیاری از رمانتیککمدیهای کرهای دیدهایم.
یکی از نقاط قوت سریال، همین فضای تازهای است که ارائه میدهد: ترکیب شمنیسم سنتی با حال و هوای مدرسه و عشقهای دورۀ نوجوانی. این تضاد میان امور ماورائی و معمولی جذابیت خاصی به روایت میبخشد و موقعیتهای جالبی را در طول داستان ایجاد میکند.
در کنار این، عناصر کمدی با سبک خاص کرهای، شامل موسیقیهای طنزآمیز، افکتهای صوتی و صحنههای شیرین، به داستان لحنی سبک و دلنشین میدهند. هرچند طنز سریال بیشتر در حد لبخند است تا قهقهه و شاید برای برخی مخاطبان، کمرنگتر از انتظار باشد.
نکته منفی سریال هم وجود برخی کلیشههای رایج است: دوست صمیمی شوخطبع که شاید دلش پیش شخصیت اصلی گیر کرده، قهرمان مرموزی که کسی او را به درستی درک نکرده و همینطور افکتهای صوتی مثل که شاید بیش از حد استفاده شدهاند و گاه آزاردهنده میشوند.
در مورد بازیهای سریال میتوان گفت چو یی-هیون در نقش سونگ-آ عملکرد قابل قبولی دارد و تعامل خیلی خوبی را با چو یونگ-وو (در نقش گیون-وو) ایجاد کرده است. اما شاید جذابترین شخصیت فرعی، چا کانگ-یون در نقش جی-هو باشد؛ دوست خوشاخلاقی که در پس خندههایش، احساساتی خاص را پنهان میکند.
خلاصه کلام اینکه اگر دنبال یک سریال رمانتیک-کمدی متفاوت با چاشنی ماوراءالطبیعه هستید، «عاشق و دلباخته» ارزش دیدن را دارد. هرچند از نظر طنز به اندازهای که میخواهد خندهدار باشد، نیست، اما داستان منحصربهفرد و دنیای فانتزیاش به اندازه کافی سرگرمکننده هست که بتواند مخاطب را تا پایان همراه نگه دارد.
غربگداها
ایران شده بود حلبی آباد و اونها درحال خوشگذرانی.
تو که میگی ایران شده بود حلبی آباد که دروغ میگی الان ایران کجاست اون موقع نون سر سفره هامون بود الان همونم نیست
جرئت دارین ازاین 20تادیسلایک دوتاکامنتشومنتشرکن
این مرد باهمه خوبی ها و بدی های نداشتش عشقه عشق...سرت سلامت بهروزخان❤️