شعر با طعم برف/ مروری بر شعرهایی که در آن از برف ستایش شده است

زمستان امسال هم برف شهر تهران را عروس کرده است و چه فرصتی بهتر از اینکه عاشقانه ای بسازیم از برف و شعر.

شعر با طعم برف/ مروری بر شعرهایی که در آن از برف ستایش شده است

شاید بعد از شنیدن واژه برف نخستین شعری که در ذهنمان تداعی شود، شعر برف نو سلام سلام احمد شاملو باشد. این شعر در سال ۱۳۳۷ سروده شده است و به باغ آبنه مشهور است.

*برف نو، برف نو، سلام، سلام!
بنشین، خوش نشسته ای بر بام.

پاکی آوردی - ای امید سپید!-
همه آلوده گی ست این ایام.

راه شومی ست می زند مطرب
تلخ واری ست می چکد در جام
اشک واری ست می کشد لبخند
ننگ واری ست می تراشد نام

شنبه چون جمعه، پار چون پیرار،
نقش هم رنگ می زند رسام.

مرغ شادی به دام گاه آمد
به زمانی که برگسیخته دام!
ره به هموار جای دشت افتاد
ای دریغا که بر نیاید گام!

تشنه آن جا به خاک مرگ نشست
کاتش از آب می کند پیغام!
کام ما حاصل آن زمان آمد
که طمع برگرفته ایم از کام ...

خام سوزیم، الغرض، بدرود!
تو فرود آی، برف تازه، سلام!

شعر دیگری که به برف مشهور است اما تنها یک بار واژه برف در آن استفاده شده است. شعری از نیما یوشیج که با صدای فرهاد مهراد شنیدنی تر شد.

*زردها بی خود قرمز نشده اند
قرمزی رنگ نینداخته است
بی خودی بر دیوار !
صبح پیدا شده از آن طرف کوه «ازاکو» امّا
«وازنا» پیدا نیست !
گرتهٔ روشنی مردهٔ برفی - همه کارش آشوب -
بر سرِ شیشهٔ هر پنجره بگرفته قرار .
«وازنا» پیدا نیست !
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانهٔ مهمان کُشِ روزش تاریک
که به جان هم نشناخته، انداخته است:
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار

شعر بعدی اما از آن بیژن الهی است، شاعری که نامش از نیما و شاملو کمتر شنیده شده است اما تعبیر شاعرانه زیبایی درباره برف به کار برده است.

*نامش برف بود
تنش برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بام های کاهگلی
و من او را
چون شاخه‌ای
که زیر بهمن شکسته باشد
دوست می‌داشتم...

اگر شما هم شعری درباره برف به خاطر می آورید آن را برای ما ارسال کنید.

33

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید