نظر بدهید / چقدر شعر اخوان ثالث را می‌شناسید و دیدگاه شما درباره ادبیات اعتراضی در ایران چیست؟

امروز سالمرگ مهدی اخوان ثالث است. شاعری که یکی از نمادهای شعر اعتراضی است و سروده‌هایش همچنان در کوچه و خیابان زمزمه می‌شود.

نظر بدهید / چقدر شعر اخوان ثالث را می‌شناسید و دیدگاه شما درباره ادبیات اعتراضی در ایران چیست؟

به گزارش خبر فوری ، کم نیستند شعردوستانی که مهدی اخوان ثالث را یکی از بهترین نمونه‌ها برای زنده بودن و پویایی شعر فارسی می‌دانند.

شما چقدر به اشعار مهدی اخوان ثالث، این شاعر مشهدی علاقه دارید؟ چه خاطره‌ای از شعرهایش دارید؟ فکر می‌کنید می‌توان امیدوار به جوشش نسل تازه‌ای از شاعران فارسی با ضریب اثرگذاری در سطح مهدی اخوان ثالث بود؟

اینجا کامنت بگذارید و نظر بدهید و بحث کنید.

17

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 10
  • مسیح

    من با شعر اخوان زندگی کردم. بعیده به این زودی ها کسی رو در تراز اخوان داشته باشیم

  • رضا

    چهار شهریورها به رفتن بر مزار اخوان قشنگ میشن

  • سوال

    در مورد برخورد حکومت با این شاعر هم بگین. هرچند امیدی نیست که در مورد م. امید چیزی بگین

  • آصف

    اخوان شاعر خوبی ولی معترضی نه چندان موفق بود. من اعتقاد دارم که شعر با اون لطافت ذاتی اش نمی تونه مقابل غول ظلم و ستم دووم بیاره. راهی نو باید جست

    نظرات شما -
    • سعید رضا

      موافقم

  • عبدالله

    شعرا آدمای دلسوز ولی اکثرا ضعیفی هستن. اعتراضشونم بیشتر حاصل رقت قلبشونه نه یک اراده ی محکم و عقلی. وگرنه زمانی که ابن سینا داشت از دست سلطه محمود غزنوی فرار می کرد، عنصری داشت دهانش رو از زر و سیم سلطان پر می کرد

  • سعید رضا

    اخوان دوست نزدیک رهبری بوده

    نظرات شما -
    • بهنام...

      هرگز اینطور نبوده! وفقط در یک شب شعر باهم بودن! همین.که اون هم مدارکش همین اواخر پخش شد...او آزاده بود...و آزاده و غریب رفت

  • بهنام

    شاعری تکرار نشدنی بود....و میراث دارِ شعر کهن در غالب شعر نو بود نه هرگز همانندش ظهور نمیکند...من با خوان. جان شعر رو یافتم

  • محمود

    - «كسي اينجاست؟ هلا! من با شمايم، هاي! . . . مي‌پرسم كسي اينجاست؟ كسي اينجا پيام آورد؟ نگاهي، يا كه لبخندي؟ فشارِ گرم دستِ دوست‌مانندي؟» و مي‌بيند صدايي نيست، نور آشنايي نيست، حتي از نگاه مرده‌اي هم ردپايي نيست. صدايي نيست الاّ پت پتِ رنجور شمعي در جوار مرگ. ملول و با سحر نزديك و دستش گرم كار مرگ، وز آن‌سو مي‌رود بيرون، به‌سوي غرفه‌اي ديگر، به امّيدي كه نوشد از هواي تازه‌ي آزاد، ولي آنجا حديث بنگ و افيون است – از اعطاي درويشي كه مي‌خواند: «جهان پير است و بي‌بنياد، ازين فرهادكش فرياد... روحت شاد یادت گرامی ای شاعر توانمند.همیشه در قلب طرفدارند زنده ای