از بازار تهران تا سانفرانسیسکو

چراغ کوچک ‌ترین قهوه ‌خانه جهان با گذشت یک قرن هنوز روشن است. برای خواندن ادامه این مطلب با ما همراه باشید.

از بازار تهران تا سانفرانسیسکو

این هم جبر زمانه است که کوچک‌ترین قهوه‌خانه ایران در میان انبوه حجره‌های بازار بزرگ تهران گم شده است. اما همین که بعد از یک قرن چراغش روشن مانده جای شکر دارد؛ قهوه‌خانه‌ای نقلی در قلب بازار که با ترمه و شیشه‌های رنگی و منبت‌های چشم‌نواز مزین شده و یادگار مرحوم حاج‌علی درویش است. از سر بازار زرگرها که نشانی را بجویید شما را به میانه‌های بازار و کنار مسجد حاج‌عبدالله راهنمایی می‌کنند تا برسید به تابلوی کوچک و رنگ‌و‌رورفته قهوه‌خانه که غبار زمان حسابی روی آن نشسته است. باورش سخت است که این قهوه‌خانه یک قرن و حتی بیش از یک قرن دوام آورده و در برابر دگرگونی‌های بازار تسلیم نشده. اما صحبت‌های میراث‌دار حاج‌علی درویش، حکم رمزگشایی از طول عمر کوچک‌ترین قهوه‌خانه ایران را دارد. او کسی نیست جز حاج‌کاظم درویش که بعد از مرگ پدرش چراغ اینجا را روشن نگه داشته تا شهرتش از مرزهای ایران فراتر برود.

قهوه‌ خانه دو متری

یک مربع کوچک با ابعاد تقریبی یک متر در دو متر با گاز رومیزی دوشعله و یک ظرفشویی جمع‌وجور و رادیوی قدیمی ترانزیستوری و انبوه عکس‌های سیاه و سفید، همان تصویری است که از کوچک‌ترین قهوه‌خانه جهان در ذهنمان ساخته بودیم. این قهوه‌خانه در نگاه اول جایی برای نوشیدن یک استکان چای است اما اهالی بازار و همه کسانی که گذرشان به بازار زرگرها افتاده خوب می‌دانند که یادگار حاج‌علی درویش جایی برای مرور خاطرات ریزو درشت سال‌های دور و نزدیک به‌شمار می‌رود. حالا دیگر خبری از صاحب خوش‌مشرب قهوه‌خانه نیست و فرزندش مثل نگهبان‌های قبراق و وظیفه‌شناس از میراث او مراقبت می‌کند. حاج‌کاظم درویش، میراث‌دار حاج‌علی و تاریخ شفاهی راسته زرگرهاست. او خودش را پسر حاج‌علی مبهوتیان معروف به حاج‌علی درویش معرفی می‌کند؛ «این قهوه‌خانه تا سال۱۲۹۷ ملک شخصی حاج‌محمد حسن شمشیری، صاحب چلوکبابی معروف شمشیری بود. آقای شمشیری با ٢٠تومان این قهوه‌خانه را خرید اما در سال1297 و در بحبوحه جنگ جهانی در تنگنای اقتصادی قرار گرفت و از سر ناچاری قهوه‌خانه را فروخت. پدر من که حاج‌علی مبهوتیان معروف به درویش بود این حجره را با یک واسطه خرید.» او داستان آمدن حاج‌علی درویش به این قهوه‌خانه را هم با جزئیات روایت می‌کند؛ «پدرم در‌ سال١٣٠٦ در همدان به دنیا آمد و در ١٥سالگی به تهران کوچ کرد. در جوانی روبه‌روی دبیرستان حافظ در بازار کیلویی‌ها قهوه‌خانه داشت و بعد به سرای «حاج‌محسن» که بالاتر از چهارسوق کوچک بود، آمد. سال١٣٤٠ هم این قهوه‌خانه را خرید و در بازار زرگرها جاگیر شد.»

الماس در بازار زرگر ها

حاج‌علی تا 13سال قبل این قهوه‌خانه را می‌گرداند و هر روز با لبخند و یک استکان چای لب‌سوز و لب‌دوز به مشتریان سلام می‌کرد اما روزهای خوش او در این قهوه‌خانه با یک زمین‌خوردن ساده به خاطره‌ای در ذهن اهالی بازار بدل شد اما هرگز محو نشد. حالا کاظم مبهوتیان که بازاری‌جماعت او را با نام حاج‌کاظم درویش می‌شناسند زندگی‌اش را رها کرده تا چراغ این قهوه‌خانه را روشن نگه دارد: «وقتی پدرم زمین خورد و کمرش شکست تصمیم گرفتم قهوه‌خانه را اداره کنم. سال ٩٥ جشن ١٠٠سالگی قهوه‌خانه را برپا کردیم و یک سال بعد بود که پدرم فوت کرد.» راسته طلافروش‌های بازار بزرگ تهران 105‌سال است که کوچک‌ترین قهوه‌خانه ایران را در دل خودش جا داده؛ قهوه‌خانه دومتری «حاج‌علی درویش» که از طرف سازمان میراث فرهنگی ثبت ملی شد و خارجی‌ها آن را به نام «الماس قهوه‌خانه‌های ایران» می‌شناسند. آن‌قدری که قهوه‌خانه درویش در کشورهای خارجی معروف است شاید در ایران شناخته‌شده نباشد.

مهمان‌ های خارجی

کوچک‌ترین قهوه‌خانه ایران در دل بازار بزرگ تهران تضاد عجیبی است. در این قهوه‌خانه دومتری از قلیان خبری نیست. قهوه‌خانه حاج‌علی درویش می‌تواند فقط میزبان دونفر باشد و نفر سوم باید بیرون بایستد. اینجا به قول حاج‌کاظم فراز و فرودهای زیادی را هم از سر گذرانده؛ «این قهوه‌خانه‌ای که می‌بینید بزرگ‌تر بود. پدرم بخشی از آن را فروخت و از قهوه‌خانه نسبتا بزرگ 50سال قبل همین دومتر باقی ماند.» در این قهوه‌خانه انگار زمان متوقف شده و تنها چیزی که در مقایسه با چند دهه قبل تغییر کرده پذیرایی از مشتریان است. حالا دیگر پای مهمان‌های خارجی هم به قهوه‌خانه حاج علی درویش باز شده است. مهمان‌هایی که صاحب کوچک‌ترین قهوه‌خانه ایران می‌گوید از سوئد، بلغارستان تا ژاپن و مغولستان می‌آیند تا طعم چای قهوه‌خانه «حاج‌درویش» را بچشند؛ «من عاشق ایرانم و بیشتر با خارجی‌ها فارسی حرف می‌زنم. آنها باید فارسی یاد بگیرند، البته آدم‌ها نیاز به زبان ندارند. مهربانی، زبان مشترک همه انسان‌هاست.»

پذیرایی مخصوص

در این قهوه‌خانه علاوه بر چای معمولی، چای دارچین، چای ترش، چای آویشن، چای به و چاه به‌لیمو هم موجود است و گاهی با قهوه، کاپوچینو و نسکافه از مشتری‌ها پذیرایی می‌شود. حاج‌کاظم با یک دست‌نوشته از مشتری‌ها درخواست کرده که اگر دیابت دارند بگویند تا به جای قند با کشمش و توت خشک از آنها پذیرایی شود. مشتری‌های ثابت هم لیوان و شماره مخصوص خودشان را دارند. حاج‌‌کاظم که چند سال قبل جلوی دوربین سی‌ان‌ان هم رفته تا قبل از فعالیت در این قهوه‌خانه، کارمند یک شرکت تبلیغاتی بوده اما حالا تمام وقتش را در دل شلوغی بازار می‌گذراند؛ «خودم را خسته می‌کنم تا خستگی مردم از تن‌شان در برود. همین که سنت‌ها برای مردم زنده می‌شود و توریست‌ها خوش‌شان می‌آید برایم کافی است.» نوشیدن چای در کوچک‌ترین قهوه‌خانه ایران آداب دارد. مشتری‌ها بعد از نوشتن یک جمله کوتاه، دفتر یادبود را در قفسه‌ پشت سرش و بالای قهوه‌جوش می‌گذارد تا نوبت به نفر بعدی برسد. صاحب قهوه‌خانه هم مشتریان خارجی و زوج‌های جوان را با هدیه بدرقه می‌کند. اینجا چای‌خوردن برای بسیاری از مشتری‌ها بهانه است برای لمس پیوندهای عاطفی در دل شلوغی‌های سرگیجه‌آور بازار بزرگ تهران. حاج‌کاظم می‌گوید: «روزی ده‌ها توریست به اینجا می‌آیند. به آنها سکه‌ای برای یادبود می‌دهم، البته مشتری‌های داخلی هم هدیه مخصوص خودشان را دارند؛ صدفی که روی آن نوشته شده «عشق»؛ آن را به زوج‌ها یا دختران و پسران جوان می‌دهم تا به عشق‌شان هدیه کنند». آنچه در کوچک‌ترین قهوه‌خانه ایران می‌بینیم بیشتر شبیه قصه‌های هزارویک شب است و شاید به همین دلیل اتفاقات پیرامون قهوه‌خانه حاج علی درویش دستمایه ساخت فیلم مستند هم شده است. مثل مستند «پسر حاج‌علی» که برای جشنواره حقیقت ساختند و به جشنواره سانفرانسیسکو هم رفت.

چای یک‌ میلیون تومانی

کوچک‌ترین قهوه‌خانه دنیا، لقب دیگری است که به قهوه‌خانه «درویش» داده شده. در این قهوه‌خانه اسرارآمیز کارهای خیر بسیاری هم انجام می‌شود که یادگار حاج‌علی است. اینجا عده‌ای از مشتری‌ها که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسد بابت خوردن یک استکان چای، مبالغ میلیونی پرداخت می‌کنند تا سهمی در امور خیر داشته باشند. حاج‌کاظم می‌گوید در این قهوه‌خانه، تشکیلاتی سنتی به نام صندوق «مولا» وجود دارد که مخصوص مشتریان دائم و خیرخواه است؛ «برخی دوستان پدرم بابت نوشیدن مبلغی پرداخت نمی‌کردند، بلکه پول چای را در یک صندوق مخصوص می‌انداختند تا صرف امور خیر شود. من هم این سنت را حفظ کرده‌ام.» یکی از مشتری‌های ثابت قهوه‌خانه پول چای را که می‌دهد، می‌گوید: «مال بالا». این قصه دارد و قصه‌اش را صاحب قهوه‌خانه می‌داند؛ «افرادی که چای می‌خوردند باقی پول چای را به صندوق مولا واگذار می‌کنند. این پول پس از جمع‌آوری به بچه‌های بهزیستی تعلق می‌گیرد. یکی بابت یک چای هزار تومان می‌دهد و یکی دیگر یک میلیون تومان و حتی بیشتر. تمام مبالغ دریافتی و هزینه‌هایی که برای مراکز خیریه می‌شود به دیوار قهوه‌خانه چسبانده می‌شود تا همه بدانند که مبالغ چطور هزینه می‌شود.»

منبع: روزنامه همشهری

4167

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • ناشناس
    0

    قهوه خانه ای که ب اون. بالاوصله. اسمشو باید گذاشت گذرگاه. فرشتگان خداقوت پیر زنده دل

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها