بشیر و نذیر محمدعلی فروغی به دولتمردان ایران در ۱۰۱ سال پیش
ملت ایران اگر وجود داشت، اگر در ایران افکار عامه مؤثر بود، آیا دولت ایران جرأت میکرد این قرارداد اخیر را با انگلیس ببندد؟... کار دنیا شوخی نیست، جدیت میخواهد، عقل میخواهد، دلسوزی برای مملکت میخواهد.
در آذر ۱۲۹۸ خورشیدی محمدعلی فروغی، یکی از اعضای هیأت دیپلماتیک ایران که برای شرکت در کنفرانس صلح پاریس نزدیک به یک سال بود که در فرانسه به سر میبرد، در نامهای خصوصی به محمود وصال (وقارالسلطنه)۱ [ ۱۷ دسامبر ۱۹۱۹ (۲۵ آذر ۱۲۹۸)] نگرانی خود را از وضعیت ایران در شرایط تازه بینالمللی ابراز داشت و به شدت از قرارداد ۱۹۱۹ که به تازگی منعقد شده بود انتقاد کرد. او در این نامه پیشبینیهایی داشت که بعدا همگی درست از آب درآمدند از جمله در بخشی از نامه نوشت: «از اضمحلال دولت روس آنطور که باید استفاده نکردیم. دولت روسیه قد علم خواهد کرد و اصلاح خواهد شد و ما هنوز در خم یک کوچه خواهیم بود.» یا اینکه «اگر نجنبید و غیرت نکنید فردا گرفتار افغان و ترکمن و کرد و قفقازی و ارمنی و عرب خواهیم بود... که دولتهای جمهوری یا سلطنتی تشکیل دهند و کرسینشین مجالس بینالمللی گردند و ما همچنان در اول وصف او مانده باشیم.» در ادامه بخشیهایی از این نامه را به نقل از مجله خواندنیها (چهارم آذر ۱۳۵۴) که خود آن را از مجله یغما نقل کرده بود، میخوانید:
قربانت شوم
روزگار و هرچه در وی هست بس ناپایدار است... اما امیدوارم سحر نزدیک باشد. لهذا بعضی مسائل عمومی را که لازم میدانستم به اطلاع حضرتعالی و هرکس گوش شنوایی دارد برسانم از مطالب شخصی جدا کرده مستقیما عرض میکنم.
از گذشته حکایت کردن که چه بودیم و چه شدیم خوب یا بد فایده ندارد، از حال و آینده باید گفت و از گذشته عبرت گرفت. دنیا اگرچه همیشه بیاعتبار بوده اما امروز از همه وقت بیاعتبارتر است و به برقراری اوضاع حالیه به هیچ وجه اطمینان نیست. ترتیبی که برای روزگار پیش آمده و همچنین برای مملکت ما هرچند یقینا از اوضاع سابقه بهتر است اما باز به این حال نمیماند. اروپا عموما در حال غلیان است. دول حالیه و رجال سیاسی که همان رجال قدیمی هستند خیلی سعی دارند که دنیا را در قالب قدیم خود نگاه بدارند اما موفق نخواهند شد و هرچه بکنند موقتی است و چندی نمیگذرد که به کلی ورقها برمیگردد. حال در این میانه ما چه باید بکنیم؟ افسوس که این فقره از همه مشکلتر است. به عقیده بنده ما هیچ کار نباید بکنیم جز اینکه خودمان را درست بکنیم. عجالتا مایی در کار نیست. ما نیستیم ما وجود نداریم و فقط همین عیب را داریم یعنی عدم صرف هستیم که بدتر از وجود ناقص است. فرض کنید تمام دنیا خوب شد، اساس عدالت برقرار شد، انسانیت دنیا را گرفت، تازه آن وقت درست فکر کنیم ببینیم حقا از روی عدالت و انسانیت و مروت وقتی که بخواهند با ما معامله کنند چه باید بکنند آیا غیر از این چاره دارند که به نماز ایستاده دست به دعا برداشته بگوییم الهی عاملنا بفضلک و لاتعمالنا بعدلک.
ملت ایران اگر وجود داشت، اگر در ایران افکار عامه موثر بود، آیا دولت ایران جرأت میکرد این قرارداد اخیر را با انگلیس ببندد؟ آیا دولت انگلیس جرأت میکرد چنین ترتیبی را به دولت ایران تحمیل کند؟
اگر بدانید در فرنگستان و آمریکا از بسته شدن این قرارداد چه محشری برپا شد. اگر میدیدید انگلیسها در عین اینکه خود را از تک و تا نمیاندازند چقدر متزلزل و نگران بودند و هستند اما چه فایده ملت ایران که در بین نیست. ایرانیها که نمیخواهند داخل آدم باشند دیگران هم که کاسه گرمتر از آش نمیتوانند بشوند. بسیار خوب، گذشته گذشت، در آینده چه خواهیم کرد؟ ملت ایران، مجلس شورای ایران، با این قرارداد چه برخورد خواهد کرد؟ میشنوم در طهران بر ضد قرارداد کاغذ مهر میکنند و افکار در هیجان است. اینها همه صحیح، اما چه میخواهند بکنند؟ فرض میکنیم قرارداد باطل شد. بعد از آن چه میکنیم. برای زندگی خود چه فکری کردهایم؟ چه طرحی ریختهایم؟ کارهای خودمان ر به که میسپاریم؟ چه اشخاصی بر سر کار میآوریم؟ از آنها چه میخواهیم؟ چه دستور به آنها میدهیم؟ چه وسیله برای کار کردن آنها فراهم میکنیم؟...
کار دنیا شوخی نیست، جدیت میخواهد، عقل میخواهد، دلسوزی برای مملکت میخواهد. اگر این چیزها در ما نیست باید آن را فراهم کرد و وقتی که این صفات جمع شد آن وقت به کار کردن مشغول شد تا وقتی که جماعتی بالنسبه مهم با طرح عاقلانه و جدیت تامه در مملکت متفقا در صدد اصلاح کار نباشند هیچ کار نخواهد شد و روز به روز بدتر میشود، و بنابراین به عقیده ببنده اول از همه این کار را باید صورت داد. اگر میشود و اگر نمیشود بیخود نباید زحمت کشید که هدر است و اگر کاری باید کرد همین است که مقدمه آن کار فراهم شود و البته به خاطر دارید که سابقا هم وقتی که من در تهران بودم همین نظر را داشتم و کسی با ما موافقت نداشت. ده سال دیگر هم که بگذرد باز در همان مرحله خواهیم بود و غصه خواهیم خورد. از قراری که استنباط میشود مجلس شورای ملی آینده (اگر منعقد شود) ممکن است خیلی فاسد و اسباب یأس باشد علاج این درد هم باز همان است یعنی هرگاه ملت افکار داشته باشد مجلس هر قدر فاسد باشد نمیتواند خیلی خرابکاری بکند بلکه افکار عامه آن را دفع میکند.
اکنون باز تاکید و تکرار میکنم که از اوضاع حالیه مأیوس نباید بود و نباید خیال کرد که برای اقدام موقع گذشته و دیر شده، خیر حالا اول کار است و شب آبستن، و باید از حال پایبست خانه را درست کرد که اگر هم حالا شکستی به در و دیوار وارد آید در وقتی که موقع مناسب شد بتوان بر روی پایه بنایی کرد و یقین بدانید که آن موقع خواهد رسید و ممکن است شکستی هم که ما از آن ترس داریم وارد نیاید به شرطی که ایرانیان بدانند چه بکنند و بخواهند بکنند و اگر ما در این صدد نباشیم و آن پایه را درست نکنیم گذشته از اینکه شکست وارد میآید وقتی که موقع مناسب هم رسید باز کاری نخواهیم کرد و باید نسبت به دیگران در حال صغر و قیمومت بمانیم چنانکه از اضمحلال دولت روس آنطور که باید استفاده نکردیم. دولت روسیه قد علم خواهد کرد و اصلاح خواهد شد و ما هنوز در خم یک کوچه خواهیم بود.
در کلام اطناب کردم و مطلب کم گفتم زیرا که حرف یک کلمه است و به قدری صحیح و مهم است و رفقای ما چنان از مطلب دور و عاری هستند که شخص هر قدر تکرار کند و طول و تفصیل بدهد باز کم گفته است. به رفقا باید گفت تا حالا ما گرفتار روس و انگلیس بودیم اگر نجنبید و غیرت نکنید فردا گرفتار افغان و ترکمن و کرد و قفقازی و ارمنی و عرب خواهیم بود... که دولتهای جمهوری یا سلطنتی تشکیل دهند و کرسینشین مجالس بینالمللی گردند و ما همچنان در اول وصف او مانده باشیم. این قدر باید دانست که امروز دیگر دوره زندگانی بینالمللی است یعنی هیچ ملتی ممکن نیست خارج از حوزه ملل و دول دنیا بماند. اوضاع داخلی هر مملکت هم باید قهرا تبعیت از اوضاع سایر ممالک بکند. این حرف اگر سابق راست بود حالا راستتر شده. سابقا دول معظمه و کیفیت پلتیکی آن دوره ممکن بود یک چند یک ملت ضعیف را در حال پستی و یا انفراد و جدایی نگاه بدارد امروز دیگر ممکن نیست. دولت و ملل همه داخل در یک حوزه و اجتماع خواهند بود و اوضاع و زندگی آنها بر یکدیگر تاثیر کلی خواهد داشت و مملکت ما هم خارج از حوزه نخواهد ماند. نهایت اینکه اگر مردم مملکت خودشان در صدد اصلاح کار و متناسب ساختن اوضاع خویش با کیفیات خارجی نباشند قهرا در تحت هدایت دیگران خواهیم بود، انگلیس نباشد آمریکا خواهد بود یا مملکت دیگر. تصور نکنید با این فسادی که در ما هست اگر از آمریکا استمداد کنیم بهتر از انگلیس است، هرکس باشد باید اختیارات را از ما سلب کند و به اراده خود عمل نماید در آن صورت که ما استقلال را از دست داده باشیم مرا چه ابن یامین چه یهودا. اما این را هم باید دانست اساس دولت انگلیس و مستملکات او هم به این شکل نخواهد ماند و تغییرات و انقلابات کلی در پیش است افسوس در همین است که اگر دنیا را آب ببرد ما را خواب برده است.
از مطالبی که باید متوجه و ملتفت بود مسئله مجمع ملل است. نمیدانم ایرانیان اهمیت این اساس را به خوبی درک کردهاند یا نه. در فرنگستان خیلی به آن اهمیت میدهند مخصوصا کسانی که رجال سیاسی قدیمی نیستند یعنی هرکس اهل علم و فلسفه و ذوق و دارای عقاید انسانیت و عدالت و طالب صلح و امنیت است هواخواه مجمع ملل است و تاسفی که دارند این است که در عهدنامه صلح با آلمان اساس مجمع ملل را آنطور که باید محکم و موافق عقاید جدیده ندادهاند و حالا کار میکنند و سعی دارند که اولا مجمع ملل را موجود و منعقد کنند زیرا که میگویند همین وجود ناقص هم خوب است ولی به این هم قناعت ندارند و ساعی هستند که بعد از انعقاد اساس آن را محکمتر و متینتر سازند، و در اکثر ممالک اروپا و آمریکا انجمنها و جمعیتهای زیاد برای ترویج این خیال و عقیده تشکیل دادهاند و رسالات و مجلات برای این کار نشر میکنند و نطقها و کنفرانسها میکنند. چند روز قبل در بروکسل پایتخت بلژیک مجمعی منعقد شد از نمایندگان جمعی انجمنهای ممالک اروپ که برای این مقصود کار میکنند و در آنجا حرفها زدند و پیشنهادها کردند که البته بیاثر نخواهد بود بعدها هم این مجامع را تکرار خواهند کرد.
ضدیت مجلس شورای آمریکا با عهدنامه صلح و مجمع ملل قدری افکار را در این خصوص متزلزل و نگران کرده لیکن این کار پیشرفت خواهد کرد و قوت خواهد گرفت تا کار به جایی برسد که مجمع ملل به منزله پارلمان دنیا شود و کلیه روابط ملل و دول را اداره کند، و چاره نیست جز اینکه اینطور بشود، امروز نشود فردا خواهد شد. فایده این اساس واضح است و حاجت به توضیح نیست. ملل کوچک طالب آن باید باشند به واسطه اینکه فقط به این وسیله از شر تعدی ملل مقتدر مامون میتوانند بشوند. اما ملل قوی و بزرگ بیشتر طالب آن هستند به واسطه اینکه اگر این مجمع نباشد باز باید مثل سابق قشون و قورخانه و اسلحه فوقالعاده نگاه بدارند تا مقام خود را در دنیا حفظ کنند و این مخارج گزاف دارد که دیگر مردم طاقت تحمل آن را ندارند و اگر هم تحمل کنند باز آسوده نیستند و یکدفعه ممکن است دوباره جنگ در بگیرد و این نوبت اگر جنگ شد از جنگ سابق خیلی خوفناکتر و هولانگیزتر خواهد بود. آمریکاییها هم که با این اساس ضدیت میکنند یکی به واسطه پارتیبازی و مخالفت با شخص رئیسجمهور است که از او راضی نیستند، و دیگر به واسطه اینکه میگویند اساس مجمع ملل آنطور که باید داده نشده و ترتیباتی که در کنفرانس صلح داده شده موافق مطلوب نیست، و اگر ما مجمع ملل را تصدیق کنیم آن ترتیبات غیرمطلوبه را باید تایید نماییم. مثلا در اساس مجمع ملل مقرر شده که دولی که عضو مجمع هستند باید ضامن استقلال و تمامیت یکدیگر باشند.
پس اگر روزی دولت ایران مدعی انگلیس شود و یا دولت دیگری به حمایت دولت ایران یا مصر برخیزد و بخواهد آن را از چنگ انگلیس نجات دهد ما به موجب این قرارداد مجبوریم از دولت انگلیس حمایت کنیم و تمامیت او را حفظ کنیم زیرا که در واقع مصر و ایران جزء انگلیس است، حال ببینید که در واقع ضدیت آمریکاییها با مجمع ملل برای خاطر این است که اساس ترتیبات عهدنامه را موافق عدالت نمیدانند و دول اروپا را حریص و طماع میبینند، و به عقیده من همین ضدیتها اسباب قوت اساس استقلال ملل خواهد شد، و البته میدانید که از این گذشته انگلیسها گرفتاریهای زیاد پیدا کرده و روز به روز هم گرفتاری ایشان بیشتر میشود. افغانستان و مصر و کردستان و بینالنهرین آرام نیست. در هندوستان مجبور شدهاند رو به ترتیباتی بروند که منجر به استقلال آن شود. مسئله ایرلند معما و خار بزرگی شده. بسیاری از انگلیسیها خودشان از این ترتیبات ناراضی هستند وقتی میگویند ما را با بینالنهرین چه کار است. زندگانی داخل ممالک به قدری مشکل و مختل شده که نزدیک است درمانده شوند. حاصل کلام این است که وضع ناپایداری حادث شده و بر این قرار نخواهند ماند یا باز عنقریب جنگ خواهد شد یا تدریجا ولی به سرعت اوضاع تغییر خواهد کرد و ورق برخواهد گشت. ما باید به فکر کار خودمان باشیم، فکر معقول بکنیم و ترتیب صحیحی برای زندگانی بدهیم.
خیلی طول کلام میدهم و اسباب تصدیع میشوم. ببخشید، و چون بیرویه و به عجله مینویسم پریشان و نامربوط میگویم اما گفتن این حرفها اگر برای شما دردسر است برای من تسلای خاطر است. حیف که باز به قدری که میل دارم مجال نیست که تحریر کنم. نصف شب شده فردا صبح باید مشغول کار دیگر شوم، ارباب هم فردا باید حرکت کند ناچار قصه را کوتاه میکنم، به علاوه زیاد گفتن چه حاصل! برای آنها که میفهمند یک حرف بس است بلکه آن هم زیاد است زیرا که خود میدانند چون این حرفها تازگی ندارد و همیشه میگفتیم و میشنیدیم به دیگران هم که اثر نمیکند. فایده اصلی این حرفها این است که بدانید بر معلومات بنده چندان چیزی اضافه نشده و عقایدی که داشتم تغییر نکرده. در کار مملکت خودمان مأیوسم در عین امیدواری، امیدوارم در عین مأیوسی. این مسافرت به گردنم افتاد برای ادای تکلیف قبول کردم و به قدری که مقدور بود کوشیدم بعد از این هم هر قدر لازم باشد در ادای تکلیف میکوشم و باقی را حوالت با خدا میکنم. آرزوی شدیدی که دارم این است که یک دفعه دیگر به فیض زیارت حضرتعالی و متعلقان و دوستان برسم و همه را سلامت بیابم.
قلم اینجا رسید و سر بشکست و دستم از کار افتاد بهتر آن است که هیچ نگویم که معانی هرگز اندر حرف ناید. خدمت همه دوستان از طرف بنده عرض ارادت و سلام برسانید.
خیلی میل داشتم که خدمت آقایان دوستان خاص عریضه علیحده عرض کنم مجال نیست البته عذرم را خواهند پذیرفت همینقدر عرض میکنم که هیچیک از نظرم محو نشده و همیشه در برابر چشمم هستند.
به تاریخ شمسی امروز درست یک سال است که از طهران حرکت کرده و از حضور عزیزان مهجورم در صورتی که به فرموده شیخ اجل:
یک شب فراق بر من باشد به طول سالی!
ایام سعادت مستدام باد.
ذکاءالملک
پینوشت :
۱- محمود اورنگ شیرازی ملقب به وقارالسلطنه، فرزند میرزا ابوالقاسم، متخلص به فرهنگ (1344 -1286 ق)، خطاط، ادیب و شاعر. او نواده وصال شیرازى بود و علوم ادبى و فارسى و عربى را در محضر پدر آموخت. سفرى به عراق رفت و چندى در اصفهان و تهران اقامت كرد. در دوره سوم مجلس شورای ملی [آذر ۱۲۹۳ تا ۱۲۹۴] از سوى مردم فیروزآباد فارس به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب و از آن پس در تهران ساكن شد و ریاست دفتر رئیسالوزراء ایران را قبول كرد و دختر محمدعلی فروغی را به همسری برگزید. او در سال ۱۳۰۴ خورشیدی به ریاست اداره راه فارس منصوب شد. وفات وى در سال ۱۳۴۴ خورشیدی در تهران رخ داد و در ابنبابویه به خاك سپرده شد.
منبع: انتخاب
24
طرفدار اصلاحات بوده که!!!!