وصیت نامه پسر اعدامی جانش را نجات داد
وصیتنامه یک زندانی محکوم به مرگ وقتی برای دومین بار پای چوبه دار رفت، باعث نجاتش از مجازات قصاص شد.

تابستان سال 95 درگیری مرگباری در یکی از شهرهای استان فارس به تیم جنایی اعلام شد. با گزارش این خبر تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شده و با جسد مرد جوان در حالی که با ضربه جسم سنگینی به قتل رسیده بود، مواجه شدند.
دستگیری هنگام فرار
تحقیقات میدانی نشان میداد مقتول صاحب یک مغازه سوپرمارکت بوده و جسدش چند متر دورتر از مغازه در خیابان افتاده بود. گرچه عامل جنایت از محل متواری شده بود و کسی از اهالی هم او را نمیشناخت اما خیلی زود کارآگاهان در بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل جنایت شماره پلاک موتورسیکلت متهم فراری را به دست آوردند.
بدین ترتیب هویت متهم به دست آمد و زمانی که کارآگاهان جنایی به خانه وی رسیدند، او را که مشغول جمع کردن وسایلش برای فرار بود دستگیر کردند.
متهم در تحقیقات گفت: «برای خرید به مغازه مقتول مراجعه کردم. زمانی که میخواستم پول خرید را پرداخت کنم، از شنیدن مبلغی که گفته بود تعجب کردم چون با حساب من مبلغ نهایی باید یک سوم آن قیمت میشد. وقتی اعتراض کردم، گفت که قیمت اجناس گران شده و سر همین مسأله با هم دعوایمان شد. او مرا از مغازهاش بیرون کرد و با دست به سینهام کوبید.
من هم تعادلم را از دست دادم و روی زمین افتادم و در همین حین حس کردم زیر دستم یک میله چوبی است ناخودآگاه و از شدت عصبانیت چوب را برداشتم و به سر او زدم. قصدم واقعاً قتل نبود و از شدت عصبانیت این کار را انجام دادم.
مجازات قصاص
با اعتراف متهم جوان به قتل، او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و پس از تکمیل تحقیقات، کیفرخواست صادر شد و متهم در دادگاه کیفری استان پای میز محاکمه رفت. با درخواست اولیای دم و مدارک موجود در پرونده قضات حکم بر قصاص صادر کردند. بدین ترتیب پرونده وی با تأیید این حکم در دیوان عالی کشور، برای اجرا به دادسرا ارجاع و شمارش معکوس برای اجرای حکم آغاز شد. مدتی بعد او پای چوبه دار رفت اما زمانی که طناب به دور گردن او انداخته شد، التماسهای پسر جوان و تلاش واحد صلح و سازش به نتیجه رسید و اولیای دم به او مهلت دادند.
بخشش اعضای بدن
اما این پایان کابوس پسر جوان نبود چرا که مدتی بعد باز هم اولیای دم خواهان قصاص شده و جلسات صلح و سازش نیز به نتیجه نرسید. به درخواست اولیای دم بار دیگر نام زندانی در فهرست اجرای حکم قرار گرفت.
وقتی پسر جوان به سوئیت منتقل شد، وی که خودش را در پایان خط میدید شروع به نوشتن وصیتنامه کرد و خواست که اعضای بدنش را بعد از مرگ اهدا کنند و از کسانی که اعضای بدن او را میگیرند، خواست تا برای آرامش روح مقتول دعا کنند و با انجام کارهای خیر و خداپسندانه باعث شادی روح وی شوند. بعد از ارائه وصیتنامه به مسئول زندان، پسر جوان با قدمهای لرزان به چوبه دار نزدیک شد.
اما اولیای دم که از متن وصیتنامه او مطلع شده بودند، در اقدامی خداپسندانه از قصاص او صرف نظر کردند. مادر مقتول گفت: «من هرگز تصور نمیکردم که قاتل فرزندم چنین تصمیمی بگیرد و برای خیرات پسرم چنین کاری کند. من به حرمت پیامبر و به خاطر رضای خدا از قصاص گذشت کردم.»
با بخشش اولیای دم، پسر جوان به زندگی برگشت و از آنجایی که او 9 سال در زندان بود، با گذشت اولیای دم به زودی از زندان آزاد خواهد شد.
مگه مرگ مغزی شده که اهدا کنن اعضای بدنش رو؟
اینها شیوه های جدیدی دراعدام هاست .اعدام بصورتی است که سلسله اندام های حیاتی ازبین نرود و تعداد دیگری را حیات بخشد .آینده اعدام یک شخص وبی مصرف شدن جنازه سبب میشود که علم قضائی بسمت این روش پیش رود 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
گذشت دلی به وسعت دریاها میخواد آفرین ودرود بر این بانوی بز رگوار !!
قصه بافی کرده اید اما نگفتید ریشه همه این درگیریها ی بسیار ساده از یک اتفاقات ناخوشایند سیاسی اقتصادی دردل کشور صورت میگیرد که بانیان آنها باسم ورسم دردل جامعه درناز ونعمت زندگی میکنند وبه ریش همه این افراد که برسر قیمت بجان هم میافتند می خندند . نمیگویید وهرگز هم نخواهید گفت سرپرست خانواده هایی که با آبرو زندگی میکنند اما بدون اینکه حتی نزدیکترینشان بفهمد بمرگ خود راضی میشود بدون اینکه اتهامی متوجه اوشود بلکه بدلیل اتهامات به دولت هیچ مرجعی قادر نیست صدای او را بشنودیا آبرومندانه به زندگی خود پایان میدهد ویا وسط چهارراه خود را آتش میزند .
خداروشکر