نجات زندانی با تلاش دختر مرد اعدامی
دختر جوان که بعد از قصاص پدرش تلاش میکرد برای زندانیان محکوم به قصاص رضایت بگیرد، هرگز تصور نمیکرد روزی برای کسی که حکم اعدام پدرش را اجرا کرده بود نیز رضایت بگیرد.

پاییز سال 96 خبر قتل مردی جوان در یکی از شهرستانهای مرکزی کشور به پلیس اعلام شد.
متهم در بازجوییها گفت: «من و دوستم در خیابان درگیر شده بودیم که مقتول برای میانجیگری وارد دعوا شد اما ناخواسته چاقو به او اصابت کرد و کشته شد.»
با تکمیل تحقیقات، پرونده متهم برای صدور حکم به دادگاه کیفری استان ارجاع و با توجه به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد. دختر قاتل که برای نجات جان پدرش و گرفتن رضایت تلاش زیادی کرده بود، وقتی پدرش را برای اجرای حکم به پای چوبه دار بردند به پای برادر مقتول افتاد و از او خواست پدرش را ببخشد اما مرد جوان بیتوجه به التماسهای وی، به وکالت از طرف خانوادهاش حکم قاتل برادرش را اجرا کرد.
دختر جوان پس از قصاص پدرش با خود عهد کرد که برای زندانیان محکوم به قصاص تلاش کند و برایشان رضایت بگیرد. سرانجام هم موفق شد در طول 7 سال از اولیای دم چندین مقتول رضایت بگیرد تا اینکه مدتی قبل مردی از زندان با او تماس گرفت و گفت: «شنیدهام شما برای زندانیان محکوم به قصاص رضایت میگیرید، من سال گذشته در یک درگیری خیابانی که به خاطر بوق زدن خودرو اتفاق افتاد مردی را به قتل رساندم و اولیای دم خواهان قصاص هستند. اینجا، شما را به من معرفی کردند و گفتند برای گرفتن رضایت تلاش میکنید و میخواستم از شما خواهش کنم با خانواده مقتول تماس بگیرید تا شاید بتوانید آنها را برای رضایت مجاب کنید.»
وقتی مرد زندانی مشخصاتش را برای دختر جوان ارسال کرد، دختر در کمال ناباوری متوجه شد او کسی نیست جز همان مردی که حکم قصاص پدرش را اجرا کرده بود. دختر جوان ناخودآگاه یاد التماسهایش به وی در روز اعدام پدرش افتاد و حرف او در گوشش پیچید که گفته بود «مجازات کسی که قتل میکند، قصاص است.»
دختر جوان یک لحظه از گرفتن رضایت برای او پشیمان شد اما بعد با خودش فکر کرد او برای آمرزش روح پدرش برای زندانیان تلاش میکند، بنابراین سراغ اولیای دم پرونده رفت و آنها وقتی داستان زندگی دختر جوان را شنیدند با اینکه راضی به گذشت نبودند اما سرانجام از قصاص قاتل گذشت کردند.