داماد قاتل پای چوبه دار

حکم قصاص مرد جوانی که همسرش را به قتل رسانده و جسدش را در بیابان دفن کرده بود از سوی دیوان‌عالی کشور مهر تأیید خورد و مرد زندانی در یک‌قدمی چوبه دار قرار گرفت.

داماد قاتل پای چوبه دار

 رسیدگی به این پرونده از بهمن سال ۹۹ با مراجعه مرد 30 ساله‌ای به نام حمید به اداره پلیس که مدعی بود همسر 25 ساله‌اش به نام مریم ناپدید شده است، آغاز شد.
وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ما در پاکدشت زندگی می‌کنیم و صبح قبل از اینکه به محل کارم بروم، مریم برای خرید نان از خانه خارج شد و نیم‌ساعت بعد هم من به سر کارم رفتم.

از آنجا چند باری با خانه و تلفن همراهش تماس گرفتم اما پاسخ نداد تا اینکه عصر به خانه برگشتم اما همسرم در خانه نبود.
با هر کسی که فکر می‌کردم می‌تواند از او خبری داشته باشد هم تماس گرفتم اما نتیجه‌ای نگرفتم و پیش پلیس آمدم.
پس از ثبت شکایت از سوی حمید، مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند اما مرد جوان بار دیگر به اداره آگاهی مراجعه کرد و گفت: در حال بررسی وسایل همسرم بودم که با این دستنوشته مواجه شدم و نشان می‌دهد همسرم قصد داشته خودکشی کند.
تعجب می‌کنم که چرا مریم دست به چنین کاری زده چون ما در این 5 سالی که با هم ازدواج کرده بودیم هیچ مشکلی نداشتیم و زندگی خوبی داشتیم.
با اینکه اظهارات حمید حاکی از آن بود که دخالتی در ماجرای ناپدید شدن همسرش نداشته اما تناقض‌گویی‌های او سبب شد مأموران به او مظنون شوند و وی را به‌عنوان متهم بازداشت کنند.

اعتراف به قتل

حمید پس از دستگیری وقتی در مقابل مستندات پلیس قرار گرفت به ناچار به قتل همسرش اعتراف کرد و در توضیح بیشتر گفت: از همان ابتدای ازدواج‌مان با هم اختلاف داشتیم. فکر می‌کردیم اگر بچه‌دار شویم مشکلات‌مان کمتر می‌شود اما با تولد دخترمان اختلافات ما بیشتر شد. مریم به من توجهی نمی‌کرد و باعث شده بود به او شک کنم و به این باور برسم که با فرد دیگری در ارتباط است.
یک روز تصمیم گرفتم خیلی جدی با او صحبت کنم تا شاید مشکل‌مان حل شود اما بازهم به من بی‌اعتنایی کرد و جواب درستی نداد تا اینکه روز حادثه و زمانی که دختر کوچک‌مان در اتاق خواب بود با او بحث کردم و در اوج عصبانیت گلویش را فشار دادم تا اینکه خفه شد. بعد از چند دقیقه که به خودم آمدم از ترس تصمیم گرفتم جسد همسرم را تکه‌تکه کنم بعد با ماشینم به بیابان‌های سمنان بردم و همانجا دفن کردم.
در مسیر برگشت هم به ذهنم رسید کاری کنم پلیس به من شک نکند بنابراین ماجرای دستنوشته را مطرح کردم.با اعترافات صریح متهم و کشف جسد، پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

تأیید حکم از سوی دیوان‌عالی کشور

در ابتدای جلسه پدر و مادر قربانی به‌عنوان اولیای‌دم برای دامادشان درخواست قصاص کردند.
سپس متهم به جایگاه رفت و با ابراز پشیمانی از این جنایت خواهان بخشش شد.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک‌ موجود در پرونده، متهم را به قصاص و پرداخت دیه به خاطر جنایت بر میت محکوم کردند. این حکم در دیوان‌عالی کشور تأیید و قطعی شد.

منبع: ایران
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 2
  • ناشناس
    0

    اعدام این جا واجب هست.

  • ناشناس
    0

    بهتر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها