بازداشت عروس خائن ! / نفیسه ساعتی پس از عقد 3 روز با دوست پسرش بود
جر و بحث های تکراری پدر و مادرم، جو خانه را متشنج کرده بود. آن ها هر روز به خاطر حرف های تکراری و گلایه های همیشگی از اطرافیان، سر همدیگر داد می کشیدند و هیچ کدام رعایت حال من و برادر کوچولویم را نمی کردند.
«نفیسه» در دایره اجتماعی کلانتری گفت: با توجه به کمبود محبت و خلاء عاطفی که داشتم در سن ۱۴ سالگی فریب چرب زبانی های پسر جوانی را خوردم که برای تعمیر یک وسیله برقی به خانه ما آمده بود و با این پسر رابطه برقرار کردم. اما پدرم خیلی زود متوجه شد و آن چنان کتکم زد که استخوان دستم شکست.
با آن که رفتار پدرم خیلی سختگیرانه و وحشتناک بود ولی نتیجه ای در بر نداشت چون از او و مادرم که به شدت مرا زیر ذره بین قرار داده بودند کینه به دل گرفتم و به باوری نادرست در صدد انتقام از آن ها برآمدم. اگر چه با این کار اشتباه، آینده خودم را تباه کردم. عروس جوان افزود: من که از شک و تردید و برخوردهای پدر و مادرم عذاب می کشیدم با چند پسر جوان ارتباط مخفیانه برقرار کردم.
البته هر بار پدر یا مادرم متوجه می شدند و موضوع لو می رفت. والدینم که معتقد بودند بچه ای ناخلف هستم و از نظر ژنتیکی مشکل دارم به اولین خواستگار بخت برگشته ای که برایم آمد جواب بله گفتند و وقتی از آن ها پرسیدم چرا نظر و خواسته ام را جویا نشدند پدرم کمربند چرمی اش را به دست گرفت و گفت: نظر تو روی این کمربند نشسته است و اگر یک کلمه حرف بزنی آن چنان تو را ادب می کنم که تا آخر عمر لال بشوی و دیگر نتوانی چلچل زبانی کنی.
من شبی که جلسه خواستگاری ام برگزار شد با پسری جوان که از مدتی قبل با او در ارتباط بودم از طریق پیامک درد دل کردم و این پسر ادعا کرد کمکم خواهد کرد.ارتباط من و این پسر جوان همچنان ادامه یافت و می خواستم به پیشنهاد او قبل از برگزاری مراسم عقد کنان از خانه کنم. اما پدر و مادرم دو چشم قرض کرده بودند و حرکات و رفتارم را با دقت زیر نظر داشتند.
برای همین هم نتوانستم اقدامی انجام بدهم و بعد از آن که مراسم عقد کنان برگزار شد پدرم نفس عمیقی کشید و برای اولین بار لبخندی زد و دستم را در دست نامزدم گذاشت و گفت: دیگر خیالم راحت شد.اما من همان شب شناسنامه ام را برداشتم و به همراه فرهاد پسر جوان به یک شهر دیگر فرار کردیم. ما ۳ روز در خانه یکی از دوستان پسر جوان مخفی بودیم و در این مدت فهمیدم این پسر به کراک اعتیاد دارد. او می خواست مرا هم کند که قبول نکردم و امروز که به بهانه قدم زدن بیرون رفته بودیم با دیدن خودروی گشت از مأموران کمک خواستم و دستگیر شدیم.
می دانم اشتباه کرده ام و خیلی پشیمان هستم. ای کاش به حرف های پدر و مادرم گوش می دادم و ای کاش آن ها هم به همدیگر عشق می ورزیدند و با من هم بیشتر دوست بودند تا این همه بدبینی و مشکلات به وجود نمی آمد.
منبع: رکنا
38
خودت کردی که لعنت بر خودت باد اگر من بجای پدرت بودم گوش راستت باگوشییت میبریدم
صحبتم با پدر بی همه چیز توست! توکه عرضه تربیت فرزند نداری شکر قهوه ای خوردی که بچه دار شدی،دختره ۱۰۰℅ تبرئه هست.
خوبه هر کی هر کار بخواد میکنه و عقل و شعور نداره و هوسبازیه خودش رو میندازه گردن دیگران، پس خود نفهمت عقل نداشتی؟همون بهتر هر بلایی سرت بیاد این مدل افراد در آینده هم بیشعور هستن
انسان نااگاه .انسان نابلد .انسانی که اموزش درست ندیده باشه چطور میتونه ی اشپز خوب بشه. انسانی که همش تونفرت بزرگ بشه عاقبتش همینه .جناب اگه به شما کسی فهاشی کنه همین طوری فقط نگاهش میکنید یا عکس العملی نشان میدهید .عکس العمل همیشه نتیجه ی عمل افراد
مقصر پدر مادره بچه رو خوب تربیت نکردن
آقای رضا شما چقدر از علم روانشناسی و رفتار مطلع هستی؟! اینکه به دیگران بگیم حقته بکش تا پدرت در میاد که نشد ارائه ی نظر سنجیده.ایشان اشتباه کرده اند ولی انسان دانا مساله را صد درصد سیاه و سفید نمی بینه و از زوایای مختلف به موضوع نگاه می کنه و مورد بررسی قرار می ده.شما اگر یک روز پدر بشی شکی نیست که با این دیدگاه فرزند خوبی تربیت نخواهی کرد دوست عزیز کمی جهان بینیت رو متعادل کن.من نمی دونم چرا خوانندگان خبر فوری معمولا اینقدر در ارائه ی نظر تندرو و بی دقت هستند.پدر ک مادر اون دختر بیشترین آسیب رو در زمان یک تا ۷ سالگی به فرزندشون وارد کردند و حالا از یک انسان آسیب دیده انتظار رفتار درست دارند.مغز انسان در زمان جنینی و سپس ۱ تا ۷ یا ۱۲ سالگی بیشترین آسیب ها متوجه اوست و پدر و مادر و اطرافیان باید بسیار مراقب رفتار و کردارشون در رابطه با نوزاد و کودک باشند حتی گرم و سرد شدن نوزاد و تغییر پرده ی اتاق و فضای نوزاد تاثیر منفی داره رو مغز تا برسه به رفتارهای خشونت امیز که بعضا در خانواده ها چشمگیره.لطفا به مسائل عمیقتر و ریشه ای نگاه کنیم با سطحی نگاه کردن به خودمون و جامعه آسیب می زنیم.
بله بانظر شما موافقم من هم مادرم دراوایل زندگی مشترکم مشلکات زیادی داشتم برای هم فرزند اولم اونطور که باید باشد نیست ازنظر عاطفی .همیشه یابیشتر اوقات ماوالدین سنگ بنای کج بچه هامون هستیم .وبعدشم میگیم این بچه خودش مشکل داشت .برای خودمون متاسفم .ای کاش بچه نیاریم یااگه میاریم خوب باربیاریم
معلومه پدر نامردش یه شوگر ددی زورتپون بهش انداخته دخترک برات متأسفم ولی لعنت به پدر مادرت.
اقا محترم چرا قضاوت میکنی شما مگه تو زندگی مردم هستی که لعنت میکنی اون پدر بدلختش چقدر زحمت کشید حتی مادرش اون بچه تو سن کم گول حوسشو خورده اون طرف هم عملی چیزی حالیش نبود فقط میخواست سو استفاده کنه وسلام تو این وضیعت سخت بهتر خود فدزندان هم کنند امیدوارم همیشه همه موفق باشن
جوون واقعا ناپخت و بی تجربی، ماییم ک باید راهو بهشون درست و با درک سن و سالشون بهشون نشون بدیم. خدا کمکت میکنه دختر عزیز
تربیت درست فرزندیکی از اصول اخلاقی اسلام است،پدران و مادران بایدمتوجه باشند که دعوای درخانه باعث افسردگی وبی مهری والدین نسبت به فرزندان می شود.درنتیجه فرزندعقده ای بارمیاید.
بیشتر این بحث ها بی نتیجه است. چیزی که مهم است اینکه اخلاق در جامعه از بین رفته . دروغ و خیانت عادی شده. وگرنه چرا دختری که در عقد کس دیگری است باید برود و زنای محسنه کند ؟ و آن پسر چرا با یک زن شوهردار برود خانه دوستش و 3 روز بماند؟ . اختلاف در خیلی از خانواده ها وجود دارد . آنهم در این شرایط وانفسای مالی و معنوی ...... و متاسفانه کار خیلی ها هم به جدایی و طلاق می انجامد . پس همه فرزندان خود را توجیه کنند و بروند دنبال خلاف ؟ نه عزیزان . جامعه بی بند و بار شده. بر اثر غفلت مسئولین مذهب و دین واخلاق و اعتقادات شده سرگرمی و واژه ای که برایش هر روز جوک بسازند. ببخشید مطلب طولانی شد. ولی تا وقتی که دروغ در جامعه باشد خصوصا" از طرف کسانی که متولی امر هستند گرفته تا بنده حقیر چه انتظاری دارید ؟ 40 سال جو کاشته ایم انتظار دروی زعفران دارید ؟؟؟؟؟؟
واقعا پشیمونی وجود ندارد کار ک این دختر کرد ی جور انتقام بود خوب بود
خاک توسرت بی آبرو
این چه طرز نگارش؟ سرو ته جملات معلوم نیست انگار یه کلمه در میان با یه داستان دیگه قاطی شده
برو بی غیرت
جنابان برادر ان تيتر شما غلط است عروس اصلا خائن نبوده خانواده اشتباه زياد و اعمال زور داشته عروس زير بار زندگي زوري و تحميلي نرفته احتمال كمي داشت كه با ارائه مهلت مثلا يك هفته اي همراه با آزادي كامل ، خودش همون داماد را مي پسنديد اما اعمال فشار و زور شده و زور جواب معكوس داده در هر حال كار بسيار عاقلانه كرده و خودش را تسليم پليس كرده كه بقيه عمرش هم به فنا نره دست مريزاد به دختره